پنجشنبه ۷ فروردين
شعر شعرناب
|
|
بر جایْ جایْ این حصار لبهایِ خون آلودِ تو / بوسه زده اما ندید چشمی بهارانِ تو را
|
|
|
|
|
.. اما آنکه دیوانه کرده ام
که بار ها می کوبم و
باز پروانه می مانم..
|
|
|
|
|
برای هر کسی که یک ستاره هم در اسمان ندارد
|
|
|
|
|
به سوگِ دختِ شه شهبانویِ شهری ورایِ شعر / لبم ماوای نامت شد ، پناهِ هرمِ یک بوسه
|
|
|
|
|
عشق ِ تو کودتا کرد ، در کشور ِ دل ِ من
|
|
|
|
|
زهرخند خورشید در افق ، جولانِ یک معنا و مرگ / تقدیرِ شعرِ زندگی محکوم به وهمِ یک سراب
|
|
|
|
|
دل به دریا بزن و عهد و قراری بنما۰۰۰
|
|
|
|
|
مسخِ حقیقت ، دارِ عشق ، واژه اناالحق گفته است / سنگسار کن کفر را ولی گویی خدایت مرده است
|
|
|
|
|
قطره دریا می شود
اگر خدا نظر کند
|
|
|
|
|
بر دارِ گیسویت به مرگ ، محکوم غزل هایِ هراس / این آخرین غزل ، بنوش ، خونش زِ لبهایِ من است
|
|
|
|
|
این خانه زندان است ولی در چکه چکه یِ زمان / من با کدام زبان تو را در واژه تکرارت کنم
|
|
|
|
|
در مسحِ مه آلودهِ از هراسِ سایه هایِ ترس / معبودِ واژه شد لبی که از لبت بهانه خواست
|
|
|
|
|
بانو قدم بگذار تا تن پوشی از نامِ وطن / بر تن بپوشد این جهان ، گمگشته ام در این حصار
|
|
|
|
|
یا خدای احوال
نزدیکترم کن
|
|
|
|
|
دخترِ احساس من! همواره در حسّ دلم،
دوستت دارم؛ عزیزم! نازنینم! مهربان!
|
|
|
|
|
راهی به سمتِ خانه ام از کوچه یِ نامت گذشت/تسکین قلبم یک تپش از نامِ بی آرامِ توست
|
|
|
|
|
شعر ((صد بار )) از سجاد شهرستمی
|
|
|
|
|
الهی من به سینه ناله و فریاد دارم....
|
|
|
|
|
از درون شب تباهی می وزد
زندگی بر پایهی ناسازگاری میزند
ورنه آخر به غلط پیموده شد
برده باشم لذ
|
|
|
|
|
رستخیزِ شعری که نوشت بر دارِ تنهایی زِ عشق / بر دارِ ترسی که بر آن ذکرِ اناالحق خوانده است
|
|
|
|
|
هرگز به وهمِ واژه ها قبل از تو ایمانی نبود / رستخیزِ لبهایِ جنون تو را بهانه کرده است
|
|
|
|
|
چیزی نگو ، دستانِ من ، محتاجِ لمسِ مویِ توست / با یک سرابِ فاصله از مویِ تو محرم شدم
|
|
|
|
|
تبارِ خونیِ گلها هنوز محسورِ محرابِ / سریرِ خونِ ایمان است که از گیسویِ تو ترسید
|
|
|
|
|
شده که درد شوی از همه عالم ببری
شده که چشم به در خیره شوی خواب روی
شده هر شب ز فراغش غم دنیا بکشی
|
|
|
|
|
بنشین لحظه ای ببین تاریک میشود جهان / به خانه ی ویران شده در لحظه هایم بازگرد
|
|
|
|
|
بر فرشْ بافته از تنت خونِ خیالِ من نشست / زخمیست دستانش ولی بر دارْ بوسه میزند
|
|
|
|
|
وصالْ نمیخواهم فقط بگذر تماشایت کنم / بگذر که دلتنگت شوم از شعر لبریزت کنم
|
|
|
|
|
زخمی بزن اما بدان زخمه به روحت میزنی / من نیستم تنها تویی ، خنجر به قلبت میزنی
|
|
|
|
|
با بدان بنشستی و از دست بدادی اختیار
تا کجا این گونه اسیر جاهلان
برگیر دل از کام جفا از زهر کین
ر
|
|
|
|
|
من موجی از دریایِ تو ، هم نامِ تو ، تصویرِ تو / باران به موهایت نشست ، چشمانِ گریانِ من است
|
|
|
|
|
شستم
آب رفت
نگاهم
به جهان
|
|
|
|
|
کدامین مصرعِ شعرم ، کدام شه بیتِ تاریکم / کدامین روحِ تنهایی ، گناهِ لمسِ پاییزم
|
|
|
|
|
یک ساحرهْ عریانْ به رقص در زیرِ نورِ ماهِ ترس / افسونِ لبهایش هنوز نفرینِ تاریکِ من است
|
|
|
|
|
با خلسه یِ شبْ گیسویِ کلکِ پریشانْ مویِ تو / وحیِ نگاهت را هوس با وهمِ شب آمیختم
|
|
|
|
|
باران نشو مرگِ مرا در واژه تکرارش نکن / این راهِ باران خورده را پژواکِ لمسِ من نکن
|
|
|
|
|
عشق تو چوون در دلم کاریده ام
شوق را ، برجان خود باریده ام
گرچه به جرم جنون ، طردم زجمع عاقلان
م
|
|
|
|
|
اینجا زمین لرزید و خون در شهر میرقصد هنوز / یک مادر از رحمِ خدا شبْ قصهْ میخواند هنوز
|
|
|
|
|
یاداداشتی کُهنه وسط یک شب سرد
و همان جمله معروف تو که پاک شده البته
خبر از صاعقه می داد هوای جُمعه
|
|
|
|
|
پنهان شده
خنجر میزند
درد
پشت لبخند
|
|
|
|
|
از نورِ ماهِ گیسویِ مواجِ بی جانت شکست / نجابتِ شعرم ببین فاحشه یِ دیدارِ توست
|
|
|
|
|
در حسرتِ زندانیِ آوازِ اهریمنِ مرگ / در شعرْ موهایِ تو را دوباره شانه میزنم
|
|
|
|
|
بنشین که باران بگذرد ، جادوگرِ زیبایِ مرگ/ کاهنه ای آبستنِ زرتشتِ گیسوانِ توست
|
|
|
|
|
من در خیال از گیسویت ، نفرینِ مرگ می بافتم/ اهریمنِ نفرین شده ، با مویِ او چه کرده ای
|
|
|
|
|
در بارگاهِ آسمان ، نورِ خداوندی که نیست / من چشم در راهِ کسی ، با اینکه میدانم که نیست
|
|
|
|
|
درمیان قرعه های روزگار.....
|
|
|
|
|
در هر تپش لبهایمان بر هر هراسی بوسه زد /در هر تپش بخشیده شد لبهایمان زیبایِ من
|
|
|
|
|
شد هرزه یِ چشمانِ من سنگسارِ زیباییِ تو / نشکن طلسمم را که من محتاجِ این نیایشم
|
|
|
|
|
حلالم آنچه میدانم حرامت میکند بر من....
|
|
|
|
|
مغرورم از ایمان به تو ، من را از آغوشت نران/ پژواک هرگز مانده در پسْ کوچه یِ لمسِ تنت
|
|
|
|
|
شادمانه ،کودکانه،پر هیاهو
می نشینم بر چرخ گردون
دستهایم در هوا پر
چشمهایم پر ز لبخند
تیغ آف
|
|
|
|
|
از من نرنج که سرکشم موعودِ معبدِ شبم/بر آتشِ چشمانِ تو ، سجده زدم ، گریستم
|
|
|
|
|
حقارتِ هرزْ واژه ها ، شکوهِ بی رحمِ سکوت/تثلیثِ مرگ و خون و شعر ، باکره یِ نورِ سکوت
|
|
|
|
|
گر اعتبار،گرآبرویی دارم....
|
|
|
|
|
من کیستم یک آینه ، آتشْ تو مویت شانه کن /یک تارِ مو افتاد و من در حسرتِ لمسْ سوختم
|
|
|
|
|
🌹فاطمه ای مادر پهلو شکسته.....
|
|
|
|
|
فانوسکِ تنهاییِ شعرِ پریشانم ببین/ این شعرْ زیبا گشته از نامِ تو ماهورِ نیاز
|
|
|
|
|
ترس وهراس لحظه های انتظار...
|
|
|
|
|
در این پژواکِ چشمانت به وهمْ واژه نیازی نیست/حضورِ سرکشت مرزِ غرور و لمسِ مرگ گشته
|
|
|
|
|
تو را در باد میبوسم ، پنهانْ عشق میورزم/ از این ترسی که میگویی هرگز نه نمیترسم
|
|
|
|
|
فقرچون وارد شود برخانه ای......
|
|
|
مجموع ۱۲۰۶ پست فعال در ۱۶ صفحه |