يکشنبه ۲۲ مهر
شعر افراغ اندیشه
|
|
بابا برای نان جان داد
در دل کوه
در عمق زمین
آرزوها مبحوس
لبخند فرزند
در روز اول مهر
خشکید بر
|
|
|
|
|
مرا محکم در آغوش بگیر
خاطره در روز
میایی و میروی
مثل سرویس بچه مدرسه ایی ها
سر ساعت مشخص
در دل
|
|
|
|
|
شیمی درمانی
با خاطراتت
هم اثر نداشت.
خداحافظ..
|
|
|
|
|
او " کــبـاب " مـیخــورد !!
مـن " کـبـاب " مـیشـدم ..
|
|
|
|
|
هوا
هوای خُنَک
رقصِ درختِ انگور درحیاط
مرا می برد
به شهرِ شعر
آی دل زنده می شود
سرشار ز ِ شور
|
|
|
|
|
چه میتوان گفت
به این بیابانِ پُرجرس که سکوت اش فیلسوفانه میمیرد
ودرتنِ خیابان شوری غم انگیز است
|
|
|
|
|
از اینکه درک کردم
و درک نــشـــدم ؛؛
درد مـیکــشــم ..!
|
|
|
|
|
دلم خلوتی ساده میخواهد
چند خطی شعر حضرت حافظ
مرا می برد به دنیای خاطرات دور
چشمانم تَر میشود
|
|
|
|
|
به احترام درونم به حرمتِ درونت برمی خیزم چنان رودی که می رود تا زندگی اش را به مرگ بسپارد چنان دریا
|
|
|
|
|
من اگر فرصتی باشد
به سیگار می¬گویم تا که خودش را به زیبایی بکشد
تمامِ فرصت ها را بنام خودم می¬زنم
|
|
|
|
|
خدایا دلواپسی های خیالم را به تو میسپارم که آرامش جان منی
ای رحمن
ای رحیم
تنها تو پناهی و تکیه
|
|
|
|
|
احساسم را به نگاهت می زنم گره
وصبح به خورشید سلامی عاشقانه خواهم داد
خواهم نوشت
ازتو
اما
خ
|
|
|
|
|
من با قلم به تنهایی
دوره کردم تمام خاطراتم را
من با قلم به تنهایی
زنده و دلخوشم
همچنان آواز سرمی
|
|
|
|
|
حیاط خلوت ذهنم
حس خوب را میطلبد
وتمرکز برزیبایی را
عاشق خودم هستم
عاشق تر از پیش
در نهان خانه ی
|
|
|
|
|
دیگر فکرنمیکنم
کی؟
کجا؟
چگونه؟
تورا می بینم و چند ساعتی با توهمکلام میشوم؟
و دردل روزهای گرم ت
|
|
|
|
|
کلاه شریعت را به سادگی بر می دارند.!!
|
|
|
|
|
روزی که دانش متولد شد
در بازار خلق شرری نبود
که زمان معکوس تابید
و هست
هیچ را باخت
|
|
|
|
|
در انتظار فرج
خسته از
چرخه های تکراری
دنبال معکوس
کشیدنم
|
|
|
|
|
من از ترسالی چشمان مادرها
|
|
|
|
|
"مستی"
به دادم برس!
بغض
نفس را سوخت...
|
|
|
|
|
در جَرَیانم
کمی عمیق تر
کمی کُند تر
و همچنان
در باور دریا
|
|
|
|
|
×
تبلیغات
گوناگون
دل نوشته
خداوندا دست یاری به سویت دراز میکنم واز تو میخواهم مثل همیشه همراهم ب
|
|
|
|
|
حال بگو چه حال از احوالِ این همه گلوله
که
لوله وار درعرضِ خود مؤمن می شوند!
چه حال از آقای آب که
|
|
|
|
|
قطرههای خودش را بنوازد
یکی مثل همین سپیدارکه سخن اش را به دار زدند!
شبیه دیوانگی همین ویرانگی رنج
|
|
|
|
|
آهسته از خیابان گذشت و..
با خود می خندید
|
|
|
|
|
مـیدانـیـــد درد چـیـسـت ؟
درد یـعنـی در کـنــار مـوتــل قـو
بــایـسـتــی و عـکـس یـادگــاری
ب
|
|
|
|
|
فلسفله درد، همچنان ادامه دارد .. ..
این کنکاش تاریخی …
قدمتی به قدمت کل انسان دارد...
|
|
|
|
|
هر چه سپید می کشم
از دست غزل های توست
|
|
|
|
|
افراغ اندیشه و قصار الحال!
|
|
|
|
|
سرگذشت یلدا
چهارده قرن است
که می گوید
الیس الصبح بقریب
|
|
|
|
|
بوسه که به بوسه ختم می شود ،بدهکارت نمی شوم .
|
|
|
|
|
فاصله
قدرت اثبات ندارد
تا پیوند بینمان
جاری ست
|
|
|
|
|
سگ پارس,
گربه دم تکان می دهد
گوش _ ها
پر از ناله..
|
|
|
|
|
صدامرا برعزا «««بر قضا تو را کشت
|
|
|
|
|
دراز کش در نادانی خفته است!
|
|
|
|
|
برای دوستم رفیق شفیق که روزهای سختی رو سپری میکنه😔😔
از خدا برات خدا رو میخوام رفیق تا بی نیاز ترین
|
|
|
|
|
روز جهانی زنان خانه دار گرامی باد 😍🌹🌹🌹امروز روز توست بانو جااااان🌹🌹🌹♥️
این شعر زیبا
تقدیم به همه
|
|
|
|
|
اخلاق
در نسبیت ها
قدر مطلق محض
نمی گیرد
|
|
|
|
|
مهرم داره تموم میشه
مهر مهربون بود باهات؟
راستش رو بخوای من که نه
هی سلام میکردم بر برگ های عاش
|
|
|
|
|
از دست می رویم خاموش می شویم
در خاطر کسی ،از یاد روزگار ...
|
|
|
|
|
محبوبم
بدون نگاه تو
درد غریبی ست
عمیق
ساده بودن
|
|
|
|
|
چشم سفیدی
ای عشق
مو سفیدم کردی
جای رو سفیدی
|
|
|
|
|
معطر به عطر آرامش
صیقل کننده دل
خدا را می گویم
چه جانانه دارد
هوای بنده ها را
آرام آرام
حال ن
|
|
|
|
|
کنارم بودی
و
درد دوری
نزدیک تر
|
|
|
|
|
پنهانی ترین راز پاییز عشق
آن را در کهکشان چشمان تو آوردم بدست
درفصل نارنجی پوشِ پاییز
اینک
|
|
|
|
|
شب به تنهائی طعم تو را می دهد
سحر ، عطر تنت همین.
|
|
|
|
|
چایش را با شکلات میخورد
قهوه اش را با قند
آنقدر طبیعی که
هر پارتنری پا به پایش
می آمد
|
|
|
|
|
تقدیم به همسر مهربان و از جان عزیز ترم
|
|
|
|
|
کرب و بلا
حسین را طلبید
کربلا حسینیان را
و حسین شهیدان را
کرب و بلا و شهید
می سازند
|
|
|
|
|
واژه ها در ذهن به رژه می روند
به اشک پناه آوردم
شوق پرواز دارم
اما بالی برای پرواز نیست
گیسوان
|
|
|
|
|
در قرب آقا
که همه کار الی الله بود
|
|
|
|
|
تراکنش هایم همیشه نا موفق بود
در بانک صادرات قلبت
|
|
|
|
|
بودنت نهایت خوشبختی
نمیدونم اینو میدونی یانه
اما اینو بدون که هرصبح که از خواب میشم
اول سلام میکن
|
|
|
|
|
ازنت های پیانو داخل اتاق
آرامش می بارد
منتظرم بیایی
تاسروده هایم از سرگیرد
بن
|
|
|
مجموع ۱۳۶۴ پست فعال در ۱۸ صفحه |