سه شنبه ۲۹ اسفند
اشعار دفتر شعرِ شاعر
|
|
دارند می رقصند ،
ماکیان و ماهیان درعید
|
|
|
|
|
می زند به پیراهنش
عطر بهار را
معشوقه ی زمستان
شکوفا می شود
طبیعت ؛
می خندد
همانندِِ نوزادی
|
|
|
|
|
فکر تو...
در سرم فکر تو بود.
که مرا خوابم برد.
و تو پیدایت شد.
مثل ان لحظه اول که نگاهت ک
|
|
|
|
|
و انگاه که من دل را سپردم دست یاری ...
|
|
|
|
|
روحم فانی نیست اما ،
شاید روزی فان شود
|
|
|
|
|
خواب دیدم که باغ پاییزی خواب سبز بهار را میدید...
|
|
|
|
|
در آن یلدای محزونی که رنگ شام آخر داشت
نمیدانم که توفان زمستانی چه در سر داشت...
|
|
|
|
|
شعری...
با تشبیه لبانش به چشمه بهشتی
|
|
|
|
|
تو برای دیدن خود
به نگاه من نظر کن
که مثال دیدن تو
نه کسی نه هر نگاهی
تو به جمع تیره روزان
به
|
|
|
|
|
گردید عیان در بدن مرتضی خدا
پس اتحاد آخرت عشق و عاشقیست...
امین زمانیان
|
|
|
|
|
چندسالی ،
دنیا گرچه سیاه سفید شده بود و بی حرف ،
اما طنزی تلخ ،
لبخند به لبش آورْد ،
به کوششِ چا
|
|
|
|
|
فریاد اگر ز زورق عشقت برون شوم
|
|
|
|
|
گیسوانش را چه زیبا کرده ای!
|
|
|
|
|
در میان خلوت شب های تاریک دلم
عطر آن معشوقه ام مستانه غوغا می کند
|
|
|
|
|
شعری کودکانه در وصف عید نوروز و عیدی گرفتن
|
|
|
|
|
چه روزگار عجیبی است
کسی به فکر کسی نیست !
چه عصر غم انگیزی است
کسی به فکر کسی نیست !
چرا زم
|
|
|
|
|
من برای دیدن و بوسیدن و لمس ضریح
پابرهنه سمت شهر شاه ایمان میروم
|
|
|
|
|
یار آمد و از آمدنش شادم من
|
|
|
|
|
مرا به طعنه شکستی چرا گمان داری
|
|
|
|
|
زندگی رودی ست بسوی بالا دست
دریا روی آسمان است
|
|
|
|
|
در اولین نوشتارم در این دفترم ...
|
|
|
|
|
ما همه مستان فقیر درگهیم / ناز دلبر می کشیم و آگهیم
|
|
|
|
|
این قلب شکسته و بند بند شده
با عشق چنین یکسره پیوند شده
چون عشق برون شود همه کون ومکان
در هم
|
|
|
|
|
تاب ندارد دل من با دل من قمار کن
|
|
|
|
|
ئه وه ل سه له وات دوم سه لامه
ئبتدای نامه ناو ئه لامه
دوم ناو نیک حضرت عه لی (ع)
|
|
|
|
|
یکعمره که من سوختم و ساختم
|
|
|
|
|
نمیدانم چه در سر داری ای عشق
|
|
|
|
|
علی حق است و حق هم از
علی سرچشمه میگیرد....!
|
|
|
|
|
گر خواهی زنزدش بالا رود عیارت
در زرق برق دنیا بی رنگ باشه حالت
|
|
|
|
|
بی تو این چشمانِ من میلش به دیدن رفته است
چون که دل نزدت نباشد پیش من آشفته است
|
|
|
|
|
اصلا چه فرقی می کند پس از تو چه می شود
|
|
|
|
|
عاشقان را جلوه در محراب نیست
|
|
|
|
|
گغت کبریت هان که این مردم بسی قدر مرا نشناختند
|
|
|
|
|
چیست آدم ؟ که حتی درجنگل وحش هم ، جایی ندارد
|
|
|
|
|
دارم به حال فشفشه ها غبطه میخورم
یلدا برای شادی خاکسترم بس است
|
|
|
|
|
عین تودیگه واسه من نیست
واسه من که بعد تو نیست
|
|
|
|
|
به نقاشی می نگرم!
همانگونه
که به تو
نگر کرده ام!!
و سپس در خاطرم...
تو را
بر خیالم"
تو را
ب
|
|
|
|
|
اگه آخرت نباشه من تورو کجا ببینم
نگوهیچی...رفتنت رو بی سروصدا ببینم
|
|
|
|
|
نمادعدل مجسمه ای ست ،
با ترازویی و، چشمانِ بسته
|
|
|
|
|
من از برج خاکستری اندیشه های تلخ...
|
|
|
|
|
چه فایده ماندنِ دونفر زیر یک سقف؟!
|
|
|
|
|
وقتِ اذان است و،
سجاده دویده زیر پاهام
|
|
|
|
|
شب به شب اه کشیدم تو بگو رسید کجا
|
|
|
|
|
من نمیترسم که بی تو بی سر و سامان شوم
|
|
|
|
|
رها کن گیسوانت را به روی شانه ها امشب
|
|
|
|
|
درد دوری تو را باده مصفا نکند
|
|
|
|
|
روی آزادیِ سرو
دوقدم مانده به فجر
هدهدی میخوانَد
|
|
|
|
|
آنګاه که شاخه های وصل تو در من خشک می شود
|
|
|
|
|
دلم خینه و خو نیروم امشو
خدا دونه چقد داغونم امشو
یه چند روزه که خیلی بده حالم
انگار که اشکهسه د
|
|
|
|
|
ای اهوی ختن به این باغ خوش آمدی
به این باغ پر از عطر و گلاب خوش آمدی
خوش بو و پرگل است
|
|
|
|
|
شعری کودکانه در وصف ماه مبارک رمضان
|
|
|
|
|
پشت یک پنجره چشمی نگران پای قدمهای مرا می پایید
|
|
|
|
|
دراین دنیای توو در توو
درمیانِ حقایقی چون برف ،
دراین فصلِ سفیدِ خشک
|
|
|
|
|
لبخندِ ملیحَش
شکوفه ای نیمه باز
نظیرخنده ی آفتاب
شبنمِ اشکهایش
بسانِ رودی جاری
|
|
|
|
|
عشق دنیایی غنی اما محبت های ریز
مثلِ نامه های کوتاهی به شیشه های میز
|
|
|
|
|
این زمستان گران تمام شده، نیست حرف از بهار، پس یعنی...
به کدامین خزان فروخته اید؟ به چه قیمت؟ چرا
|
|
|
|
|
کم حوصله ای ،طاقت دیوانه نداری
|
|
|
|
|
سوگواری رسم است به بهاری که ندارد خورشید...
|
|
|
|
|
چشمم افتاد برآب
آبِ جاری باخودش بُرد ، چشم مرا
|
|
|
|
|
چګونه می توان از تو ګریخت
|
|
|
|
|
و من باید برای یافتنت به رویا روم
شاید روحِ دلتنگم تو را بیابد
بدونِ تو جهان برای من
یک توهم است
|
|
|
|
|
ما...
خریدنی نبوده و نیستیم!
|
|
|
|
|
تو با قلب ویرانم چه کردی؟
که در جان بیمارم ، خانه کردی ؟
اگر عاشق نبودی پس چرا تو ؟
قلب خواندی
|
|
|
مجموع ۲۶۷۴۶ پست فعال در ۳۳۵ صفحه |