محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
جمعه 17 آذر 1402
27 جمادى الأولى 1445
Friday 8 Dec 2023
بنویس تا زنده بمانی ،هر که نوشت پادشاه می شود. فکری احمدی زاده(ملحق)
جمعه ۱۷ آذر
شعر نیمائی
یکی را پرسیدم ،کیه مادر؟
بگفت با من،گلی هست مادر
سرزمینم را ..... امید روز های واپسینم را
باید گذر کرد،
باید گذشت،
همراه جوش و خروش نهر؛
و من،
مسافر مسیر آب؛
حال خواه برکه باشد،
خواه س
تو را میخواهمت همچون بهاری بعد ویرانی
باورت می شود این شهرِ پر از دود
که جان از ریه ها می گیرد
پیش چشم همگان می میرد،
زنده رودش بی آب
گفتهبودم که دلم غمگین است؟ایناست..
ولی با خفت و خواری تکراری
که می جنگی و مغلوبی
چه باید کرد ؟
نمی داند تو می دانی؟
غروبی سرد و دلگیر از لب ساحل گذر کردم
چو گمان رفت که آن روضه ی پر مهر ،بهارش ابدیست
بته ای خار در آن گشت پدید.
من دیوانه را رخ تو بدام انداخته...
آرامشی آید تا خستگی هامو
تسکین دهد دردم آشفتگی هامو
هیاهوی ثانیه ها،
رسیدن موسم تو را،
میدهند نوید.
و ای دیوانه بشنو
سخن دیوانه ای را که
از بهر دیوانگی اش
دیوانه سخن میگوید:
ابر هست،
مهتاب نیست،
حوض هست،
آب نیست،
بید مجنون چرا بیتاب نیست.
سمان آبی، آفتابی.
نسیم خنک میوزد.
من در سایه نشسته ام،
روی فرشی از چمن.
شاخه های درخت میلرزد.
خواهر ای زیبای پر مهر و محبت
مکن انکار خودرا
توخدایی .....
هوای مطبوعی بود،
رود از کنار ما می گذشت،
تا دوردست دامنه جاری بود،
ریشه های پرتقال های پایین دست
ای کلاغ ،ای قاصد شهر همیشه ابری و پر دود
بهاری بود سرسبز و دل انگیز
خشتاخشتم
آه میچیند از
ردپای پاییز
خسته از ره رسیده بودیم و
چشم ها، ذره ای فروغ نداشت
در مسیرِ دراز و تاریکی
که پر از خار و مارِ غا
به یاد اولین دیدار در ساحل
بیا ای
گل آفتابگردان
رخ خود
به من بگردان
منم آن
خورشید تابان
که عشق خود
نمودی هر بار
به سوی
در آن هنگام
که شب, خورشید
در آن سوی زمین
برای خود می رقصد
مرا درد عجیبیست در دل
با غمی بر دوش/خیره بر ره بود
مثل نیلوفر مردابم من
پای در آب و دلم حسرت خشکی دارد
هر زمان منتظرم میر غضب در حمام
تیغ را بر رگ
گویند داشتن شیرین است و خیال داشتن...
...
تو ای جان گران من
تورا قلب و غزل بوسد🍃
حیف چشمان قشنگت ، جنگ را دید
این همه بی عدلی و کفر جهان را دید
قلب تو گنجایش زخم های کاری را ندارد
عصرهای جمعه دلچسب است اگر
با تو یک دم چای و عصرانه خورم
چای قند پهلو هم نمیخواهم اگر
ای که از کوچهٔ معشوقهٔ ما میگذری
سلولمساکتوخاموش
فضایخانهام سرداست
صحبت خشکی لب های زمین
با تن سوخته ی سبز درخت
بدهد پایان باران....
گل داده م به دریا ، شاید رساند روزی
یکحرف بی تعارف ، یک راز یا معما
با موج های دریا ، لرزید قلبم
با آمدنت زلزله ای در دلم افتاد
عاشقی خورد قسم بر زلف پریشان ْیارش
که دل و دین ز دست داد ز این پریشانی ها
او که معشوقه ی خود را خد
شب اتفاقِ قشنگیه
اگه تو ماهِ من باشی
(رامین فاخری)
رخش چون ماه و پنهان است از دیده
دل بی طاقت ما هم چو غم دیده
آسمان را مرخص کردم
من ماه را شب ها
در صورتِ تو میبینم
(رامین فاخری)
پر از ملال و دلهره
در این سیاه بی تپش ،
شکسته دل ،
بریده پر ،
هواي خانة دل ابر ي و دلگير و پاييز ي است
نسيم خا طر ا ت روز ها ي رفته باراني کنداين آسمان خا لي و خ
شبوروزمشدهیکسان
ندارم.هیچآرامش
نبینم.رنگآسایش
دلمتنگاستسامانم
ما قصه های تلخ شب و پشت و دشنه را
در سا یة سیا ه درختان دوزخی
آنقدر خوانده ایم و به تکرار خوانده ا
سیاهچالهام
از تو تا تو
تو در توی پنهان
تمام سازها فریادت می زنند
گذشت، از روی شرف
کاروانِ تازه به دوران رسیده ها
خراب شد، دیوارِ آرزو
بر سرِ محنت کشیده ها
این شعر را برای سختی های زندگی که بعصی ها با ظلم و ستم دست در گربیان هستند سرودم
من ، تو باهم
خواهیم ساخت آینده را
آن «دم» یکی در خواب و بیداری
دستان سردم را،
دردستهای گرم خود بگرفت
ز آن دست ها، من چون پَ
نزیلِ شعر، از بودنِ توست
و از تاویلِ شانههای اشراقی تو
و از تفسیرِ چشمهای سرشار از کلامت
قاصدک می گوید:
پرِ پروانه اگر می لرزد
چون به پایندگیِ شمع نمی بندد دل
گاهی افراط، ضمادِ یأس است
پنجرهام
درختی با میوهی انتظار
هنوز، تازهای برای من
مثل روزِ اولی که دیدمت
هنوز هم خیالِ من
به یاد تو، جوانه میزند
در دل شبِ آرام و ساکت به خاموشی شعری مینویسم قلمم با غم و اندوه ساخت این شعر را در این دلِ تنها،می
از زمانی که تو رفتی و نگاهی
به رخ زرد من و سینه پر درد من و
حسرت دیدار نکردی،
برگ های سبدِ خاطر
منخودممیدانم
که تورفتیپسرم
ودگربازنمیگردیوای
این شعر درباره غرور بیجاست
میان روزنه ها
دور همه دامنه ها
رها، سرگردان
و پرِ کاهی چون!
سفر از ساعت ها
اسیر عادت ها
بی هو
چه تلخ است تلخیه بی پایان ...
🖊🖊🖊🖊🖊🖊🖊🖊🖊
زندگی،
چه حریصانه تو را سر می کشم،
آغازی بر یک پایان،
بریده ام!
نای و نفسم"
در خفای تو...!!
چه اَفسونی است
بر حجم تنهاییم...
که فزون شده ی
عشق
می ک
مجموع ۵۰۱۸ پست فعال در ۶۳ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک