سه شنبه ۱۹ اسفند
شعر آزاد
|
|
دست ودلبازی ، رسید به خانه ای که
شباهت داشت خیلی ، به دخمه ای قدیمی
|
|
|
|
|
آنـچه خـواهـانـش شـدم یـا آرزو کـردم ؛ نـشـد
دشنــه را بـر سـینـهٔ نـامـرد فــرو کـردم ؛ نـشـد
|
|
|
|
|
به گناهی که نکرده وبه من آویز است
|
|
|
|
|
هر كس بكنـد طاعت از آن امر الـهي
رزقـش به يقين مي رود آن رو به فزونـي
|
|
|
|
|
بیچاره ی دنیایی شدم
که خودش ،
بیچاره ترین است
|
|
|
|
|
فیلمها بیشتر تکراری شدن ما هم که حسابی تنوع طلب .....
|
|
|
|
|
آه از این همه افسوس که در سینه ی ماست..
|
|
|
|
|
تواگر...
دردهایت دریا
.
.
.
|
|
|
|
|
الا اي مـحبـان با فـرّ و هـوش
بـه بانگ مـحبـان بـداريـد
|
|
|
|
|
از شبنم مستانه ی گلبرگ زمان سیر
بنوشید بنوشید
|
|
|
|
|
در قضاوت1 بين ملت ، اي پسر هشيار باش
حكم حق را در نظر آور، به ملت يار باش
|
|
|
|
|
نگذار تا یک دم خدایت را بگیرند
بر بامِ مسجد،هرصدایت را بگیرند
|
|
|
|
|
این زخم کهنه
واژه ی غربت
در نام یک زن است
زن در نگاه مجرمان
یک مصیبت است
|
|
|
|
|
در و ديوار مطبخ ها، همش دود سيا1 رنگس
در و ديوار منزلها ، تمامش نقش نيرنگس
|
|
|
|
|
به سر زده بنویسم،نگار سیری چند
|
|
|
|
|
دیگراین ناقوس ها ،
که را فریاد زنند ؟
|
|
|
|
|
در نقطه زمانِ صفرِ مرزی هستیم
دنبالِ یه مشت،جنسِ قرضی هستیم
|
|
|
|
|
هـم از نـیــش عقـــرب رنـجــیـدیــم
هــم از زهـــــر دوســــتـی آزردیــــم
لاکــردار ، نــامـــ
|
|
|
|
|
اندیشه ی تو حیله گرست و،
دل منهم ،
آزرده نمی شود که گول ات بخورَد
حال چه می شود ؟ بمانَد
|
|
|
|
|
(تقدیم به روح والای هنرمند گرانقدر، بانو معصومه خرم بخش)
|
|
|
|
|
لنگ لنگان می رسد خدمت خشکی
|
|
|
|
|
به چشم برهم زدنی ،
روح ، جدا شد از جسم
|
|
|
|
|
درصحن و سرای این حرم
هزارعشق است
|
|
|
|
|
فقیری جنگ تن برتن برای لقمه ای نان است
|
|
|
|
|
گر ادیبان نکته سنجی چون سراج
|
|
|
|
|
شبیه دولتِ عشقی تو در برابر من
نشسته حس غرور با تو در سراسر من
|
|
|
|
|
سایهٔ سربازِی میمیرد از بانگِ بنگِ بنگِ هیچکس!
|
|
|
|
|
ای صبورانه ترین شعرو غزل...
|
|
|
|
|
عابد پیشانی اش را
بر خاکِ معبدِ عشق
با یک خضوعِ زیبا
می گِریَد و می ساید
|
|
|
|
|
پيرو حكمت جم باشي كه بتوان به جهان
سكه ي نام خودت ،از ره حكمت بزني
تو كه از
|
|
|
|
|
حاصل عشق انزوا است بعد از این اکراه فقط
|
|
|
|
|
گفتم چرا خدایا... دستم نمک ندارد
|
|
|
|
|
اینجا تهران است ساعت ۲ شب
|
|
|
|
|
هنوز گردوها همه ،
شبیهِ مغزست
|
|
|
|
|
خدايا آگهي ، من بد نكردم
زِ بدكاري به من نَبْود نشاني
اگر در كود
|
|
|
|
|
تب سرد دستانت خفقانیست که نمیکشد
و بیچاره تن سرما زده
هبوط یخ بسته ی زمستان تنهایی،خنجر فرو رفته د
|
|
|
|
|
سـی سـال تـمام عمـر به غـفلـت بـگذشـت
در داخــل مــنجــلاب و نکــبت بــگذشـت
بـــگـذر که چـو بعـ
|
|
|
|
|
کاش که زندگی ،
یک دکمه ی تکرار داشت
|
|
|
|
|
چشم ت مثل بلور تن سیاه ذلاله ولی
از صدتا مرداب کثیف ظالم تره
.....................................
|
|
|
|
|
پرسان پرسان ، دنبال خودم می گشتم
|
|
|
|
|
خسته ام...
عبور می خواهد،
روح یک رنگ بی آلایش...
|
|
|
|
|
شاهنامه فردوسی ،،، شاهکار ادبیات پارسی!!
|
|
|
|
|
برو به راه خود اي ابله1 اين چه فريادس
لباس ساده ي من ، رنگ دست استادس
لباس
|
|
|
|
|
" دیگر، پژمرده شده بوسه به لبها "
دیگر، جان آمده از درد، به لبها
|
|
|
|
|
این شعرها نوشتم ، شاید به غیرت آیی
در مُلک دین و وجدان،تخم عمل بـپاشی
مردا
|
|
|
|
|
خـــوبــی بـــی حـــد زده زیـــر دلِ :
آنکه شـدم دوسـت و گشـت دشـمنـم
" هسـت بــه نـوعـی قفـسی
|
|
|
|
|
کشت دنیایی درویی ، ای نکو
|
|
|
|
|
نتایجِ پریدن ، رو سر و کول
چه بوده که دگر کاری نمی آید ز کس
حتی هرکول ؟
|
|
|
|
|
به پاس خدمـت وجـدان بتازيـد
كـز آن خدمـت يقينـاً سـ
|
|
|
|
|
کاش برگردی دوباره .......
|
|
|
|
|
سلام ای خود
ای مردهی در خود
|
|
|
|
|
بیا و با آمدنت ،
حال و روز بارانی ام را بند آور
به سرزمینِ عشقم طلوع کن !
|
|
|
|
|
اي عُمر شاكي به پيشت آمد از دست علي(ع)
گفت اندر كعبه،آن بر من چرا ضربت زدي
|
|
|
|
|
اگر دلبستگی ای بود ، من می ماندم
|
|
|
|
|
کار دانایی و دانش ، همه بر دست خداس
پیش دانایی حق ، دانش ما همچو گداس
|
|
|
|
|
زن
نمی دانم از ابتدا،
داستان زن را که می نوشته است !؟
که امروز حکایت این است و،
دیروز در جگر ت
|
|
|
|
|
مـا به حـرص و هـوس تاخته ايـم
هـمره علـم تـو ، نـپرداخته
|
|
|
|
|
ای دوست مرا گر انتقادی ست
حق را تو بگو،گر اعتقادی ست
....
|
|
|
|
|
یک خدا بود که درفضا ، نمی گنجید و،
یک فضا بود که درپوستِ خود، نمی گنجید و،
|
|
|
|
|
اي قادر سبحان ، تو كه آگه زِ من هستي
حاجت زِ تو خواهم،به دعاها به دو دستي
بدب
|
|
|
|
|
بــس چشــیـدیـم تــلخـکامـیهــای فقـــر
بیـشتــر از این وانـمانـدیـم ؛ مـعجــزست
در نــــبــود
|
|
|
مجموع ۶۶۸۳ پست فعال در ۸۴ صفحه |