يکشنبه ۲۹ تير
شعر عرفانی
|
|
به زیبایی یک لبخند قسم
و به زیبایی آن گریه شوق
وبه دلهای پاک هرچه آینه هست قسم
برچه قسم؟
به هراس
|
|
|
|
|
🌙چنان هلال ماه، خسته ام، نحیف و خمودم
ز بس بی ثمر به گِرد زمین شدم، بفرسودم
|
|
|
|
|
تا هست خدا روی به دستان که آرم
همتای خدا هیچ عزیزی نشمارم
من عاشقم و شوق دلم قبله یار است
دیوانه
|
|
|
|
|
صبح سیاه و ترس دار به کول من سوار شد
خدا مگر خدا نبود که ظلم برقرار شد
دلی دگر نمانده در جناح چپ س
|
|
|
|
|
🌍از فرش تا عرش، بیا قصری بنا کن
انسانیت را زنده کن، شوری به پا کن
|
|
|
|
|
کرم سالمیش بولوط لارلا وِئریب گردونه جان دریا
اِئدیب دریانی چول صحرانی دریا چالخانان دریا
|
|
|
|
|
شب است و افکاری سرگردان
چون سایه های بی صدا
پیرامون خیالم می چرخد
غم
مثل بخاری تلخ
در جانم می
|
|
|
|
|
پندار تا حقیقت
اگر شکی بداری, پس تو هستی
اگر شاید ، فقط پندار هستی
چو هر م
|
|
|
|
|
ار غرق در معنا شوی،اندک شن صحرا شوی
جستن صفا دارد ولی،با چشم دل اورا نگر
|
|
|
|
|
به راستی دروازه دل جز برای محبوب
روا نباشد گشودنش
چه آنکه دل به مهر یار معنا یابد
|
|
|
|
|
خدا با توست همه جا
همه در شادی و هم غم
|
|
|
|
|
خطازای شِبه زای مشکوک
خطا زای شِبه زای مشکوک
تومُشتبه معلومی،درخطبه های کفر
سر مزار توهین،
چه م
|
|
|
|
|
ها دور ای مست کی عالم هامی دیوانه نْدی
بوتون آفاقی دوتان نعره ی مستانه نْدی
|
|
|
|
|
🍀یا چون پلی از برای عبور شو🍀
🍀یا گوش و چشم گیر و کر و کور شو🍀
|
|
|
|
|
تا با خیال روی تو ای ماه خو کنیم
پایی بده که جای تو را جستجو کنیم...
|
|
|
|
|
تشنه فقط تشنگی بر خنک آب نیست
آه که من تشنه ام چون که تو سقاستی
|
|
|
|
|
آرام باش
روح من در آرامش باش
بگذار او تو را کامل کند
ارادهی او کن فیکون است
آرام بگیر
و بدا
|
|
|
|
|
چشمه های خشکیده را راهی جز اندوه نیست
|
|
|
|
|
💚زنهار که از چشم حسودان به دور باش💚
💚کینِ دل رقیب چو دیدی، صبور باش💚
|
|
|
|
|
تهمینه به رستم چه بگوید
چون شاخه شمشاد چو سهراب ندارد
|
|
|
|
|
خدایا، میدانم در قلب کسی جایی باز نکردهام
بگذار در قلب تو زندگی کنم
خدایا، تن خسته ام
روحم را
|
|
|
|
|
نپرس از او از این وادی رسد آیا به جانانش؟
|
|
|
|
|
صدای های و هوی گردبادی تند می آید
که می خواهد از این عالم بگیرد روح انسان را
فراوان می خورد بر
|
|
|
|
|
دل باغبان اقیانوسی بینم
غوطه ورزم غرق درونش
|
|
|
|
|
بد ذات بود کسی که نامش بشر است
سیبی که بود سرخ گهی تلخ تر است
|
|
|
|
|
قصد رفتن دارد اما پای رفتن نیستش
بال می گیرد ولیکن جای رفتن نیستش
تنگ می بیند قفس را م
|
|
|
|
|
جان جهان گو به کجا پناه برم
از درکبریائیت من به کجا پناه برم
نقش تو دردلم نشست جان تو دربرم نشست
|
|
|
|
|
آنقدر محو تماشای تو شد کز دست برفت این دل
رها نگشت دمی این عاشق دلخسته از یاد تو غافل
|
|
|
|
|
خدایی را که میدیدم، تبسم بر لبی بود،..
|
|
|
|
|
گر تو بخواهی ستیز پاک شود از زمین
می شود از مهر تو دنیا بهشت برین
|
|
|
|
|
شعر من بی تو ندارد حسّی...
|
|
|
|
|
و تنی نیست در این میکده خمّار نمان
در پی عشق بکوش وز پی اش عیّار بمان
|
|
|
|
|
💙آمدی غم، آمدی و جانِ ما را سوختی💙
💙در دل ما، آمدی و غصه ها اندوختی💙
|
|
|
|
|
لیک اِبلیس سَر باز؛ زَد
آسمان خراش بزد ؛ رَعد
|
|
|
|
|
نغمه خوان شد قلمم گفت خدا هست به رگ
|
|
|
|
|
من کی ام یا که چی ام...؟!
رگه هایی رنگی
در حصار تیله ی چشمان تاریخی کهن
|
|
|
|
|
❤️روز تولد تو، شعرها سروده شَوَد❤️
❤️از یُمن خَلق تو، خالق ستوده شَوَد❤️
|
|
|
|
|
مرگ
از لای درزهای پنجره
به عشق نگاه می کند.
پوست سیاه شب،
پر از جراحت است.
جنگلی
|
|
|
|
|
خلقت نموده هستی، الگوی بندگی ها ***** نوری به نام زهرا، مکسور و الخفیها
|
|
|
|
|
دیگر کسی به رودِ خروشان، نمیرود
دریادلی، به چالشِ طوفان، نمیرود...
|
|
|
|
|
اَلسَالم عَلیک یا شَمسَ الشُمُوس،
باشی در زیبایی وَصف طاووس.
یا غَریباَ الغُرَبا وَ الضُّعَفا،
|
|
|
|
|
هر که از ما میکند یادی، نگه دارش خداست
هر که ما را میکند یاری، پر از عشق و وفاست
حسین_قالیباف
|
|
|
|
|
دَر فَرجام نیکِهرکاری ،رازینَهُفته
آن راز را صَهبا فاش ، به تو گُفته
کاری آغاز کردی با نامِ
|
|
|
|
|
از بــزرگی ایـن چنیـن پـرسیـــده ام
گـو چـه چـاره گر مرا سخت بگذرد
پـاسخی او داده از حکمـت بــه مـ
|
|
|
|
|
اولش من را که اَختَر آفرید
آخرش خود با من آخر آفرید
|
|
|
|
|
بنام آنکه در عشق برترین است
رفیق شاد و همدرد غمین است
سرآغاز است و هم پایان دنیا
که بی همتای رب ا
|
|
|
|
|
☘️صبوری کن و از درد و غم کنار بگیر☘️
☘️بهانه مجوی و باز دنبال کار بگیر☘️
|
|
|
|
|
بر سر نهاد شعله که گردد فدا چو شمع
|
|
|
|
|
دردم را کس نمیداند
نگاهم گر چه بارانیست
|
|
|
|
|
❤️اگر کوه، اگر صخره، اگر سنگم❤️
❤️با دشمن و دوستان، همیشه یکرنگم❤️
|
|
|
|
|
دل شکوفا شد به مِهرت ای بهار ازلی
می تَپَد در خاک و خون چابک سوارِ ازلی
|
|
|
|
|
دور از تو دلم تنک است ....
با شعر و غزل قهرم
|
|
|
|
|
گفتی نور ایمان جز خویش در کس ننگری
گفتم باید به قطره ای از باران بنگری...
|
|
|
|
|
چشم دوخته ام
به جاده ای
که پایانش
بی انتهاست
بی خبر از آن که
آغاز و پایانش خداست
|
|
|
|
|
شبُ روز در پیشِ تو
پلک زدنِ خویش تو
|
|
|
|
|
ای یاخچی لارین شاهی داد غُصّه لی تک لیک دن
سن سیز اورگیم تترر وقت چاتدی قَئییت گل سن
|
|
|
|
|
میزنم تیغ تبر
بحر بت خانه سر
|
|
|
|
|
ساقیا دولدیر بیلیرسن من خُمارم جامی سن
ساعتی آرام ائله بو عمرِ بی آرامی سن
|
|
|
|
|
🌸بجز زیبایی از خالق نبینم🌸
🌸اگر گل بینم و گر خار چینم🌸
|
|
|
|
|
نپرسید از کدامین شهر می آیم به این منزل
|
|
|
|
|
مَی به وصل یار شیرین می برم چون برسرم/
دلبران را با خبر از یارِ سیمین بَر کنید
|
|
|
|
|
ساحر وادی دهر كجاست ای دوست
كين چنين سحری به پای ميدارد
به دنبال تجسم ساحری كه عالمی به پا دا
|
|
|
|
|
بُگشا دَرِ خُمخانه یا طاقِ ثریا را
دیگر زِ کَف اَفکَندیم،بازیچهیدنیا را
|
|
|
|
|
عاشق شده ام زلف تو را،دام بهانه است
|
|
|
|
|
هامی کس کی حرمِ عشقیوه محرم اولماز
هر براهیم گَله درگاهیوه ادهم اولماز
|
|
|
|
|
درونِ کهکشانی از مقوله ها مُعلّقم
|
|
|
مجموع ۴۶۳۷ پست فعال در ۵۸ صفحه |