پنجشنبه ۷ فروردين
شعر غزل مثنوی
|
|
سر شکستن کار هر لیلا نبود
یک کلوخ اما زدی بر ما چه سود
|
|
|
|
|
از تولد خوانده در گوشم ز اسرار نهان
|
|
|
|
|
وقتی که قلب پاک تو با من تماس داشت
در چشمهای تو غم من انعکاس داشت
...
|
|
|
|
|
حضرت مریم
عبور از زخمهای گرم و کاری میکنی روزی...
|
|
|
|
|
ایستک لووام چنان گئجه یورقون یوخو سِئوَر
آردینجایام چنان کی لبِ تشنه سو سِئوَر
|
|
|
|
|
ای پدر جان! سخت دلتنگ توام
عاشق لحن خوشآهنگ توام
|
|
|
|
|
و تمــامِ دردم این است ، که دوستـم داشتی
و مرا یک عاشقِ دیوانهٔ احمق تومیپنداشتی
من برایت تیشــ
|
|
|
|
|
گر که خواهی وا رهی از بند و دام
وا گذار این تن خسته! یک کلام
پای کوبان رو به میدان شو! برو
رقص
|
|
|
|
|
فریادهایِ خفته ام را ، می نویسم سالهاست
این غزل مجموعه ای از زخمها ،فریادهاست
واژه ها گم می ش
|
|
|
|
|
می ترسم از خوابی که تعبیـر می شود
این تــرسِ مبهمم ، چه تفسیـر می شود
به رویِ شانـه یِ او ، به خ
|
|
|
|
|
تو ای آغوشِ امن من، مرا بی پرده اغواکن
میان کلبــه ی ِجانت ، من دیوانـه را جــا کن
من از هرواژه
|
|
|
|
|
حالم خراب است و نمی دانم چه باید کرد
|
|
|
|
|
جفا را که خواهد که من خواهمش
|
|
|
|
|
بو گئجه گویلر اوخور یکسر ملکلر دف چالار
کِل چکرلر حوری لر دنیانین اهلی کف چالار
|
|
|
|
|
سین اول ، سیرتی زیبا و قلبی مهربان
عید یعنی آرزویت صلح باشد در جهان
|
|
|
|
|
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
|
|
|
|
|
ایران جان ،تن ام ایران عشق ابدی ام
ایران وطن جان ام ایران بی تو نباشد تن ام
تا ع
|
|
|
|
|
گرنظری کنی نگام معجزه میشود برام
درد هزار ساله را نام تو میدهدشفام
|
|
|
|
|
تو بری حال دلم بد میشه
بیخ گوشم هی خطر رد میشه
ضربان قلب من میدونم
بعد تو یه خط ممتد میشه
تو اگه
|
|
|
|
|
پیام داد، به محبوبِ خود شهی ظالم
درا به بارگه ما، که زار و دل تنگم
به سانِ ما، تو نیابی مُصاحبی هر
|
|
|
|
|
آه... این آتش چه می خواهد ز ما ای روزگار؟!
|
|
|
|
|
تقدیم به روح پاک یارم...
|
|
|
|
|
اصلا چگونه دل بسپارم به غیر تو
جایی که آب هست تیمم قبول نیست
احمدصیفوری
|
|
|
|
|
دلدار مرا در خود فرو کشت
فرو کشت و فرو کشت و فرو کشت
|
|
|
|
|
راستی چشم و چراغ غزلم را دیدی
|
|
|
|
|
خاصیت دارد غم و اندوه مرد
تاب آرد زیر بار ش های درد
|
|
|
|
|
بیتِ کاهم خاکِ شعرم را غزل را باد برد
|
|
|
|
|
سلام ای آفتابِ ملکِ ایمان!
رسولِ خوبِ دینِ پاکِ یزدان!
|
|
|
|
|
بامزه ی هل چای با معشوقه می چسبد ولی......
|
|
|
|
|
در عبور از سايه هاى وهم ناك
ديدمت آرام، روشن، سبز و پاك
مى گذشتى با سكوتى سازگار
فارغ از
|
|
|
|
|
دنباله چشمش مژه دارد یا ستاره
|
|
|
|
|
حالا که رخم زرد شد از داغ جدایی...
|
|
|
|
|
امشب منم و ماه ومی یادتو ای یار قشنگم
هرگز نتوان کرد برون از دل تنگم
امشب تویی و ساز و نی و شور
|
|
|
|
|
با عشق اگر قلم بتواند قرین شود
بر جانِ اهرمن شرری آتشین شود
گوش فلک ز نالِ ستمدیده کر کند
بر جو
|
|
|
|
|
چگونه آرامشی یابم وچیزی یادم نیارم
وقتی میخواهند اصالتم را باذلت به فراموشی بسپارم
گرایشم را به فر
|
|
|
|
|
به آن شب که میگذرد با جلوه نور
میدوزم نگهم را به آن پهنه دور
با آن آرزوی تکراری و پراز مرور
مینش
|
|
|
|
|
تلخی روزگار دلم را به سجاده عشق کشانده
بغض زخمها پیشانیم را برمهرنمازم سجانده
تلخی وبغض این روزگار
|
|
|
|
|
وای بر شعر؛ اگر خرج کسی جز تو شود
شعر در وصف کسی غیر شما بی جان است
شعر من ارگ قشنگی شده اما آقا
|
|
|
|
|
شعر شرح حال یک شاعر دلشکسته از زندگی را بیان می دارد که چرا چنین غمگنانه داد دل خود را در عین سادگی
|
|
|
|
|
ای دریغ از نام عاشق بر کسان
هموطن دنیا پر است از ناکسان
|
|
|
|
|
انتظارِسبز
مهدیه
ولادت باسعادت منجی عالم بشریت، حضرت ولی عصر(عج)
|
|
|
|
|
میلادیه حضرت علی اکبر علیه السّلام
|
|
|
|
|
.
اقرا بسم ربّک الّذی خلَق
خلَق الانسانَ مِن عَلَق
|
|
|
|
|
اعتراضی به گویش های متضاد با ادب پارسی
|
|
|
|
|
گفته بودی مهربانی می کنی
بادل من هم نوایی می کنی
گفته بودی تو امیدم می شوی
اندرین مکتب مریدم م
|
|
|
|
|
ذکر نامت چو به تسبیح بچرخد با عشق
مست گردند از این آینه گردانی ها
پرچم دین تو بر قله ی
|
|
|
|
|
اربعین دغدغه ست؛ لقلقه نیست
درک آن با دل است یا به زبان؟
|
|
|
|
|
بعدازاین با بیدلان خواهم نشست
عاشق وشیدای عالم، مستِ مست
|
|
|
|
|
شعر موجی درخَمِ آلاله ها ....
درمیانِ یاس ولادن ،لاله ها....
|
|
|
|
|
در الفبای کلامِ "یاحسین" /
رمزِو رازی آمده با شور وشین
|
|
|
|
|
سی بیت غزل مثنوی تقدیم به
غریب سامرا امام هادی(ع)
|
|
|
|
|
نبودی ببینی دلم شورداشت...
تپشهای بی نظم وناجورداشت....
|
|
|
|
|
چون جوان بودم پُرازشورونشاط
شادوخندان درخیابان وحیاط
|
|
|
|
|
واعظی در جمع یاران، خود ستایی می نمود
چون کرامت، هر عمل را ماورایی می نمود
|
|
|
|
|
صبح است و همی با دگران نیز خموشی...
|
|
|
|
|
یار می دانی؟(برگرفته از کتاب آوای هجران)
|
|
|
|
|
من کی ام؟ خود را چرا گم کرده ام؟
من کجا ؟ اینجا کجا؟ کی مرده ام؟
|
|
|
|
|
گفتم عقیل که یاد برادر کند طرف
تمثیل سنگ و آینه باور کند طرف
وقتی گداخت دست برادر برای عدل!
|
|
|
|
|
....................................................................
|
|
|
|
|
عشق یعنی یک بَغَل آوارگی
عشق یعنی در رَهَ ش دلدادگی
|
|
|
|
|
به اسم و به نام و به شکرت درود
که شکر شاکر شد از تو در یادبود
|
|
|
|
|
دلتنگی یعنی ، بغض حرم گلوتومیگیره
عکس حرم برات چه دلگیره، دلگیره
دلتنگی یعنی ،نون ونمک خور
|
|
|
|
|
یک ملاقاتِ خصوصی بینِ من با گردنَت
آخرین دعوای من با دُکمه ی پیراهنت
|
|
|
|
|
ای برادر، ای یهودای ِ وفا
|
|
|
|
|
تقدیم به مدافعان سلامت ایران
دیدیم مهرِ دست های آشنا را
بر زینب کبری تماما اقتدا را
جنگ مقدس
|
|
|
|
|
من خمیدم قامت غم خم نشد...
|
|
|
مجموع ۱۷۳ پست فعال در ۳ صفحه |