جمعه ۱۵ اسفند
شعر تقدیمی
|
|
ما هم به شعر نقش فراوان کشیده ایم
|
|
|
|
|
تندیس عشق از برکات تو جان گرفت
|
|
|
|
|
دیگر گلایه از غم هجران نمی کنم
|
|
|
|
|
پدر نان حلالت شد تمام آبروی من
|
|
|
|
|
میدانستم پدر بیهوده میخندید
......................................
...............................
|
|
|
|
|
این علی کیست؟
عشق از کعبه پدید آمد و خوش سیما شد
غنچه در باغ نبی سرو سهی بالا شد
گو
|
|
|
|
|
پدر را چگونه می توان سرود...
به آستان کبریاییت پدر درود...
|
|
|
|
|
ما را نبود بال و پری، گر پدر نبود
ما را پدر نبود، یقین بال و پر نبود
تنها برای روشنی دل کفاف بود
|
|
|
|
|
ز نام تو نیست نام بهتری..........
نگین نیستی تو تاج سری .........
|
|
|
|
|
معلم ای شکوه آفرینش
نمود عشق باشد تار و پودت
|
|
|
|
|
در وادی قسمت سخن از بیش و کم نیست
|
|
|
|
|
تقدیم به آقا عرشیای خوشروی گل
|
|
|
|
|
پاییز را همیشه دوست داشته ام
مخصوصا آخرین شبش را
آنجا که در طولانی ترین شب سال
فرصت دقیقه ای بیش
|
|
|
|
|
از پدر آموختیم
اقتدار و صبر و عزت از پدر آموختیم
همت و قدر و صلابت از پدر آموختیم
لطف و عشق و
|
|
|
|
|
تقدیم به استاد بانو حکیمی بافقی(الهه ی احساس)
|
|
|
|
|
من آن بازیچة دستم که از خود اختیارم نیست
|
|
|
|
|
جلوه و سیمای علی
روز و شب مرد خدا، واله و شیدای علی است
جنت و روضه ی حق،«جلوه و سیمای علی»است
|
|
|
|
|
زیباترین تصنیف عمرم ، شانه به شانه ی باران می رفت و هنوز زمزمه می کرد....
|
|
|
|
|
با خاک پست گرچه تفاوت نمی کنیم
از کیمیای عشق عیاری گرفته ایم
|
|
|
|
|
یکسر به به و چهچه شاعری شعر گفت
چون که پیر بود حتمآ استاد گل گفت
|
|
|
|
|
تقدیم به امام خمینی و درباره دهه فجر
|
|
|
|
|
آیا به هنگام دعا
یاد ی تو از ما می کنی؟
|
|
|
|
|
تقدیم به روح ملکوتی امام خمینی(ره)
|
|
|
|
|
گــم گــشــتــه امــ!؟
گــم گــشــتــه تــنــها شــدمــ
در نــبــود تــار بــوم عــالــم....
|
|
|
|
|
مادرم تو دختر خدا بودی
و فرشته بودن ارث پدری ات بود
|
|
|
|
|
او که شد مهمان قلب خسته ام دل به امید وجودش بسته ام
|
|
|
|
|
ای کاش نبود این سلسله ی غم
خدا کند رحمی غم ها بشود کم
یاس صحراء
*برای علی انصاریان*
|
|
|
|
|
مادری کردی برایم تا که من این سان شدم...
|
|
|
|
|
باید آموخت ز تو درس فداکاری را
|
|
|
|
|
مادر قسم به هر چه عزیزست پیش تو
هرگز نرو ، نرو مادر تورا به جان من
|
|
|
|
|
لبخند مادرانه
غزلی به مناسبت ولادت با سعادت حضرت فاطمۀ زهرا(س) و روز مادر
سرچشمۀ حیاتی و دریای
|
|
|
|
|
گویند نباشد به جهان هیچ گره ای
با دست دعای مادری وا نشود
...
|
|
|
|
|
ای خاک مرا به سینه دریاب
وقت است به بستری رَوَم خواب
|
|
|
|
|
گفتنِ این شعرم آمدناگهان
شهرِمازیباترین شهرِجهان....
|
|
|
|
|
با تو لبریز شور کودکی ام
سرخوش از جلوه های زندگی ام
|
|
|
|
|
قسمتم نیست به پرواز جز از سوختنی
به غم شمع فروزان ز خود افروختنی
|
|
|
|
|
حافظ از مسند عزّت1، ره توفيق بيافت
ما از آن مسند توفيق ، توان ياد كنيم
|
|
|
|
|
وقتی که می آئید برایم یک شاخه دل پاک بیاورید..!
|
|
|
|
|
دست خالق که به خشتی هنر خویش نوشت
خود بر این کرده ز اعجاز فرستاد درود
|
|
|
|
|
علامهٔ بی چون و چرایِ اجلِ عشق
|
|
|
|
|
خمارم تا سرآید روزگارم
درخت خشک را طوفان گرفتی
|
|
|
|
|
پدر ای ستاری ای در آسمان
پدر ای افسانه ای در این جهان
پدر ای دیده هفت آسمان
پدر ای زندگی بخش ج
|
|
|
|
|
عاقبت ظلمت شب کشته به تیغ سحر است
|
|
|
|
|
از آن وقتی که تو را دیدم،به یک لحظه شدم شیفته!!
که بودی تو؟ چه کردی تو؟
نمیدانم! نمیدانم!
|
|
|
|
|
برای رفیقی که زندگی در زبان و کلامش شعر بود...
|
|
|
|
|
غم فرو خوردن از این لحظه ، حرام
نغمه ی شادیِ ما ، عین حلال
|
|
|
|
|
شعر زینا همیشه صحبت او
هر چه از روز و سال و ماه من است
|
|
|
|
|
نیزه ای بودم به دست ظالم خون خواره ای
با خجالت پاره کردم سینه ای از دلسِت
|
|
|
|
|
بیا و همدم غمهای بی کرانم باش
به جای سنگ صبوری توگوش جانم باش
|
|
|
|
|
نوبت ما به شب تار جهان بود وگذشت
|
|
|
|
|
لسان الغیب شهر سبزواری
(برای استاد اقتداری)
|
|
|
|
|
چل شبانه روز مردن بعدِ تو تصمیمِ ما ست
|
|
|
|
|
از فضل خودت این همه ابراز نکن
همچون مگسی یکسره پرواز نکن
|
|
|
|
|
آهای سیه چشمون
بردی دلمو آسون
|
|
|
|
|
سروشی تقدیمی
از شاعر تاجیک
|
|
|
|
|
موجم که تاب بار ندارم بر این کمان
ساحل کنم مزار به کفهای نیمه جان
|
|
|
|
|
لطف بهاری است ، از صفای پرستار
|
|
|
|
|
بوی خوش وصل تو چون کیمیاست
آمدنت بر همه دردم دواست
|
|
|
|
|
گره ازکار فرو بسته دل باز کند
|
|
|
|
|
شعر نورا کوه غم ویران کند
باغ دل را خانه ی باران کند
|
|
|
|
|
تقدیم به بیماران پروانه ای ( eb ) :
دستای تو پیله زدن
تا روزی پروانه بشی
|
|
|
|
|
ای امان ,نازکترین نبض زمان این حریر شیشه ای کهکشان
|
|
|
|
|
تو ای بر قله ی دانش نشسته
|
|
|
|
|
نذر دارم که به دیدار تو آیم روزی
|
|
|
مجموع ۲۰۸۶ پست فعال در ۲۷ صفحه |