يکشنبه ۲۴ آذر
شعر مثنوی
|
|
ای نسل آدمیزاد ، بیدار شو از این خواب
از خواب غفلتت داد، تا وقت هست دریاب
اينها كه
|
|
|
|
|
ای علی ای آفتاب بی دلیل
ای وجودت را دلیل اندر دلیل
|
|
|
|
|
ای که نرفتی تو بر وظیفه ی دنیا
خون جگر می خورند ، مردم دنیا
مرد نجوید ، رهی زِ
|
|
|
|
|
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده و مهربان
خداوند گل های رنگا و رنگ
خداوند پروانه های قشنگ..
|
|
|
|
|
هان ای کران وسعت دیرین خلیج فارس !
خود شاهدی به همت مردان ملک پارس !
|
|
|
|
|
با نشستن لحظه ای بر جایگاه
این چنین محزون شدم کردم نگاه
|
|
|
|
|
بسا بودن از این مردم ، غلطها سر زد از آنها
که دایم در غلط بودن ، زمانهایی و دو
|
|
|
|
|
آهن
چه گويم ز اين بوم و بر زمين
كه پر شد ز آه و ز اشك حزين
بهر گوشه ای كاندران گلشنی ست
به کامش
|
|
|
|
|
به آسمان نگریستم و جمال خود دیدم
گویی که قاب عکس خود به دیوار آویختم
قاب مزیین به نور مهتابی
فخر
|
|
|
|
|
پدرم!از دل تاریخ،درم میدانی
|
|
|
|
|
رفتی و بعد تو بدجور غزلهایم ته کشید
میان این جنگ غم ها تیر هایم ته کشید
|
|
|
|
|
صاحب نظران گر چه در این دار خدایند
در گور خویش همی گریه کنان در ته کارند
|
|
|
|
|
دوش رفتم با رفیقم من سفر ..
|
|
|
|
|
شیطان اگر بر خلق من ، یکبار گشتی رهنما
همراه آن خواهن روند ،ناین5 دیگر در راه ما
|
|
|
|
|
ماهِ سرما کوچ کرد و خیمه زد اردیبهشت!
سرنوشتِ غنچه ها را عشقِ او از سر نوشت!
|
|
|
|
|
ابر غرّنده به پاییز شبیخون زده است
|
|
|
|
|
یارب دلم را پاک کن ازین آلودگی
|
|
|
|
|
حوض آب حیاط بی ماهیست
از برای حباب دلتنگ است
|
|
|
|
|
خدایا سلام خوبی ای مهربان
|
|
|
|
|
دبیرستان ما پایان خوش داشت / که آشنایی ما بعدش شرو شد
دل از عشقت هوایی بود و سر مست / جهانم با نگ
|
|
|
|
|
در جریانی که چنین جلوه شد
پندِ علی بر مللی خطبه شد
|
|
|
|
|
چاقوی تیز به دستم/ بیا ببین چه مستم
شاباش ندی به دستم / پایان نداره رقصم
|
|
|
|
|
زندگی اندکی مدارا کن، باورم پیش ازین ترک خورده
|
|
|
|
|
لبت برجسته نیس/ نداری رنگ به گیس
تو مو مشکی من / به من لبخند بزن
|
|
|
|
|
شاعرم
شاعرم اماچرادل خون ترازهرعاشقم.هررگم تب کرده گویامن سراسرلایقم.روزگارم میگذشت ازابرهاپربارتر
|
|
|
|
|
عشق یعنی سوختن تا ساختن
روز و شب خورشید وش افروختن
|
|
|
|
|
شبنامه ای دیگر در کوچه های شهر
با مردمی دلگیر، با شادمانی قهر
اینجا فقط بد عهد مهمانی میگیرد
آنکه
|
|
|
|
|
تو مجنونی ومن لیلی دیوانه...
|
|
|
|
|
خداکند همگی پیروِ علی باشیم
در این زمانهی پر فتنه با ولی باشیم
..................................
|
|
|
|
|
آمد این پیغام از ربّ جلیل
ای پیامبر گشته هنگام رحیل
|
|
|
|
|
اکولوژی یا زیستگاه شناسی منظور شناخت زیستگاه موجودات است ؛ نفت خود اکو یا زیستگاه بسیار پیچیده ای
|
|
|
|
|
باز دلم مویه و بیداد کرد
از غل و زنجیر و سفر یاد کردج
|
|
|
|
|
خلیج من تویی آبی آبی
نگهبانی میدم تا تو بخوابی
|
|
|
|
|
امشب که اندوهی مرا در کام غم افروخته...
|
|
|
|
|
بدانید ،آبان شده، تکرارغم ها
کی برلب ،نشیند لحظه ای لبخندما
|
|
|
|
|
خبر دادن به من عروسی کردی/ چه روزا منتظر شدم برگردی
ندونستم دلیل سردییاتو/ به جا من کی و کِی گرف دن
|
|
|
|
|
ای که گفتی هل اَتی ،هل مِن فتا
نیست برتر از علی ، کس را عطا
|
|
|
|
|
یه روز یه کافه بود جای دوتامون / به هم سپرده بودیم دلو آسون
دلای مردمش پیگیر هم بود /نگاه عاشقا
|
|
|
|
|
من دل به که بخشیدم افسوس نفهمیدم!
از خویش برون رفتم در غایت تردیدم
دل بستم و تن خستم آفت زده ی عش
|
|
|
|
|
چشم هایت لاله های وحشی شیرازیند ...
|
|
|
|
|
از این دنیا سماوی ها رهیدند
به صحرایِ وَلا ، دل را تنیدید
|
|
|
|
|
عشق واژه ای سه حرفیست/ عشق عالم شگرفیست
عینش به دل علاقست/ دنیای اشتیاقست
|
|
|
|
|
پسرممهربانبابایی
توبرایمتمامدنیایی
|
|
|
|
|
گذشت ایام درد و دود و افیون
نشد خم پشت من از قهر گردون
|
|
|
|
|
عشق ، نه آنست که در زنجیرش کنی با هر کسی دمساز گردی و تحقیرش کنی
|
|
|
|
|
هر شبانگاه پر از آهم / روی زیبای تو خواهم
دل من در تب عشقت/ بِرُبودی تو به سرقت
دل من از تن عاشق
|
|
|
|
|
ساحر عشق چه کردی دل ماهم پژمرد زندگی کام دلم بود ولی حیف افسرد
|
|
|
|
|
حیف که این عمر هدر میشود...
خاطره چون فاصله ها دور نیست...
تاس مریز از بر تنهایی ام...
تاس شما با
|
|
|
|
|
خودتو نزن به خواب
ساعت زنگی شدم
مشتتو نکوب سرم
من دیگه سنگی شدم
اگه مشکلت اینه که چرا دوست(دوس
|
|
|
|
|
ارباب هنر را ما ، تلمیذ ، به هر جایی
زانویِ ادب کن حفظ ای ساکن دانایی
|
|
|
|
|
ز بخل و حسرت دوران شکسته فرق سرم
عروس و حجله کجا من هنوز همان پسرم
|
|
|
|
|
زان پیش که در دامِ نگاه تو شوم
مخمورِ دو چشمانِ سیاه تو شوم
|
|
|
|
|
آنکس که عمر او همه عشق به دین بود
|
|
|
|
|
به تعدادِ یارانِ عیسی مسیح
چو اسباطِ یعقوب باشند فصیح
|
|
|
|
|
مردمان ، گویند من دیوانه ام
خالق من ، برده عقل خانه ام
هر
|
|
|
|
|
اما حال قدم های ما جداست
دل تو با او،دل بیچاره من سواست
|
|
|
|
|
هردو پنج شیش سالمون بود/ شیطنت تو کارمون بود
ما سوار بر اسب چوبی / ساده بودیم به چه خوبی
|
|
|
|
|
پیشِ بچه هات بهِم، میگه بیا زنم بشو!
|
|
|
|
|
دیگر خیال پر زدن من محال نیست
این ابرها برای من اکنون خیال نیست
|
|
|
|
|
نو سروده اى تقديم به حضرت عباس عليه السلام
|
|
|
|
|
نباشی ندارم امیدی به دل
نباشی نشینم چوکِشتی به گِل
|
|
|
|
|
از من برون آی و برو با من نداری آخری
دل را گروگان برده اند! از بی دلان دل میبری؟
من از خودم هم رست
|
|
|
|
|
به مناسبت اربعین حضرت عشق امام حسین(ع)
|
|
|
|
|
مرا بمیران روی مین های جامانده از جنگ
مرا بسوزان در بوسه هایِ داغِ بی درنگ
|
|
|
|
|
مرا روزی حبیبی بود
که دردم را طبیبی بود
|
|
|
|
|
خواستم باور کنم دنیا پر از زیبایی است
خواستم پنهان کنم غم در دلم زندانی است
باز برگشتی دلم آشوب تر
|
|
|
|
|
ز سنّت دور گشتید ای جماعت
امامت را رها ، از کفر ،طاعت
|
|
|
|
|
بیا بارون زده / انگار طاعون زده/ به حال زارم
بیا حالم بده / بازم ماتم زده /به قلب پارم
|
|
|
|
|
به خواهر زینبش فرمود : مولا
برایم جامه ای آور ، گران لا
|
|
|
|
|
جوراب بکِش روو شلوار، تا نره مورچه ای تووش
|
|
|
|
|
عطرتو میشناسم مثل عطر شبنم
دارم عاشق میشم آروم آروم کم کم
|
|
|
|
|
گُنده لات این محلّی با کلاه ِ مخملی
با کت و شلوار و با انگشتری از یاعلی...
|
|
|
|
|
گفت ، سعدی در گلستانِ سخن
پیر
|
|
|
|
|
وقتی عاشق میشی دنیا سرت هواره ...
|
|
|
|
|
روزی صبح دل انگیز پاییز بود....
|
|
|
مجموع ۲۷۰۱ پست فعال در ۳۴ صفحه |