سه شنبه ۲۰ شهريور
شعر آزاد
|
|
سرمنشأ خیری شد ،
شرّی که بپا کردم
|
|
|
|
|
سرابها خود تشنه اند
توان ندارند بر کمک
|
|
|
|
|
طلوع ستاره چشم هایت چه زیباست!
|
|
|
|
|
«وهیشته»
ای زیباترین آفریده هستی،
ای فرجود دادار،
شیرینترین کام گیتی،
تو آمدی،
در اوج ناامید
|
|
|
|
|
خواستم تو را شعرت کُنم...
|
|
|
|
|
میآید آنچنان که بگویی خزان برگ
|
|
|
|
|
اینجا چه جایی ست که ،
آشنا مرا بیگانه میخوانَد
|
|
|
|
|
مِهرْ زِ هر قافلهْ ای عشق!تاراجْ چرا!
آن چَشم که پَسَندیدْ پَسْ تاراجْ چرا!
هر چَشمْ نَخورَد چَشم
|
|
|
|
|
در حس عطر تو ببودم....
که
دستانم....
از گرمای ، آب جوش لبریز گشته از دوری تو...
در فنجان یادگار.
|
|
|
|
|
من ازهیچ آمدم ،
پس هیچ هیچم
|
|
|
|
|
آوازه ی آواز،
به آسمان رفت
|
|
|
|
|
تو از صف مرگ پروا می کنی دائم ولی اما
|
|
|
|
|
دراین دنیایی که نمی فهمم اش ،
فقط نگاه میکنم
|
|
|
|
|
مرا باریکه عقلی مانده درسر
|
|
|
|
|
عشق ، حاصل لبخند نگاه است
|
|
|
|
|
نمیدونم ناله کنم با ناله ،
یا که برقصم همچو ماه با هاله ؟
|
|
|
|
|
روزگاریست که در دام فلک افتادم
هردم مرا می کشد رنج بی شمارش
تمام آفاق زیر یوغ او
با مرگ دست و پنج
|
|
|
|
|
گفتند که من در تله م
وقتی که با توام من ،
ز آزاد ، آزادترم
|
|
|
|
|
هی میخوریم یکسره از آبراه قرن
|
|
|
|
|
در رثای پُر رسای شاه دین ،
مردمان درنقشی همچون شاهدین ،
اشک را فواره کردند
|
|
|
|
|
ای پرستوی همیشه در هجرت،
چرا بر بام دلم لانه ات را نمی سازی..
|
|
|
|
|
دراین خُمارِ مخمورکُشِ خُمره ،
دراین تمتّعی که هست در عُمره ،
|
|
|
|
|
حالا که ، دیدار مهیا شد ،
اظلام ز اتهام مبرا شد
|
|
|
|
|
بالگردی خورد به کوه و،
کنده شد پروانه اش
|
|
|
|
|
من یخی بودم که دیگر،
کاملاً وارفته ام
|
|
|
|
|
چه کنسرت جالبی !
وقتیکه ماهِ کامل ، دَف میشود و،
|
|
|
|
|
مکن تعجیل تا پایان مسیری نیست
|
|
|
|
|
ناراحتم ازاین آوارگی ها
ناراحتم ازاین دربدری ها
|
|
|
|
|
از بعدِ باخت آس تو بالا نمیرود
|
|
|
|
|
اتفاق جالبی امروز افتاد !
|
|
|
|
|
به مرز جنون کشیده مرا
فراق نبودنت
|
|
|
|
|
ای آسمان ، اِی آسمان !
ای جایگاهِ عاشقان !
|
|
|
|
|
ازاینهمه نشانی ، یادم به تو فتاده ست
|
|
|
|
|
" شاعران سرگشته ی هر وادی اند "
من که شاعرنیستم
جز یه عابر نیستم
|
|
|
|
|
چه کارمیکرد آدم اگر،
بهانه نبود ؟
|
|
|
|
|
ستاره بود و شب و نقطه بازی
|
|
|
|
|
چند وقت قبل به سرم زد ،
کاری کنم کارستان
|
|
|
|
|
پُر از حیرتم ز تو
پُر از غیرتم به تو
لازم نیست مرا بخوانی
پُر از بیعت ام به تو
|
|
|
|
|
بر عرق روی پنجره ،
یه قلب کشیدم
|
|
|
|
|
عشق در سینه پنهان کرده ام
جای احساس عقل زندان کرده ام
|
|
|
|
|
تا وقتی باز ببینمت ،
آرام نمی نشینم
|
|
|
|
|
حالم چقدر خوبه با تو
تو که خنداندی مرا و،
گریه ام را درآوردی
|
|
|
|
|
دو سه روزی هست ،
دورشده حالِ زارم
|
|
|
|
|
هیچ ارزشی برام ،
با ارزش تر از نورِ مهروَشِ ماهت نیست
|
|
|
|
|
چه چهره ای داشت ،
" چهره ای هیراد " *
یه چهره ی کامل بی ایراد
|
|
|
|
|
شاید در مرور خاطرات قبل از مرگ
تو را بار دیگر دیدم
شاید در خاطره ای ماندم
و اصلا مُردنی هم در کار
|
|
|
|
|
از وقتی تو رفتی ، ازمیونِ تاروپودِ دنیام ،
چقدر نخ کِش شده دنیام
|
|
|
|
|
ای دنیا به هوش !
ای دنیا به گوش !
|
|
|
|
|
اوج فرشته است این ،
افسانه ی رهیدن
|
|
|
|
|
همگان فریاد خواهند کشید
شیپور چارچیان
در حال عبور است
پیام نظام همراه سوار
چهار نعل اش از روی
پ
|
|
|
|
|
من ازفردا نمی ترسم ،
چون ترا دارم
|
|
|
|
|
وغ وغ ساهاب بازیچه بود ، در دستان بچه ها
|
|
|
|
|
"آدم برفی"
مردن آدم برفی
نه از تاب آفتاب است
نه از بیتابی برف...
|
|
|
|
|
حظ میبَرَد خوک ،
درون خوکدونی
|
|
|
مجموع ۶۶۲۰ پست فعال در ۸۳ صفحه |