سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت

صفحه رسمی شاعر مهرداد (روحی)چیتگر


مهرداد (روحی)چیتگر

مهرداد (روحی)چیتگر



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۵۹

برج تولد:

برج میزان

گروه

:

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
۲ هفته پیش

شغل

:
بدون اطلاعات

محل سکونت

:
بدون اطلاعات

علاقه مندی ها

:
بدون اطلاعات

امتیاز

:
۱۳
تا کنون 5 کاربر 13 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.

لیست دفاتر شعر


۱

خزان

۲

خزان

۳

خزان

۴

خزان


اشعار ارسال شده

رسوایی شعری از مهرداد (روحی)چیتگر از دفتر خزان نوع شعر نیمائی

گرچه این ژولیده ی بی آبرو ارزش دیدن ندارد دیگر ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۳۴۳ در تاریخ دیروز    نظرات: ۳
هبوط رویا شعری از مهرداد (روحی)چیتگر از دفتر خزان نوع شعر سپید

سر می سایم به محراب شراب ...
این شعر را ۹ شاعر ۲۲ بار خوانده اند.
ساسان نجفی(سراب) ، زینت زمانی ، سیاوش آزاد ، مهرداد (روحی)چیتگر ، ابوالفضل زندیه شاهین ، شاهزاده خانوم ، سید مرتضی سیدی و ۱شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۱۳۷۲۳۵ در تاریخ ۶ روز پیش    نظرات: ۸
تشویش شعری از مهرداد (روحی)چیتگر از دفتر خزان نوع شعر غزل

زندان عنکبوت  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۱۱۹ در تاریخ ۱۲ روز پیش    نظرات: ۸
شب شعری از مهرداد (روحی)چیتگر از دفتر خزان نوع شعر نیمائی

سایه ات را می بینم که در غبار منجمد شب های بی پایان در سیاهی چشمانم ته نشین می شود... ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۰۲۴ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۳

بهار پشت چشمان تو انتظار مرا می کشد ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۹۹۵ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۳

مجموع ۷ پست فعال در ۲ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر مهرداد (روحی)چیتگر


گوشه ی پرده را کنار زد .هنوز  برف می بارید.منصور دست کاوه را گرفته بود.با هر قدمی که بر می داشتند رد سرخ خون پشت سرشان رو برف جا می ماند.نزدیک ماشین که رسیدند افسانه از آنها جلو زد و در ماشین را
۵ روز پیش    نظرات: ۰

هبوط؛
بعد شام بود.
یک ساعتی تا خاموشی مانده بود.همهه ی مختصری به گوش می رسید.
صدای وکیل بند بلند شد.
+میناااااا….میناااااا….
گوشه ی صفحه ی کتاب را تا زد و کتاب ر
۸ روز پیش    نظرات: ۰
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1