پنجشنبه ۱۸ بهمن
شعر ترجیع بند
|
|
او رو سفید میکند آخر ذغال هم
|
|
|
|
|
شد لاله زار طرف چمن در چمن چمن
|
|
|
|
|
ای علمــــدارِ بــا وفـــا عباس
|
|
|
|
|
شب یلدا و پایان شب درازی است
|
|
|
|
|
در سوگ حضرت زهرا سلام الله علیها
|
|
|
|
|
در جهان آب و گل هرگز نمیگیری قرار
چون نسیم از کوی او بر میان افتادهایم
|
|
|
|
|
و من طعم لبت را خاطرم هست
که طعم قهوه بود و عطر سیگار
|
|
|
|
|
با یاد تو ای دلبر دیوانهترینم
|
|
|
|
|
خزان دیدی سر آمد شد فسانه به دفتر برگ بیضاء زد زمانه
خزی که تازیان می زد به گلها ز پـــــا
|
|
|
|
|
زن میشوم دوباره
با مویی رها در باد
با تنی خسته اما آزاد
زن میشوم دوباره
با دستانی پر قدرت
مثل ط
|
|
|
|
|
یک نظری بر رخ تو
بیخبرم از دل تو
ترس و غمی به جان برم
لرز به استخوان برم
|
|
|
|
|
از دزدهای قافله سبقت گرفتهایم!
بر قاطری به نامِ شراکت نشستهایم!
|
|
|
|
|
بخون اینجا خزونه آسمون...
|
|
|
|
|
ای زنده ها شادی کنید ، از رفته ها یادی کنید
هر جا که باشد رنج و غم ، رفعِ گرفتاری کنید
|
|
|
|
|
صاحب چشمان بارانی منم....
|
|
|
|
|
الا ای آشنای این زمانه
بگو با من چه سازم زین میانه
نه بگذار
|
|
|
|
|
ای به خدا ، آشنـا
یا حسن(ع) مجتبـا
نام تو پاینده است
|
|
|
|
|
"نهال عشق"
برگرد ونظاره کن به حالم
از داغ تو روز و شب بنالم
من گنگم وبی تو چون معما
|
|
|
|
|
ای خدای جمال وجان وجهان
وی که آگه تویی به سر نهان
صاحب قدرت و جلال تویی
مالک بی شری
|
|
|
|
|
برخیز و دلا پر زن،هنگام بهار آمد!
|
|
|
|
|
شیهه ی فقرم از دهانه لگام
کیف خر می بری سواره به نعل؟
قانعم کردی وبه نان سگی
سگ خور بندگان شیخ
|
|
|
|
|
اگر که جنگ کنم شکست خواهم خورد.....
|
|
|
|
|
دلم می خواهد از وابستگی هایت رها باشم
کمی از درد بی پایان و جانسوزت جدا باشم
|
|
|
|
|
شعری در قالب ترانه تقدیم به پرستاران و پزشکان از جان گذشته سرزمینم
خط مقدم فقط تیرو تفنگ نیست
|
|
|
|
|
گفته بودم هفت سین نشانم من
تا که آمد این غزل بخوانم من
* * *
عشق، سازیست که از تو می جویم
جان
|
|
|
|
|
لعنت به سیل و زلزله، لعنت به
ویروس
لعنت به این آشفتگی، لعنت به کابوس
|
|
|
|
|
پنجرهء صبح دلت باز كن
راز مگو با سحر آغاز كن
|
|
|
|
|
حرف عشقت را فقط با من بزن
|
|
|
|
|
سازنه سازت بزه که سوز ساز تو خوشه
صدای سازت غم داره ولی غمان موکوشه
|
|
|
|
|
عاصی چو شقایق شدم انگار
با پاییز عاشق شدم انگار
زندانی یک حس دروغین
از بیم حقایق شدم انگار
از
|
|
|
|
|
بگو پسر شاعرِ من، شهریارِ من
دینه منیم شاعر اوْغلوم شهریار
عمری است مانده در غم و دور از دیارِ م
|
|
|
|
|
در اُحد6 جنگي ،خود به پا كردن
حمزه7 را كشتنـد، صد جفا كردن
آل بوسفيان
|
|
|
|
|
ای که با سنگدلی بردی ز یاد عشق مرا
|
|
|
|
|
مگه شما تلویزانو ندیدین
یا رادیان به موقع گوش نمیدین
|
|
|
|
|
وقتی که زن نداشتم
چه حال خوبی داشتم!
|
|
|
|
|
تا که زیر بار هجران سینه سنگین می شود.
دیده ی مانده به راهت ابر غمگین می شود.
شور بختی قسمت هرکس ن
|
|
|
|
|
هموطن جان اگر که بیداری
بر همه از جنوب تا ساری
با صدای بلند میگویم
از سر خوش خوشان و بیکاری
|
|
|
|
|
یاودود . وقتی عاشق کسی میشوی ن را محدود نکن برای خودت
|
|
|
|
|
شد شهید عاقبت از تیغ جفا
روز بیست و یکم از ماه خدا
|
|
|
|
|
روشن شده چراغ دین
با عشق تو یا حسین
قدم قدم تا اربعین
|
|
|
|
|
نه اولار ای گل مولا سنه دیوانه اولام
شعر ترکی با ترجمه فارسی
|
|
|
|
|
بگُذر از من و لبخند بزن
سنگ بر شیشه ی سوگند بزن...
|
|
|
|
|
وطن .
وطن یعنی ترانه ،عشق ،رحمت
وطن یعنی سراسر پاک ،حرمت
وطن یعنی تشکل ،شکل ،وحدت
وطن یعنی که
|
|
|
|
|
بیش از اندازه معنیش این است
قهوه ای که زیاد شیرین است
همچنان روی میز غمگین است
بیش از اندازه دو
|
|
|
|
|
ای حجت حق نور خدا زاده ی زهرا
سلطان وفا باب رجا یوسف زهرا س
|
|
|
|
|
عزیز مصطفی حسین حبیب کبریا حسین
|
|
|
|
|
شعری تقریبا شبیه ترجیع بند
|
|
|
|
|
راد مردی چون علی دیگر نیاید روزگار
|
|
|
|
|
شاید تقصیرِ اشکامه
هوای خونمون سرده
اونیکه عاشقم بوده
حالا توو فکر یه مرده
|
|
|
|
|
تو با دلم چیکار کردی
که سهمم غصهِ خوردنه
نمیدونی توو این روزا
دلم بیزاره از همه
|
|
|
|
|
دلا بادلبرت هم گفتگو کن
زروی عجز روئی سوی او کن
|
|
|
|
|
من زعشقت سر ببالین چون گذارم ساقیا
از غمت صدها هزاران شکوه دارم ساقیا
|
|
|
|
|
باز زمین پر شور شد
و آسمان پر نور شد
غصه ز دلها دور شد
عشق هویدا شده است...
|
|
|
|
|
باز آی که با آمدنت پیر جوان است
ویرانه صد ساله به لطف تو
|
|
|
|
|
دوش وقت سحرم، ناله زدم ،مرغ حقي كرد ندايي
واي اگر در پس امروز بُوَد فردايي
من به سجاده ، رُخَ
|
|
|
|
|
من این و آنم عشق بود
دور و نزدیکم، نگاهم عشق بود
از صدای آیینه خواندم همی
گر چ این صد
|
|
|
|
|
انتظار بوسه ای در غم فنایم می کند
وصف زیبای نگاهت بی قرارم می کند
|
|
|
|
|
گفتن از عشق گفتن از نیمکت خالی
که گذاشته روزگار رو کنج دیوار
|
|
|
|
|
باشدبه دامانت سَرم
سلطانِ غمهــامـــــادرم
|
|
|
|
|
بُوَدیخچالِ خــانه پُرزِخـــالی
ندارم درحسابم پولِ عـــالی
|
|
|
|
|
بامهرِدین وقرآن
------------جانم فدای ایران
|
|
|
|
|
این دل زار وپریشان که فتاده دل ماست؟
سربه خاک در غمخانه نهاده دل ماست؟
|
|
|
|
|
شمس و قمر کنون به سر نیزه می برند...
|
|
|
|
|
استقبالی دیگر از شعر استاد کاوه جوادیه
|
|
|
|
|
امشب آواز جنون برلب هستی افتاد پیرهن چاک شدو کعبه به مستی افتاد
راز قد قامت باران پس در
|
|
|
|
|
ای فراموش شدنی ، دگر تو هیچ یاد نشوی - با من از این به بعد ، هم ره و همزاد نشوی
|
|
|
|
|
عرعر الدوله گفت من شاهم - خواستار شما ته چاهم !
بود دیوانه ای و یک سنگی - من از آن قصه سخت آگاهم
|
|
|
مجموع ۹۱ پست فعال در ۲ صفحه |