محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
روز ملي خليج فارس آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ.ش 21 شوال 1445
فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق Monday 29 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
یکی می¬رود کلمه بیاورد
کسی که جمله ها را خوب تلفظ نمی¬کند
کسی شبیه لبخندِ معاصر که
درمیدانِ عصر
تمام لحظه هایی که دلتنگ تو بودم
تو را
از برگ برگ خاطره می بوییدم
رنج به جهان جمله ی تقدیر منست
غم بافته ی حلقه
درد یعنی من منهای تو
تو هم در جمع دیگران
مجید_محمدی(تنها)
تخلص_تنها
باز از کوچه ما بگذر
ای نور دو دیده
باز بگذر و کوچه را چراغان کن
یادم هست...
هر بار که تو رد می ش
گذشته میآید
در ایوان ذهنم مینشیند
امروز دلتنگت شدم, شاید تو حالت خوب نیست ...
غم داشت نقاب شادمانی زده بود
پیری که خودش را به جوانی زده بود
گوشت به دهان شیخ بد کیش مده
کفایت کان دُر نابم پدر بود
از سکوت برق گرفته ای
یا....،،
هدیه سکوت ، محتکر ، فرنگستان
ماجرایم را که گفتم ،
لک لک بازهم ، حاجی شد
کاروان دلِ من، منزل بسیار گزید...
عهد کردم نکنم شکوهٔ این جانی را
زلف افشان کن و می ریز که امشب غزل از سر گیریم
بار غم های وجود از دل افسون زده ای بر گیریم
راست را دیدم به زنجیر و نگاهم کشته شد
می نویسم
واژه ها آه می شوند
_کر و لالم!
با ایما و اشاره بگو
چند تا
دوست داری
مرا؟!
ذره ذره دل من عاشق زیبایی شد
من ساده به فکر خام اهلی کردنت بودم
مرا دیرینه زخمی میدهد آزار
نه از نوعی که بر روی تنی آزرده و مجروح،
نه از جنسی که برهم میزند آسایش
تو اسمت رمز آرامش
یه جوری سینهام خامِش
که قصدت جونمم باشه
بازم باشم توی اون دامش
خستم
سرده دستم
عشقمو
نگرفته دستم
هی
تنهاشم
دیونه میشم
بی رحم نباش
آخرشم
دیگه میری
بی تو اح
ما رهگذران خام بی استعداد
به گل و شکوفه سوگند در این بهار دلکش
نکنم به هیچ کس میل به غیر یار مهوش
دفتر شعرت که پشت پنجره جا مانده بود
صد غزل از خاطرت با سوز آهنگ است حیف
طبیعت نظر است یار را نظربازی
گفت: «پرنده نیستم، اما پرواز میکنم...»
...
یارب به کَرَم خوب نما حالِ دلِ ما_با آمدنِ "منجیِ" ما، یوسفِ زهرا
حبابم روی آب از ساحل و دریا نمیدانم
شدم درگیر امواجی که سر از پا نمیدانم
دل به هر ناکَس نباید بست، این رمز خوشیست!
آن کسی که معرفت دارد بهایش قابل است
لای کاشی های دفترم
به جا می ماند
لمس ماهی های پُر احساس...
ای دریا
رودخانهی جوشان عشق
دلم را دریایی کرده
موجهای خروشان دل
مرا به سوی تو میآورند
و تما
من هنوزم با تو باران را نرقصیدم کجا رفتی
از جام تهی حاصل، مستی نشود جانا
فکرمکن که سربه تن زیادی کرده ،
هرکه درمقابل جُور،
خود را کامل ،
بی انقیاد کرده
مسئولِ محترم سلام،خوب هستین
تویی افسانهی زیبای این خاکِ کهن، سیمرغ
که داری با خودت دنیایی از آیین و فن، سیمرغ
بیا کاری بکن ما
که گفته که ماه ز خورشید نور می گیرد
آن دم که لبم بر لبِ ایمانسوز است...
حالم اصلا خوب نیست افتاده ام از های و هو
در خلوت مستوران ساغر به کف آمد یار
آتش زده در طاعت هم زاهد و هم هشیار
شمیم ناب حضورت نمی رود از یاد
نمانده تاب فراقم کجا رسد فریاد
نه هوش ماند و نه مستی در این کشاکش گن
تنهاترین خیالِ خوشِ جستجوی من
در صفوف دشمنان جز آشنا نیست رفیق
عافیت را چاره جز شکر خدا نیست رفیق
هر که می آید فلان روزی به خل
درودی بیش بر یار دل افروز
که از یاری وی هر شب شده روز
سلامی بر تو ای هور پر ازنور
که
وای بحال من دیوانه اگر دیر شود
قصه عشق اگر با دگری پیر شود
─┅═༅𖣔📖𖣔༅═┅─
فــضـای سـبــز بــودم ، بـچـه تُـخـسـی :
بــدیـدم سـمـت گـربـه سـنــگ مـیـــزد
ای آوای شالیکاران و چایزاران
عنصرخاکم خدا رنگین نمود
پنج کيفيت مراسنگین نمود
بنازم بر امیدیه دیارم
گرامی مردمانش افتخارم
ببین چگونه به صلابت تهی جهان میخندم
🌹با نی و می نابت، ️ساقیا بکن یاری🌹
🌹 ساقیا بده جامی،️ زان شراب هوشیاری🌹
نمیخواهم که امشب را سحر باشد
شکسته ام...
اما دوا نمی کنم!
یه بشکن ، یه خنده ، یه بلرزون ،
همه ش رفکسی ازحالی باحاله
مجموع ۱۲۳۷۲۴ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک