دوشنبه ۱۰ مهر
شعر افراغ اندیشه
|
|
پنهانی ترین راز پاییز عشق
آن را در کهکشان چشمان تو آوردم بدست
درفصل نارنجی پوشِ پاییز
اینک
|
|
|
|
|
شب به تنهائی طعم تو را می دهد
سحر ، عطر تنت همین.
|
|
|
|
|
چایش را با شکلات میخورد
قهوه اش را با قند
آنقدر طبیعی که
هر پارتنری پا به پایش
می آمد
|
|
|
|
|
تقدیم به همسر مهربان و از جان عزیز ترم
|
|
|
|
|
کرب و بلا
حسین را طلبید
کربلا حسینیان را
و حسین شهیدان را
کرب و بلا و شهید
می سازند
|
|
|
|
|
واژه ها در ذهن به رژه می روند
به اشک پناه آوردم
شوق پرواز دارم
اما بالی برای پرواز نیست
گیسوان
|
|
|
|
|
در قرب آقا
که همه کار الی الله بود
|
|
|
|
|
تراکنش هایم همیشه نا موفق بود
در بانک صادرات قلبت
|
|
|
|
|
بودنت نهایت خوشبختی
نمیدونم اینو میدونی یانه
اما اینو بدون که هرصبح که از خواب میشم
اول سلام میکن
|
|
|
|
|
ازنت های پیانو داخل اتاق
آرامش می بارد
منتظرم بیایی
تاسروده هایم از سرگیرد
بن
|
|
|
|
|
جا نماز ها
آب کشیدند و رفتند
آنهایی که خونشان از ما رنگین تر بود
|
|
|
|
|
آهن پرست هنوز عاشق من است
|
|
|
|
|
اتفاق تو
جهانی را شکست
تا جهانی دیگر را پیوند بدهد
|
|
|
|
|
شیرین ترین تکرار زندگی همه ی ما لحظه ایست که برای رسیدن به خدابه خود آ می آییم
وشیرین مثل:چای ونب
|
|
|
|
|
به نام خالق واژه های ناب
الهی یارب مددی فرما و فریاد رس باش که و جودت برترین و بهترین هدیه است برای
|
|
|
|
|
خدایا هرچه دل آشوبی ،تشویش و خرابیست
از آرامش من دور.
خدایا از فضل خودت به من ببخش هر آنچه خیر
|
|
|
|
|
پرچم عشق
پرچم عشق صیاد بالا
حسابی گیر کرده در تورش
خداوندا تو کاری کن
دراین اوضاع
عاش
|
|
|
|
|
حوصله ی به تاراج رفته ام را بر بگردان
درگرمای روزهای مرداد
روزنه ی امیدم رو به تاریکیست
هوا
|
|
|
|
|
لطفا با فاز متر وارد شوید
|
|
|
|
|
سرِ قصه
دراز است
اما
شاهنامه
در قفس
خواندنی
نیست
|
|
|
|
|
گویند:تن خسته را چای ده
جان خسته را آغوش
اولی: تلخ
محتاج قند
دومی:شیرین
خودِ خودِ قند
بداهه
|
|
|
|
|
شرافت تنها مهره عشق بود كه هرز گشت!
|
|
|
|
|
محرم ماه به قربانگه رفتن نور
|
|
|
|
|
پایگاه ادبی شعرناب برای حماسی بیشتر و عشق ورزی نرم تر!...
|
|
|
|
|
دل آرام گیر
حضور جانان
فرقی ندارد
حضوری باشد یا مجازی
رویا را بباف
لبخندبزن
عشق بورز
چای د
|
|
|
|
|
کی میایی
تا به یک فنجان شعر
مهمان کنم تورا؟؟
درهمهمه ی این روزگار
تورا درمیان اشک ها و لبخندها
|
|
|
|
|
افراغ اندیشه را این گونه می نویسند تا نباشی نمی نویسند!
|
|
|
|
|
مهمانم کردی
به درک
گفتی اعرابش
با صاحب خانه
|
|
|
|
|
جمعیتی
درون تو
بی رهبر اند
منتظر فرمان من
|
|
|
|
|
مصادره میشود قوانین تجارت
|
|
|
|
|
میزون نیست حالِ تو درک میکنم
من عاشقانه
خودم را درانبوه مشکلات ِتو غرق میکنم
ای مهربان بیا
|
|
|
|
|
امید دلم در تاریکی شب جا مانده
بیا وبهارش باش
جنابِ شعرهای من
خوب میدانی که دلتنگم
چه بوی خوشی م
|
|
|
|
|
این روزها
پا می کوبم به فرش دلم
چیزی رابه زبان نمی آورم
بی خبری ذوب کننده س
تورا سپردم به خدا
|
|
|
|
|
لبخندتو
تسکین دردمن را
دارورو میخوام چه کنم...
لبخندتو دوای درد بی درمان من است
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
|
|
|
|
|
تتو کرده اند حوای برهنه را
|
|
|
|
|
یک فنجان چای میخواهم
آن هم از نوع قند پهلو
من باشم وتو
عطر بهارنارنج
عجب مست میکند
میدانی؟؟
آر
|
|
|
|
|
ای که باتو به حال خوب جهان وصلم
خوب میدانی
شادیت شادی من
غمت غم من
امید در جانم ریشه دوانده
روز
|
|
|
|
|
الهی دردمان به که فاش گوییم
جزتو
|
|
|
|
|
به یُمن بودن تو
حال دل خوب است
قدر دان وجودت هستم
وجرعه ی چایی می نوشم
با طعم عطر تو..
|
|
|
|
|
دراین لحظات عرفانی
خدایا نگاهم کن
که هم جانی و جانانی
سرم را میگذارم روی سجاده
دعاهایم راشنیده ا
|
|
|
|
|
سجاده ی سبز عاشقی را باز میکنم در دل شب و آرام با خدای خود نجوا میکنم یاالرحمن ،یا رحیم ،یا کریم ببخ
|
|
|
|
|
دست و دلم به شعر نمیرود
با مغزی رکود کرده
نه پیغامی نه تماسی
اثری از تو نیست که نیست
جانِ دل
|
|
|
|
|
مگیر از من آفتاب نگاهت را
اگرگرفتی هم اشکالی ندارد
جانِ دل تو خودِ نوری
|
|
|
|
|
تو به سمت من
من به سمت تو
سرشار ازعشق
ماه بانویِ قصه
رعنا ،غزال تیز پای من
به پاس بوسه ی خجالت
|
|
|
|
|
قسم به تو
قسم به عشق
زیباترین واژه ی هستی
خودم را درگندم زار موهایت رها میکنم
گذشتم از حادثه
|
|
|
|
|
زمین خشمگین
دلم پُر غم
حسابی خانه هارا قلقلک داده
هوای خوی ماتم دارد امشب
حواست هست؟؟
هوا سرد
|
|
|
|
|
لبخندت دردم را دواست
چای ام را آغشته میکنم به عطر شعرهای تو
زاده ی فصل زمستان
ماه عاشقانه بهمن
|
|
|
|
|
باران میبارد
دلم راشتشو داده
دلم کرده هوای باغ وبستانها
هوا ابریست
دلم تنهاست
خدا بامن
|
|
|
|
|
یا حسین جانم فدایـت
کاشکـــه بودم کربلایـت
خـاک بـودم زیــر پــایــت
مثــــل یـــاران از بـرایـ
|
|
|
|
|
امشب باز دست به قلم شدم
درشب آرزوها
تا اندوهت را بتکانم
به خودم میگویم: جای سهراب سپهری خالیست
ک
|
|
|
مجموع ۱۳۰۸ پست فعال در ۱۷ صفحه |