جمعه ۱۷ آذر
شعر طنز
|
|
روزگارم و تیره مثل شب تار کردی
زندگی و در کامم مثل زهر مار کردی
چون فريضه واجب ترک نکردی آزارم
|
|
|
|
|
خدمتتان عرض کنم ای عارضون !
که سلامتی تان ، هست تمامِ آرزوم
|
|
|
|
|
آنکه از گاو نری شیر بدوشد واس ماس
|
|
|
|
|
عجب چیز کثیفی هست این پول
رفیق بی رقیبی هست این پول
|
|
|
|
|
شبی آمد و شب نشینی شد
زِ حرفهایمان قول ها چیده شد
در این قول ها رازها دیده ام
چه صحبت هایی که شن
|
|
|
|
|
جولان مَده در عرصه یِ سیمرغ که ناگاه
پَرپَر شوی از بادِ پرَش جوجه یِ ناشی
|
|
|
|
|
بریزان بر سرم هر ثانیه باران چایی را
|
|
|
|
|
آخرین تاتار می گفت : میخواهم تار بزنم
|
|
|
|
|
این آش چه تند است و چه تیز
کرده همه را ریز ریز
پر شده فتنه و حیله و مکر
|
|
|
|
|
ترانه و آهنگ از قدرت الله حاجی پور
نام اثر میومیومیومیام یا گربه ها عاشق میشوند
خودمو دارم بوس م
|
|
|
|
|
خواب دیدم پول پارو می کنم
می شمارم یک به یک بو می کنم
|
|
|
|
|
گفته ای جایی که «لابی» میوه ای از هند هست!
دیده ام من در هتل! هم، از سیاست گپ بزن
|
|
|
|
|
شاعری با فاز مثبت ، نول می خواهد چه کار !؟
|
|
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
دوبیتی چشم زخم با دیدگاه طنز به روایت مادران پرداخته و از گروهی اندک و عده ا
|
|
|
|
|
اندر حکایت انهدام پله های برقی
|
|
|
|
|
اینطور که تو به آسمان نگاه می کنی
فقط ابرها بارور می شوند
و فصل جفت گیری ستاره ها به پایان می رس
|
|
|
|
|
باید چه کنم شدتِ طوفانت را
|
|
|
|
|
بود مردی عاشق مال و منال.
زین سبب او گشت دنبال عیال.
|
|
|
|
|
بود محمد نامی کرد با منیژه عقد.
رسوایی خود را چه آسان نمود نقد.
|
|
|
|
|
در این آشفته بازاری که گفتم.
تکی هم ادعا دارد که جفتم.
|
|
|
|
|
منم آن سروِ غرور که لم دهد روی زمین
تویی آن بهرام گور در قیمت دلار کمین
منم آن پنبه شتر که میخور
|
|
|
|
|
غول ، گُلِ کاکتوسی را کَند و،
تقدیم کرد ، به مادرِ فولاد زره
|
|
|
|
|
میگن که این دنیا یجور سرابه/قیمت ارز و سکه یک حبابه
|
|
|
|
|
آقا اجازه
ما عرض داریم
البته اگر به طول شما بر نمی خورد
عرض ما این است
چرا ما هرجا رسیدیم انگشت
|
|
|
|
|
عید است و بوی عیدی
پیچیده در دماغم
زنهار بوی عطرش
هرجا رسد، دما دم
|
|
|
|
|
سه رباعی طنز از مهدی ملکی الف همراه با عنوان
|
|
|
|
|
عید آمد و از لطف الهی رمضان شد
|
|
|
|
|
"سالی که نکوست، از دلارش پیداست"
مهرانه نعیمی
تحفه طنز✍🏻
|
|
|
|
|
بچه می خواهم ولیکن همسر و همخانه را نه...
|
|
|
|
|
پَر زَد از بامَم اگر مرغِ سفید ،
برّه هم دنبالِ مرغک ، پَر کشید ،
|
|
|
|
|
در دهکده ی ما غم و سیگار بکارید
یک عده جوان ، بی کس و بیکار بکارید
|
|
|
|
|
چون چیده گرانی پر و بال ما را...
|
|
|
|
|
گرانی و شب عید
گرانی آی گرانی آی گرانی
شده فصل بهارو عید نوروز
خریدم آجیل ۵۰۰ هزار تومانی
خدایا
|
|
|
|
|
رنج نامه ست آنچه را پیگیر کردیم و نشد
|
|
|
|
|
دندان طمع اگر به بازار آید
|
|
|
|
|
دلبر به ملامتم بر آرد دستي
|
|
|
|
|
شکر می گویم خرم هیکل درشت با برنحی من نمی گردم خوروشت
|
|
|
|
|
پولش از جیب پدر هدیه ولی ناقابل رابطه رابطه ی نوکری و ارباب است
|
|
|
|
|
می خری خودکار حالا تق تقی از همان اول نویسد لق لقی
|
|
|
|
|
پنجره وقتی وا می شد داد می زدی تلق تولوق یکی به دادم برسه بابا تو این شهر شلوغ
|
|
|
|
|
تا که شعر تازه میگویم رفیق می رود دنبال قلیان خودش
کاغذ اشعار من را نا رفیق لوله و تا شکل انبر می
|
|
|
|
|
گوسپندی قدیم اگر می مرد لاشه اش را شغال هم می خورد
چند روزی به لاشه خوش
|
|
|
|
|
وقتی که جوان بود نمی رفت سرکار
حالا بدهد پز که شدم بازنشسته
|
|
|
|
|
بر "ایترنت" چو میمون "نئاندرتال" می خندم
|
|
|
|
|
در موزه گر نشد به در ِ کوزه می نهند!
|
|
|
|
|
به شعر نورسی با واژگانی کال می خندم
|
|
|
|
|
من شاعر اشعار روانم ای دوست
|
|
|
|
|
شبی در خواب دیدم کوه طور و دشت سینا را
|
|
|
|
|
زآن غذایی که خوراندند به مغز سر من
روده و معده و اثنی عشرم ریخت بهم
|
|
|
|
|
لبهای تو چون پستۀ خندان زیباست
|
|
|
|
|
کاش روزی برسد ارز فراوان گردد...
|
|
|
|
|
شاید که باد ولگرد با دست های لرزان
|
|
|
|
|
افزون تر از اعدادیم
ما مردم معمولی
|
|
|
|
|
سفر کردم اروپا را خیالی
بدیدم لندن و رُم با ریالی
|
|
|
|
|
عده ای
پوستش کندند
گوشتش خوردند
استخوانش لیسیدند
بقیه را هم بخشیدند
دعوا بر سر چیست ؟
|
|
|
|
|
اما مسلمان ! ما هنوز پایمان سست است در شعب ابی طالب
|
|
|
|
|
خواب راحت را ز چشمم مشق آن استاد برد
|
|
|
|
|
آمدی جانم به قربانت ولی خوش آمدی / درب اصلی بسته بود و از درِ پشت آمدی
|
|
|
|
|
(شراب از دست خوبان سلسبیلست)
از آنهایی که طعمش چون شلیلست!
|
|
|
|
|
چپو شد ! بازارچه ی مکاره ی عمر،
به هجومِ تاراجی
|
|
|
|
|
هر جا که یار باشه، میدونِ جنگِ عشقه!
ما مثلِ برّه آهو، اونم پلنگِ عشقه!
|
|
|
|
|
آغازِ عشقِ پاکم، پایانِ راحتی بود!
|
|
|
|
|
آنکه در حقّ کسی پیوسته نامردی کند
سخت خواهد داد پس، یک روز تاوان، غم مخور!
|
|
|
|
|
مرگ خوب است چوهمسایه شود
اه خوب است اگر ازدل بیگانه شود
تا که این است در آن کله او
همه اش
|
|
|
مجموع ۱۰۸۸ پست فعال در ۱۴ صفحه |