سه شنبه ۲۳ بهمن
اشعار دفتر شعرِ پینوپروک (دفترسوم) شاعر عنایت اله کرمی
|
|
باز کن پنجره ها را
که نسیمی نوشین
سرخوش و رقص کنان در راه است
کهکشان منتظر خندهٔ ماست
|
|
|
|
|
دوس دارم از لابلایِ سیمای پر خار غصّه
رد بشم برم جایی که، هیچ کسی ازم نپرسه
از کجایی تو؟ کی هستی؟
|
|
|
|
|
نوای هم نفسی جز عسس نمی آید
نسیم زندگی از این قفس، نمی آید
پیام روح نوازی، ز کس نمی آید
|
|
|
|
|
نمایشِ غریبی است
زندگی
در گرگ و میش بازی تزویر و
سادگی
|
|
|
|
|
با درد و رنج، گنج، میسّر نشد مرا
اجری، به پاس رنج، مقرّر نشد مرا
توفیق یافت هرکه ریاکار بود و بس
|
|
|
|
|
آلوده تر ز مغز تو چیزی ندیده ام
در دیده ات، سِگالِ تمیزی ندیده ام
در آستین حلق و دهانت، نهاده ای
|
|
|
|
|
پرداخته ام، هزینهٔ احساس خویش را
تاوان عشق، به رایحهٔ یاس خویش را
هر وقت، که به زیارت گلزار، رفته
|
|
|
|
|
زین همه رنج، مرا راه فراری بنما
جان بی تاب مرا امن و قراری بنما
این بیابانِ پر از دلهره پایانش نیس
|
|
|
|
|
جوانی موهبتی بود و من ندانستم
وفورِ مرحمتی بود و من ندانستم
مدار گردش صدها ستاره در با
|
|
|
|
|
ای بلبل آزاده ازین باغ گذز کن
از دامگهِ روبه و کفتار حذر کن
اینجا، گهر ناب که بازار ندار
|
|
|
|
|
یک شهر بود و زمزمۀ چشم مستِ تو
صدها نگاهِ کنده ز خود، پای بست تو
میخانه و شرابِ طهور و شکوهِ عشق
|
|
|
|
|
نادره کوکب شده ای نازنین!
گشته مکدّر دل من، از همین
روی چرا تُرش نمودی صنم
حیفِ تو باشد که کُنی ا
|
|
|
|
|
گشتم فدای نفاق در کِرد و کارِ تو
شد گوهرِ محبّتِ من، خاکسار تو
هرچه اندوخته بودم از راهِ اعتبار
ر
|
|
|
|
|
گفتی که باز، پنجره ها باز می شود روزی
سازی برای خاطرِ ما ساز می شود روزی
گفتی که کوچه های پراز برگ
|
|
|
|
|
نازنینم! ناز تو وافر، ولی لطفت کم است
سایه ات سنگین ترینها در تمام عالم است
روی ماهت را ربودی بی د
|
|
|
|
|
پیش از تو آسمان دلم بی ستاره بود
در انتظار رخشش یک ماه پاره بود
در پیش چشم خاطر افسرده ام، دگر
دن
|
|
|
|
|
ای که برای بی هنران بهتر از گلی
باور نمی کنم، تو همان آسمان جُلی
باور نمی کنم، که تو با این همه اد
|
|
|
|
|
ای سفرکرده! از چه دلگیری؟
ای که گاهی غزال و گه شیری
بی گمان، در مدارِ این چرخش
غافل
|
|
|
|
|
بودی تو در کنارم اگر، گم نمی شدم
محتاج مهر و ماهِ ترحُم، نمی شدم
در بیکرانِ عالمِ جهل و جمود خود
|
|
|
|
|
گاهی شدیداً تشنۀ یک جو نگاهت می شوم
مثل شبی تار و سیه، محتاج ماهت می شوم
مانند گل وا می شوم وقتی ک
|
|
|
|
|
با اعتبارِ عشقِ تو ، من معتبر شدم
شایانِ شور و معرفتی تازه تر شدم
آن شب که آسمانِ دلم مِه گرفته بو
|
|
|
|
|
تا ز تو یاد می کنم، می روم از یادِ خودم
محو سکوت می شوم، در لبِ بیداد خودم
گاه که دردِ دوری ات، می
|
|
|
|
|
مرغان آبی
به آب که می رسند
چنان غرقِ خواب می شوند
که شاید
|
|
|
|
|
گر نالۀ بی کسان شنیدی مردی
زنجیرِ هوس اگر دریدی مردی
بی منّت اگر به دادِ مرغی ناکام
در سیطرۀ قفس،
|
|
|
|
|
ای قوم فرو خفته، به دامان تقلب
ای رشد و نما یافته با خوان تقلب
یک عمر شنیدیم شما
|
|
|
|
|
بوستانی، نامراد از تابشم
بوته ای، در انتظارِ بارشم
مثلِ قلبی، بی پناه و مبتلا
|
|
|
|
|
روحم مثال کاغذِ باطل مچاله شد
سهم من از پیالۀ هستی، تفاله شد
شهدِ به بار آمده، از اش
|
|
|
|
|
وقتی که دزدان شعور،
شبانه به مخچهٔ ما،
دستبرد زدند
و کلاهمان را بردند
|
|
|
|
|
سال نو را
پر طراوت، خوش قدم
با تنی سالم، دلی شادان
هوایی پاک و تابان
|
|
|
|
|
منشورِ او تَبَر، من خام و بی خبر
او ریشه می زند، من جار با خطر
در بام و بومِ شب، او می کشد هنر
من
|
|
|
|
|
جان زمین ز دیوِ زمان، ضجه می زند
گرگ هوا به چهرهٔ جان پنجه می زند
بنیان خانه سُست و کمر خم شد از
|
|
|
|
|
گشته ای بالانشین، ما را نمی بینی دگر
عابدی عزلت گزین، ما را نمی بینی دگر
با ملائک دوستی، در
|
|
|
|
|
ما نوع بشر زنده به احسانِ همیم
محتاج دل و نگاه و دستان همیم
هنگام خطر کنار هم با دل و جان
فارغ ز
|
|
|
|
|
ما مثل دو یارِ غار، با هم بودیم
در عرصهٔ هر قمار، باهم بودیم
وقتی ز سبوی بی نشان نوشیدیم
بی وقفه
|
|
|
|
|
سری که پر نشود، از هوای آزادی
شبانه بهر اسارت، اجاره خواهد شد
هزار مرتبه هم، از قفس که بگریزد
اسی
|
|
|
|
|
من سازهای نازِ تو را، گوش می کنم
هرچه که گذشته را فراموش می کنم
ازاین به بعد به جای هر باده ای، فق
|
|
|
|
|
گفته بودم که دگر محوِ نگاری نشوم
خامِ ابروی خم و چشم خماری نشوم
دل به آهنگ خوشِ سازِ غریبی ندهم
ه
|
|
|
|
|
در این کرانه، میوهٔ ادراک، نارس است
هر ناکسِ نخاله، گمان می کند کس است
ناموس تاک و شاخهٔ گیلاس و ب
|
|
|
|
|
افتاد اگر، نگین امیدم به روی خاک
آواز باد و نغمهٔ باران مرا بس است،
تا پر شَوَم دوباره از امّید و
|
|
|
|
|
عمری گذشت، خانهٔ دل با صفا نشد
روشن، نظر به چهرۀ آن مه لقا نشد
هر جا که شد، شدم به امّیدِ وصل او
|
|
|
|
|
کوه به کوه نمی رسه، آدم به آدم می رسه
آخرش این فریادها به گوش عالم می رسه
وقتی که تشنه افتادم، رو
|
|
|
|
|
در سایۀ نگاهِ تو از ره به در شدم
با جان و دل مقابلِ عقلم سپر شدم
در التهابِ آتش عشقت گشاده روی
از
|
|
|
|
|
آن قدر مرا عذاب دادی، که نگو
درهای جفا چنان گشادی که نگو
با خون جگر، رسیده بودم به نوا
داغی به سر
|
|
|
|
|
ای نازنین هزار جوانی! کجا شدی؟
از شاخسار سبز وجودم چرا شدی؟
تا آمدم، شکفته ز لحن خوشت شوم
یکباره
|
|
|
|
|
کاش، در اوج اقتدار
بی هیچ چشمداشت
چونان نخی باریک
بگذرم از سوراخ سوزنی
برای وصله بر
تنپوش پاره
|
|
|
|
|
شدم بازیچۀ دستِ، حسادت های گه گاهت
شدم درگیرِ وسواس و، تمنّاهای بی راهت
دلم آخر مگه سنگه؟ که نیشِت
|
|
|
|
|
کاش ما با هر نگاهی سازگاری داشتیم
باوری منطق پذیر و بردباری داشتیم
اهل حق بودیم و در ر
|
|
|
|
|
کابوس وحشتناک شد، خواب خوش و شیرین من
خاکستری بر باد شد، آرامش دیرین من
تعبیر خواب سرخوشی، با رقص
|
|
|
|
|
در کالبد ما،
چه دمیده است روزگار؟
که مرده ایم، در قعرِ زندگی
|
|
|
|
|
در آینۀ رنگت ، همرنگِ تو گردیدم
در سایۀ نیرنگت، دلتنگِ تو گردیدم
آهنگِ جماعت بر، بنیانِ سعادت بود
|
|
|
|
|
جورِ هزار ساغر جعلی کشیده ام
تا ذرّه ای ز جام حقیقت چشیده ام
کاین ناله های مردمِ افتاده از نفس
دی
|
|
|
|
|
خسته از ره رسیده بودیم و
چشم ها، ذره ای فروغ نداشت
در مسیرِ دراز و تاریکی
که پر از خار و مارِ غا
|
|
|
|
|
وقتی بنای هستی من بر هوای توست
وقتی دلیل زندگی ام خنده های توست
وقتی غذای جان و تنم از تو می رسد
|
|
|
|
|
شب از نیمه گذشته است
شرف از کوچه های شهر
قمارخانه ای
به وسعت قومی هویٰ به سر
|
|
|
|
|
تا آمدم، ز مرز وجودم گذر کنم
چشمان آشنای نگاری، مرا ربود
بندِ قرارِ حال مرا از خودم گرفت
گردِ غم
|
|
|
|
|
برنخاسته، خسته ای
نیفتاده، شکسته
بی مقصد و بی چراغ
بارِ سفر بسته ای
|
|
|
|
|
آمد نشست، قلب مرا آب کرد و رفت
تصویرِ آن مقابله را قاب کرد و رفت
آرامش از سرای خیالم، گرفت و برد
|
|
|
|
|
گذشت، از روی شرف
کاروانِ تازه به دوران رسیده ها
خراب شد، دیوارِ آرزو
بر سرِ محنت کشیده ها
|
|
|
|
|
قاصدک می گوید:
پرِ پروانه اگر می لرزد
چون به پایندگیِ شمع نمی بندد دل
گاهی افراط، ضمادِ یأس است
|
|
|
|
|
از زمانی که تو رفتی و نگاهی
به رخ زرد من و سینه پر درد من و
حسرت دیدار نکردی،
برگ های سبدِ خاطر
|
|
|
|
|
گاهی چه حس بی ثمری داری، آدمی!
چنان که گمان می کنی
همۀ راه ها به اقیانوس
و اقیانوس،
به سرزمین
|
|
|
|
|
گفتی بزن به سیم بی خیالی
زدم نشد
مغزم دمی رها
ز کهنگی طاق و طاغیان
|
|
|
|
|
دیوانه گشته ام به خدا در هوای تو
با خاطرات پرشده از خنده های تو
آنجا که دائما، ز لبِ سرخ ارغوان
ا
|
|
|
|
|
برای دیدن تو، رهسپار خواب شدم
سوار اسب هوا، عازم حباب شدم
به محض گم شدنم در دیار بیهوشی
خمار نف
|
|
|
|
|
جایی که یادِ یار، فراموش می شود
گل در میان خار، فراموش می شود
در گفته های مَردُم و رفتارِ حاکمان
|
|
|
|
|
درختان،
در میان هرز علف ها،
در حصارند
امان از هرز علف ها!
|
|
|
|
|
در تاریخ زندگی ام
عکس های زیادی گرفته ام
تا جغرافیای زندگیم را
گم نکنم
|
|
|
|
|
آخرین چکه های اشکم را، ریختم پای عشق ظاهر تو
آن شبی که سکوت پاشیدم، تا بروید زبان به خاطر تو
خیس ش
|
|
|
|
|
پیام داد، به محبوبِ خود شهی ظالم
درا به بارگه ما، که زار و دل تنگم
به سانِ ما، تو نیابی مُصاحبی هر
|
|
|
|
|
ای تو رفیق نیمه ره! در خمِ عشق ابترم
ای که غبارِ نازِ تو! گشته هوار بر سرم
ترکشِ ناز تا کجا؟ سوز و
|
|
|
|
|
دورۀ سوز و گداز است، بیا اشک بریز
راهِ بهروزی دراز است، بیا اشک بریز
روبه حیله گری، سازِ تعارف زد
|
|
|
|
|
خاطرت، خانهٔ عنکبوت رؤیا شده است
خواهشت را، هوسی تازه مهیّا شده است
در خم و پیچِ رهی گم شده در درّ
|
|
|
|
|
ز راهِ عاشقی آخر عزیز خواهم شد
عزیزِ و مفتخرِ رستخیز، خواهم شد
اگر چه غوطه ورم در غبارِ ناکامی
ول
|
|
|
|
|
خدایا! من طلب کارت نبودم
رضا به خشم و آزارت نبودم
اگر خلقم نمی کردی، از اوّل
چنین، حیرانِ اسرارت
|
|
|
|
|
دستم را نگرفتی رفیقِ جان!
نشنیدی که از نفس و پا، ز کهکشان
افتاده ام به دامن یک بخت بی نشان؟
کِش
|
|
|
|
|
تا پنجرهٔ چشمم، بر روی رُخَش وا شد
میدانِ دل و جانم، پر آتش و غوغا شد
در معبدِ چشمانش، وقتی که شدم
|
|
|
|
|
من بارها شنیده بودم،
که سیبِ سرخ
نصیبِ شغال می شود، ولی
امرز، در روشنیِ روز شاهدم
|
|
|
|
|
پاییز بود و معرکهٔ ابر و باد بود
تا نیمه شب نگاه تو محرابِ یاد بود
در کلبه ای که قهوه و سیگار پشت
|
|
|
|
|
پس کی نظر می کنی؟
بر شعرهای پریشان دفترم
شعر که نه،
ردّ اشک های چکیده بر کاغذ،
|
|
|
|
|
در برج عاج نشستن و
مستِ تفالۀ برتری شدن
با بذلِ لقمه ای به فقیران،
مفتخر، به گداپروری شدن
|
|
|
مجموع ۲۳۶ پست فعال در ۳ صفحه |