زیرِ آبشارِ مِهر
زیرِ آبشاری ز مِهر،
خیسِ خیس ازهرطراوت ،
سجده میکنم روو سجاده ی گل
سفری را می آغازم ،
به روی جاده ی گل
با آن حال وهوای متین و ناب و،
پاک و فوق العاده ی گل
گلاب مستی آوَرَد برمنِ هیچ
ای خوش هر باده ی گل
مثل زنبورعسل ،
گل شناس میشوم روزی منهم
حقِ گُل را ،
ازهمه جداکننده های ازشاخه اش پس میگیرم ،
آخه برگردنم مانده است ، اعاده ی گل
روی اسب بالدارم ، به گیاهان هرزه میتازم
ای خوشا لشکرِ مردمیِ پیاده ی گل
غرورست ، ابلیس را شیطان کرده است
ای خوش آن حالتِ زیبای ، سربرافراشته اش ،
جان به قربانِ تواضع و، آن خوی بسی افتاده ی گل
گل خود کلکسیون زیبایی ست ،
اما ادعا ندارد
کو به بستان قشنگ ،
خود فروشی و بعدهم ، افاده ی گل ؟
منم آن محو جمالش
جمالِ خوب و خداداده ی گل
غنچه هایش هم زیباست
ای خوش هر زاده ی گل
این چه خوبست که دربین کل گلهای جهان ،
هیچ حرامزاده ای نیست
ای خوش هرغنچه ی زیبای ،
حلال زاده ی گل
هرگلی را رنگ و بویی ست
عطر ز گل زاده شده
ای درود و صد درود ، برهمه ریز و درشت ،
بزرگ خانواده ی گل
بهمن بیدقی 1404/2/2