دوشنبه ۲۴ دی
|
|
دلبَرم برقِ نگاهت حاملِ پیغام بود
با همین انگیزه می بینی که شاداب آمدم
|
|
|
|
|
دلم میخواد تا قبلِ فصلِ سرما
یه سر بریم با همدیگه به دریا
|
|
|
|
|
تو دفاعی ترین کشور دنیا هستی
|
|
|
|
|
*نهادوگزاره*
*******
سرکش مباش ای کوه در ذهن دهر یاد است/
درجنگ باد با سنگ قدرت از آن باداست/
*
|
|
|
|
|
هیچ بودم،
عطشی در برهوت،
نغمهای در دلِ دریای سکوت...
|
|
|
|
|
خواستم از دل نویسم ،دل زِ جانم گریه کرد
|
|
|
|
|
مثـلِ گـــوری محــو در بازارِ شــامِ گـــورهــا
نیستـم حتـی به کـامِ خسته یِ این مــورهــا
رفته
|
|
|
|
|
باورم باش یاورم باش تا که بارورمن بسازم باورت را
با تو بودن باوری از جنس زورق می برد تا رهروان ها
|
|
|
|
|
شعر و ادبیات
افتخار زندگی و مایه حيات من است
مست کن
باده بده جام بده مست کن این ج
|
|
|
|
|
از صبح دلم به یاد تو درگیر است
هم پا به دل و هم دل من زنجیر است
این یک قدم فاصله را تو بردار
دیر
|
|
|
|
|
شبی حتما "رهایت میکنم در باد خواهشها"
|
|
|
|
|
ی همه همراه و در این دلْ نامْ و نِشانَت
آغوش به کامَتْ عشقْ جهانْ آرام به نامَت
فرصَتِ با عشق شودْ
|
|
|
|
|
دلتنگبودم و دلتنگتر شدم/
من آه بودم و از گریه، تر شدم...
|
|
|
|
|
دمی هم غم سنه همدم اولا، عالم پَره دیمز
مِئیه سات کهنه پالتاریم کی بوندان بهتره دیمز
|
|
|
|
|
تیغ زمانه آمد و ما را نشان گرفت
باران سوگ بر سرمان بی امان گرفت
|
|
|
|
|
شعری داستانی و با پایه تشخیص و دردمدی شخصیت ماه
|
|
|
|
|
میانِ بغضهایِ شبانه
دلم خوش است
به نورِ ستاره ای کوچک
در سیاهیِ شب و ابرهایِ
بهم گِرِه خورده که
|
|
|
|
|
چشمایی داشت آبی بود
دختر قشنگی بود
من عاشق اون بودم
عشقه یکطرفه بود
رفت و تنهام گذاشت
خبری ازم
|
|
|
|
|
پشت حصارِ باغ چشمش با کلاغی پیر
رد و نشان ِ پنجه را طناز تر کرده
|
|
|
|
|
از آن زمان که گرفتار یک نظر شدهایم
من و تو عاشق و مبهوت یکدگر شدهایم
|
|
|
|
|
بعد از تو به سرمای زمستان چه کنم
با فال تو و قهوه فنجان چه کنم؟
|
|
|
|
|
یک شبی او با نوازش تَرکه را بر شانه زد
گفت «چِل» شب این سخن را مشق کن
|
|
|
|
|
سی سال برای بودنش کافی بود
|
|
|
|
|
می روم از بینتان روزی که خیلی دیر نیست
|
|
|
|
|
نمی دانی چه می خواهم کجایم
سوا ماندم تو می جویم نرانم
|
|
|
|
|
درسی زعبرت آرد ، پیر کمر خمیده
|
|
|
|
|
عشق میدانیدا ترسه آواند آوانددیدا ترسه اولار
ایمان عرصه سینده ترسه اوانداونددیدا ترسه اولانماز، قول
|
|
|
|
|
گفت معشوق که مشتاق ترم بهرِ وصال
مشکل آن است که از سویِ تو اقدام نشد
|
|
|
|
|
با تو، ای نَفس، در جنگم؛ توکل بر خدا
|
|
|
|
|
برغربت تو می سرایم شعر پرواز
لبریز بغضی بی صدا می خوانم آواز
ای سرزمین غرق در نور و ستاره
م
|
|
|
|
|
من و این روز تباهم من و این شام سیاهم
|
|
|
|
|
تیر فراق میرسد از شصت روزگار
بر قلب شبروان که در عشق مبتلاست
|
|
|
|
|
عاشقی جز تو مگر چیست عزیز دل من
من تمامم به توچون ختم شود
لایق عشق شوم
ای که پیدا شدنت معجزه ای
|
|
|
|
|
گاهی دلم هوایطُ دارد......
|
|
|
|
|
با خـرَد رویـی گشـاده دارد و اندیـشـه نـاب
همنشینی اش رهایـت می کند از هر عتاب
|
|
|
|
|
سوختن شرط رسیدن در مرام عاشقیست
شک ندارم غیرت پروانه می آید به عشق
|
|
|
|
|
🍉شب یلدا بیاید با ترانه🍉
🍉شبی که آوَرَد شادی به خانه🍉
|
|
|
|
|
شده برج و بارو غم نوان،ز نوای تار و سه تار من
|
|
|
|
|
دلم مانده در حسرت یک سوار
گره در گره ، خسته در انتظار
|
|
|
|
|
نزد من گله از رنج دنیا حرام است ای رفیق
|
|
|
|
|
تو جایت قلب من باشد چه زیبا
نیرزد بی تو حتی لحظه تنها
|
|
|
|
|
سَر بر گُمی نهاده ای، که مرا با تو ، کارهاست
هآن!ای عزیز، که عزیزت ، نمی تُوآن، خِطاب کرد
|
|
|
|
|
دلم هوای تو کرده هوای آن شب ها
در این شبی که شبی شد جدای آن شب ها
شبیه آدم دیوانه در خیابان ها
|
|
|
|
|
گر که خواهی وا رهی از بند و دام
وا گذار این تن خسته! یک کلام
پای کوبان رو به میدان شو! برو
رقص
|
|
|
|
|
سید انگیزه ات از چیست
چقدر ابیات شعر بلغورند
|
|
|
|
|
همیشه سبز باشی ، دخت پاییز
|
|
|
|
|
فرود آمد از سرزمین رؤیا ،
به سرزمین واقع
|
|
|
|
|
✍️ ترانه سرا: م.مدهوش(یامور)❤️
🎧 دکلمه : بانو هستی احمدی✨
|
|
|
|
|
سالی یکبار هم برای رفع کوت
یاری ام ده در خفا و در سکوت
آنقدر سست و سبک بالم چنان
صاف می افتم به
|
|
|
|
|
دو سه ماهی میشه، که به یادت هستم
تو یه کاری کردی، که به تو دل بستم
|
|
|
|
|
یک سفره پر از انار دارد یلدا
دلداده ی بی شمار دارد یلدا
در بین تمام سادگیها انگار
معشوقه دو صد
|
|
|
|
|
صبحی که تو باشی
دم نوش محبت
پر می کند از عطر خودش
حال و هوا را
حسین گودرزی"تشنه"
|
|
|
|
|
هفت سال است خبر یوسف کنعانی نیست
بوی پیراهنِ او در تن زندانی نیست
|
|
|
|
|
وقت است تا حضر به سرای دگر کنیم
|
|
|
|
|
پرتگاهی ست میان من و تو بی تردید
.....
|
|
|
|
|
در محضر عشق و کوی عشاق چه سر
بی ترک سر این حضور نبود بهتر
|
|
|
|
|
مرهمی غیر تو بر عاشق تب دارت نیست
|
|
|
|
|
یاد یک روز خوش پاییزی
باد میباخت دلش
در هوس قطع و شکست همه شاخهها بود
پای برداشتم و
جا
|
|
|
|
|
حمید همیشه بهار:
*قصه عشق*
******
عمرم گذشت وماند دلم همچو بخت خواب/
غافل از اوج لذت افسانهءشباب
|
|
|
|
|
این اولین باری نیست که به قتل می رسم
|
|
|
|
|
تا التیام پذیرد زخم های خشمگین که خون بی مهری میفشاند
جراحاتِ پر شمار که دهان باز کرده تا فریاد اس
|
|
|
|
|
چه زیبا این طرفُ
آن طرف می پری...
|
|
|
|
|
تشرف قسمت دل شد عجب جادوی جذابی خدا قسمت کند بازم
بهمُلک دل تو زندی و وکیلی، ناب و نوابی خدا قسمت
|
|
|
مجموع ۱۲۹۰۴۸ پست فعال در ۱۶۱۴ صفحه |