چهارشنبه ۱۴ آذر
شعر سه گانی
|
|
خاکستر دل سوخته خال پر پروانه ندارد
|
|
|
|
|
یک🍂
درختان را به رقص آورد
آواز پرنده
میخواست صدایش را
به گوش خورشید برساند
|
|
|
|
|
یا رضا رضا رضا
پر کشیده تا خدا
|
|
|
|
|
نشسته ام تنها به تماشای آخرین باران
|
|
|
|
|
همه می خواستیم از سیاست به دور باشیم
|
|
|
|
|
با خنده گفت:می کُشَمت!دلبرانه گفتم خونم حلالت
|
|
|
|
|
شب شکست و شراب شد تمام....
|
|
|
|
|
بر بساط جا مانده ی لاشه ی رویایمان
|
|
|
|
|
به بهشت رسیدم؛درها را می بندم...
|
|
|
|
|
پدرم باب الحوائج شد !
زینب حسنی (دنیا)
|
|
|
|
|
تو ای نزدیک ناپیدا
تو روی منی اما
خودم را من نمیبینم
|
|
|
|
|
کوچه ی مارا ببین
چند ماه دارد
|
|
|
|
|
تشنهِ بی تاب
****
این زبانحال خوزستان است
غرقه در آب
تشنهِ بی تاب
****
علی اوسط حسینی
|
|
|
|
|
رفتی ز غمت
****
رفتی زغمت، خود ندانی چون شد
از آن غم سنگین و، دردی چون کوه
بس دیده گریست، دل پر
|
|
|
|
|
ظلمت
***
فریادهای خفته در حنجره
روزی فرود می آیند، بر ظلمت زمانه
همچون تازیانه
|
|
|
|
|
اختیار
***
وقتی جور زمانه از تو می گیرد اختیار
.......
|
|
|
|
|
کویر تنهایی
***
وقتی سکوت شد شرط رهایی
|
|
|
|
|
شیدایی
*****
بی تو ای عشق و شیدایی
|
|
|
|
|
تابنویسد از امید
دست ببر کمان دل
یک هدفی نشانه کن
|
|
|
|
|
لایی لایی
لایی لایی
لالالالالالایی...
|
|
|
|
|
مردنم حتمی باد
چه ببارم هر دم
چه بمیرم با باد
|
|
|
|
|
عاشقانه ای برای گوشی همراه
|
|
|
|
|
خواب خوش می بینم اینک
در دل تاریکی مست می تازم
هر درختی آتش گرفته است
|
|
|
|
|
دل من تنها نیست
با درد میکند درد دل
درد من تنهایست.
|
|
|
|
|
پیشه ام عاشقی،
یار من محبوب است؛
حال من خوب است.
|
|
|
|
|
با لبان دل ریش هر حادثه....
|
|
|
|
|
تا کی مسمانان
به جرم عشق
با سنگ سلامم می کنید؟
|
|
|
|
|
انگور سرخ باغ ،
در نور آفتاب ،
جامی ست پر شراب !
مهدی_ناصری
|
|
|
|
|
سه سهگانی در بحر هزج نیمائی
|
|
|
|
|
عمر ما هست همانند برگ
زمان میرود همچو تگرگ
عاقبت کار ما هست مرگ
|
|
|
|
|
هیچ کس نیست در این زمان یکرنگ
می کنند همه بر علیه هم نیرنگ
هر کس هست در این زمان تک رنگ
|
|
|
|
|
هنوز انسان بودنم را نفس می کشم
|
|
|
|
|
دوستان عزیز خ.شحال میشم که شما رو با قالب جدید (( مثنوی مثلث )) آشنا کنم
( البته این با مثلثات و م
|
|
|
|
|
توی اتاقم خیره به سقفم
پنجره و در اشک میریزن
|
|
|
|
|
ایشالله یهویی ، ما و آقامون
آقا جون ، بچه بودم شدم جوون
هنوزم ازت ندارم هیچ نشون
|
|
|
|
|
مرگ قوها در بیکرانه های آبی
|
|
|
|
|
چهارنعل می تازند برگ های شمشاد
|
|
|
|
|
زهر اندیشه هایم در رگ هایم جاریست...
|
|
|
|
|
جایش بارانی ست دنیایم
هرچه کمتر بدانی
|
|
|
|
|
دنیا میداند
بهار
زمان انفجار هسته ایه
دانه هاست
قلم تنها کسی استکه
از مغز خویش
استفاده میکند
|
|
|
|
|
دل به این سخن چه آشناست:
عشق با بزرگی اش
اسم کوچک خداست.
|
|
|
|
|
می خوانم
به نام تمامی زیبایی ها
|
|
|
|
|
سه سهگانی کلاسیک:
شوق پر زدن به ماورای آب
با حضور کوسههای بیقرار
در وجود ماهیان بالدار.
|
|
|
|
|
ســــــــــــــــــــه گانی سپید
|
|
|
|
|
هوایی شدم
هوایی آن روزها ی حرمت
|
|
|