دوشنبه ۷ فروردين
شعر تقدیمی
|
|
خورد خطی دفتر ایام را برگی دگر
|
|
|
|
|
نسیم و ابر و گل ها و درختان.
الهی زنده باشی صد بهاران.
|
|
|
|
|
در کنج خانه ی ذهن آرام نشسته بودم.
ناگهان باد خوش خبر بوی دوستم ملک را به مشام نشاند.
|
|
|
|
|
مهر کردم دشمن غدار را.
در سرش پیچاند آن افکار را.
|
|
|
|
|
در دامن صیاد پی دانه خویشیم
|
|
|
|
|
نوشداروی بهنگامید ، هنگام بلا.
|
|
|
|
|
هرگز نديده ام كه زميني خورد عقاب
در زير پاي او همه خورشيد و آفتاب
|
|
|
|
|
دور از زندگی ماشینی در کمی آن طرف تر.
نفس می کشم و از زندگی ماشینی فاصله می گیرم.
|
|
|
|
|
بر تارک قلب خویشتن واژه ی امید را حک می کنم.
در سخت ترین پیچ زندگی ترمز نمی کنم.
|
|
|
|
|
میگشاید راز انبان و سعادت میدهد
نور و نیکی را به جای ظلم افشان میکند...
|
|
|
|
|
با یاد تو ای دلبر دیوانهترینم
|
|
|
|
|
ای تجلی طاها کنایه آیه مشکات
ذات نور السماوات الارض، باطن آیات
|
|
|
|
|
تو به سمت من
من به سمت تو
سرشار ازعشق
ماه بانویِ قصه
رعنا ،غزال تیز پای من
به پاس بوسه ی خجالت
|
|
|
|
|
هم بادهاي گرم فرا رو نشسته باد
|
|
|
|
|
عنوان شعر: اسطوره ی زندگیم
|
|
|
|
|
زمین خشمگین
دلم پُر غم
حسابی خانه هارا قلقلک داده
هوای خوی ماتم دارد امشب
حواست هست؟؟
هوا سرد
|
|
|
|
|
ندیدم مادرم کسی دارنده و برازنده ی تو
|
|
|
|
|
مثل دریا بیقرار و همچو کوهی باصلابت
|
|
|
|
|
او زامان کی قارانلیخ
شیرین زیندیگانلیخلارا باتانمادی
|
|
|
|
|
پدر ای سرو بلند قامت عشق
تو همان نماد کوشش
تو همان مرد شریفی
که خودش یکه و تنها
بار سختی را کشد
|
|
|
|
|
دختری می دید رنج پدر
گرد پیری آمدش آرام به سر
روی آرامش ندید ،
در پس کار جان فرسا
گشت پیر و ا
|
|
|
|
|
شادباش ازاین شهادت که سعادت داشتی
|
|
|
|
|
لبخندت دردم را دواست
چای ام را آغشته میکنم به عطر شعرهای تو
زاده ی فصل زمستان
ماه عاشقانه بهمن
|
|
|
|
|
گر شیر ژیانی در معرض چشم نباش.
چون غیر نمایی بکنی کاش که کاش.
|
|
|
|
|
امشب باز دست به قلم شدم
درشب آرزوها
تا اندوهت را بتکانم
به خودم میگویم: جای سهراب سپهری خالیست
ک
|
|
|
|
|
دیریـنهشبی غرقه در افکار مِهآلود
صحن نظرم دادگهِ دغدغهها بود
با خواب ودعگفته و با فاهمه بدرود
|
|
|
|
|
زنده شد در دل ویرانه من خاطره ها
|
|
|
|
|
میرسد پاییزم از راهی دراز
خستگی را میدهد رویَش به باد
|
|
|
|
|
ترانه مادر.به مناسبت روز مادر.تقدیم بهمادرم و همه مادران.دی ماه سال ۱۴۰۱.سپیده اسدی.باتخلص مهربان
|
|
|
|
|
جان من به عشق مادرم خدا....
|
|
|
|
|
گاه در رزم شبی مهر به ایمان آید
عکس از لطف دلی دین ز مادر باید
|
|
|
|
|
تقدیم به مادران رنج کشیده سرزمینم
|
|
|
|
|
جسم و روحم درفضایی پُر از خدا ،
حرف میزدند با هم
روحم به جسمم گفت : اگر زحمتی نیست ،
دوتا چای قن
|
|
|
|
|
بهارا سبز کن دنیای ما را
برانگیز آن نسیم آشنا را
|
|
|
|
|
ای تو زيبا سروده هستی
ای تو بوی خوش سرمستی
اشگت گرانترين گوهر زمانه
لبخندت آخرين تحفه عاشقانه
عا
|
|
|
|
|
اهل دل را معبد و میخانه یکسان میشود
هر کجا عشق خدا باشد گلستان میشود
|
|
|
|
|
دلم نذر اقاقی های شهر است...
|
|
|
|
|
ای عشق تو عقلانی
ای روح تو رحمانی
|
|
|
|
|
مهربانا
ای خالق هستی
ای پناه دردمندان
ای مادر گیتی
تویی ایزدمنان
بنما رخ به سویم
که
|
|
|
|
|
نارنجی پوش،قشر زحمت کش جامعه،کارگر شهرداری
|
|
|
|
|
یک غار و یک سگ و خفتگانی چند.
بار الها تو آفریدی این جهان را چه شگرف.
|
|
|
|
|
حاج قاسم توصیف ناپذیر است.....
|
|
|
|
|
روستایی کوچک اما باصفا
مردمش گویند نام آن کِسار
|
|
|
|
|
هر لحظه به ذکر حق تنفس داری؟....
|
|
|
|
|
چرخ روزگار چرخی است طویل و آدمی شکار آن.
استوار در صبح و ظهر و شامگاهان.
|
|
|
|
|
صدای بی صدای برف آهسته به زمین می خورد.
و یلدا نزدیک خانه ها در میان سرما سرزده می آید.
|
|
|
|
|
نشان روی پیشانی شبیه مهر ابلیس است
شدی مهمور دوزخ چون مرامت جز خباثت
|
|
|
|
|
جام زرّینِ جوانی را چه کم نوشیدی ...
|
|
|
|
|
آموختم از گردش تقدیر صبوری
چون سرو که در سیطره ی فصل خزان است
|
|
|
|
|
انسان زِ مِهرِ مادر خود پا گرفته
در سایه سار مهرِ او مأوا گرفته
|
|
|
|
|
گر چه میدانم نمیایی ولی انتظاره ....
|
|
|
|
|
تَنها از پَرِ سوختَهی پَرندِگانْ بِنِویسَم!
با حَسرتِ پَرهای پَرپَر شُدهی… رویاهایَم بِنِویسَم!
|
|
|
|
|
هرچه را افسرده را پیش آورید.
همچو ماری است که از نیش آورید.
از عسل پالوده سازید یا به کام دلربا.
|
|
|
|
|
درهمین حوالی
ابرها گریه می کنند
کنار شومینه
شب های سرد زمستان
حافظ خوانی
کاسه ی بلور پر از
|
|
|
|
|
قصه ای از مادرم ( بر اساس افسانه ای قدیمی ) به زبات ترکی وترجمه به صورت شعر فارسی
بهاردا بیرگون
|
|
|
|
|
زن میشوم دوباره
با مویی رها در باد
با تنی خسته اما آزاد
زن میشوم دوباره
با دستانی پر قدرت
مثل ط
|
|
|
|
|
مرگ می آید و کنکاش به پایان برسد...
|
|
|
|
|
برگ پاییز با آهنگ باد به زمین می افتد.
صدای آهنگ باد خوش ترین آهنگ دنیاست.
|
|
|
مجموع ۲۴۵۲ پست فعال در ۳۱ صفحه |