سه شنبه ۲۳ بهمن
شعر چرخه زندگی
|
|
نفرین به اشک های من از بعد دیدنت
وقتی نکرده هیچ کم از دردهای تو
|
|
|
|
|
در ظاهر از نماز گریزان و دلبریم
اما دلیل نیست که بی دین و کافریم
مدیون شوی اگر ذره ای دو به شک شوی
|
|
|
|
|
الله اکبر می گوید
چرت بزنی
|
|
|
|
|
نهایتِ شبم ، بیگانه با طلوع
|
|
|
|
|
اوکه عزتمندی اش رنجاندن خلق است وبس..
|
|
|
|
|
وجود خویشتن میگیرم از آن ناسپاسی
که هارش کرده همراهی و لطف بیشمارم
|
|
|
|
|
سنگ ریزه ای که
از کوه می گریخت
|
|
|
|
|
چون کوه،عظیم و استوار است پدر
|
|
|
|
|
ذرّهایی از ذرّهها
محو شد از دنیا
و در سکوت تابوت
رَوَد به زیر خاکها
در این هنگامه غم
عقربه ب
|
|
|
|
|
ای بینهایت خوب ِ من در جمع اضداد
|
|
|
|
|
چون آنچه بگویی آن نمایی
بر آنچه کنی یقین که داری
|
|
|
|
|
به سرای دل، بذر معرفت بیفشان...
|
|
|
|
|
کوچه و بازار از ارواح سرگردان پُر است
|
|
|
|
|
در این باد سرد و شب تار است
که جنگل، محفل دیوانگان است
|
|
|
|
|
آسمان پا در میانی کن؛ زمین بس تشنه است🍂
|
|
|
|
|
بها دادن به هرفرضیه،
یعنی انقراض..
|
|
|
|
|
مثل مومی می شود در دست فرزندان خود
|
|
|
|
|
حال و هوای عاطفه را غم گرفته است
|
|
|
|
|
ای دل بگو که با غم دنیا چه میکنی؟
|
|
|
|
|
برسان از لب گلدسته ی زیبا بوسه
|
|
|
|
|
زندگی برای زندگی کردن است…….
|
|
|
|
|
در پس هر درّه ی غم، آسمانی روشن است
زیر هر برف زمستان، ردّ پای گلشن است
|
|
|
|
|
دل ما
سوزِ دلِ ما که بی شمار ست
.داغ دل ما که بی عیار ست
آه دل ما توفان صحر ا ست
.درسینهء
|
|
|
|
|
از درون شب تباهی می وزد
زندگی بر پایهی ناسازگاری میزند
ورنه آخر به غلط پیموده شد
برده باشم لذ
|
|
|
|
|
عزرئیل برایم رقص نوازی می کند
با جانک بی ارزشم تیله بازی می کند...
به که این جان چو شیرین عسل اس
|
|
|
|
|
هیچ بودم،
عطشی در برهوت،
نغمهای در دلِ دریای سکوت...
|
|
|
|
|
تیغ زمانه آمد و ما را نشان گرفت
باران سوگ بر سرمان بی امان گرفت
|
|
|
|
|
به یاد ِ دُور ِ مرادم گهر ز دیده روان شد
|
|
|
|
|
هر که بر تو مهر افزون کرد لزوما یار نیست
|
|
|
|
|
حمید همیشه بهار:
*(فریب)*
""""""""""""
0همسنگر عزیززدنیا دلم گرفت/
ازاین جهادتشنهءجانها دلم گرفت
|
|
|
|
|
چهسردستوچهسردستوچهسردست
در ایران برگ برگ سال دردست...
|
|
|
|
|
یاد دارم
سفره یِ خانه ما
بوی سنت می داد
|
|
|
|
|
میروم آسیمه سر از کوچه ها
میروم تا عابری دیگر شوم/
|
|
|
|
|
چیست یلدا،انعکاس عشق در گیسوی یار
|
|
|
|
|
تازه از راه رسیده چه خبر؟
|
|
|
|
|
بجنبان! گرم کن آن بالههایت را
برای رقص آخر، روی آتش
|
|
|
|
|
درآمد ، ماهیانه پنج تومان
اجاره میخورَد یک سوّم از آن
ز باقیمانده نیمی پول سیگار
و نیم دیگ
|
|
|
|
|
دلم در حسرت یک آدم انسان
که پیدا میشود فردا و پس فردا
|
|
|
|
|
الـهـی بـاقـیِ عـمــرم مـبــادا
به دست ناکسان دردم مـداوا
|
|
|
|
|
بیا یک دم دلی را شاد گردانیم/بیا گرد محبت را بیفشانیم
|
|
|
|
|
در مورد دنیا و بی وفایی هایش
|
|
|
|
|
برای آنکه می داند ...ابری که باد و بارانش در تصرف خاطره هاست
|
|
|
|
|
بشکستنت ای دوست بهای رشد است/دایر نشوی تا نشوی خرد و خراب
|
|
|
|
|
از جفای چرخ گردون زندگی را باختیم/ما جوانی را به بازی های دنیا باختیم
|
|
|
|
|
استحکام و پایداری فردی
ای انسان
تکیه بر خود کن و براندیشهء خویش
چون درخت تکیه بکن برریشهء خویش
|
|
|
|
|
از خالق گل دماغ میخواهد باز
|
|
|
|
|
دولت چه طلب دارد از جان ۴۰cc !؟
|
|
|
|
|
گله از فرشتگان
باید رفت از این زمین هیاهووپچ پچ
باید رفت از این زمین پر فریب
باید از این کابوس گ
|
|
|
|
|
اگه به شدن فکر کنی، یه درصدی احتمال نشدنش هست
|
|
|
|
|
گفتم که به حج رفتی و آدم شدهای
|
|
|
|
|
مهر فرزندآوری،
مهری عمیقا جانفزاست...
|
|
|
|
|
خدایا نمیخوام حرافی کنم/نمیخوام که فلسفه بافی کنم
|
|
|
|
|
بچگی روشنی، خام مثه برف پاک
سر تولاک خودت، کَبکی بودی سینه چاک
از بهشت روندَنِت، با یه توشه یِ غُ
|
|
|
|
|
چشم ، چون آیینه از آلودگی ها پاک دار ..
|
|
|
|
|
صبحی نو و مشغولم به رسیدن
با گام هایی تهی
همچون تپش قلب
|
|
|
|
|
مقابله باسختیهای زندگی
ای که در دنیا تو داری زندگی بسیار سخت
سختی ات سازد تو را، درفکر آسانی چرا؟
|
|
|
|
|
زندگی، شاید آرزوهایی ست که هیچ وقت به مقصد نمیرسد...
|
|
|
|
|
کل بُزی هرگز نزاید، خشکسالی دوقلو
|
|
|
مجموع ۶۱۱۲ پست فعال در ۷۷ صفحه |