پنجشنبه ۱۱ خرداد
شعر سالگرد و یاد بود
|
|
تو را در خاک امانت میسپارم
|
|
|
|
|
مادرم آمد
باز هم صدای کلاغ
حیف بیدار شدم
|
|
|
|
|
چه شبی بود آن شب؟کاش هرگز نمی خوابیدم؟
|
|
|
|
|
مناجات امسال.صبح بخیر 10
یارب
امسال هر سحرگاهان
آهنگ من این باشد
یارب تو پناهشان باش
از فت
|
|
|
|
|
لاله و یاس و چمن جامهی شاه زمین
گوهر گلهای زرد زینت زلف است و زین
از شرر لالهها گرم شده آسمان
|
|
|
|
|
بیاد گم شده ای در غبار می خوانم
|
|
|
|
|
پرستوها، به آن سوها پریدند...
|
|
|
|
|
من بر این گمان و باورم که شعر بی دروغ/قدکشیده و نفس کشیده با فروغ...
|
|
|
|
|
بَس جَسدهاروی هم خوابیده اند،شهرغم راشهرغم نامیده اند
|
|
|
|
|
کاش بخوابم
و کنار تو بیدار شوم
|
|
|
|
|
*روز مرد بر نیک مردانِ جهان فرخنده باد*
*آسمان فرزند ،چون چلچراغ تابنده باد*
*خانواده را چون
|
|
|
|
|
زادروز فردوسی بزرگ
*یک از ماه بهمن بُدش زاد روز*
*چوفردوسی بگشود چشم آن تموز*
*ز معما
|
|
|
|
|
می شکافد رقص دندان گلوله، پیرهن را
با قیام هر خشاب خالی اش ، فعل نزن را
|
|
|
|
|
دستی بکش به آینه ام روی شیب ها
تک قهرمان قصه ی من در نشیب ها
|
|
|
|
|
روی دیوار انفرادی من
با نخستین تصورات عجیب
بین اکران خاطرات منی
در سکانس تظاهرات عجیب
|
|
|
|
|
شادباش سال نوی میلادی بر تمامی برگزار کنندگان این جشن.
|
|
|
|
|
تو ای سردار دلها، ای دلاور
سپهبد، رستم دستان، تکاور
|
|
|
|
|
آذر شد و معشوق به منزل ننشست
|
|
|
|
|
او سبز بود و بسی سرو سبز کاشت
|
|
|
|
|
فکر خدمت بود در راه خدا - هستی اش بنمود بهر آن فدا
|
|
|
|
|
ای یادگارِ مادر، خواهرِ نازنینم - نیمه ی جان وتنم، غمِ تو را نبینم
|
|
|
|
|
آن که باشد رفتنی روزی موثر میرود
اهل معنا میشوند امروز یا فردا شهید
|
|
|
|
|
مردانِ خدا دلاورانه - با عشقِ به حق چه خالصانه
|
|
|
|
|
جهت مراسم های سوگواری
ختم و ترحیم
|
|
|
|
|
از لسان الغیب باز اعجاز می خواهد دلم
|
|
|
|
|
ای گل پر پر شده ای نسترن
ای که بودی گل به پیش انجمن
روح تو در نزد مردم زنده باد
از غم تو د
|
|
|
|
|
تا نسیم صبح می گوید به گلزاران درود
با تو ای فرزانه پیر شعر ، از یاران درود
|
|
|
|
|
سفرکردند تا پس کوچه های کهکشان ها را
|
|
|
|
|
گریههایت را بهخاطر دارم و جای تو خالیست
خندههایت را نمیبینم دگر یک چند سالیست
هُرم لبهایت
|
|
|
|
|
پدر بزرگ عزیزم با اینکه من در زمان شهادتت دو سال بیشتر نداشتم اما چنان در دلم جای داری که هر لحظه ب
|
|
|
|
|
دگر از بند ازادی رهایی...
|
|
|
|
|
من آدمی آرام و جدی و خوش اخلاق
|
|
|
|
|
به سینه روضه ی غم دارم امشب
دلی در سوز و ماتم دارم امشب
|
|
|
|
|
ارغوان پنجه خونین زمین.... تو ببین
|
|
|
|
|
به تاریکی شب سیه چه توان گفت
که فانوس گرم این جاده ِ تو بودی
|
|
|
|
|
ارغوان۱ سایه را نشانه توئی
|
|
|
|
|
می روی با رفتنت مهد هنر هم ، تار شد
|
|
|
|
|
جان ما را دشمنی نادان گرفت
|
|
|
|
|
سردار دلها
سردارگرفت از پس تردیدها یقینش را
رفت و بر گزید در این کار بهترینش را
شکفته غنچه
|
|
|
|
|
گذشت یکسال و بابا در برم نیست
|
|
|
|
|
جاریست از چشمانِ خودکارم
غمواژههایی از فراموشی
|
|
|
|
|
چشمانم قفل شده بود ،
به خوشه ی پروین
|
|
|
|
|
چه میدانم ،
هستی بود وگردشی
نیایشی بود و مولودی،
من بودم هم چون مسافری
|
|
|
|
|
چرا روز شب را و خورشید ماه را هرگز ندید
|
|
|
|
|
صفای زندگی، تاجِ سرِ من _ توئی دلسوز و یار و یاوَرِ من
|
|
|
|
|
فصل پاییز آمد و من در تو میسوزم هنوز
|
|
|
|
|
دوباره قدمی بردار
تا چشمها به تزویر
رفتنت را بهانه نکنند،
نمی خواهی در فراقت سکوت کنم؟
|
|
|
|
|
... تو، شهید جنگ بیولوژیک شدی و من، سوگوار مرگ خورشید...
|
|
|
|
|
عزم وجودشان را باور نکرد دشمن
شستند خون خود را با قطره های باران
|
|
|
|
|
وقتی قنوت قافیه با قصد قربت است
قد قامت قیامِ قلم هم قیامت است
|
|
|
|
|
مادر، چشمانم را ، به نورِخود شفا میداد
|
|
|
|
|
(مادر) محبت از وجودِ تو عیان گشت - ثناگویت خدای مهربان گشت
|
|
|
|
|
در جهان دیگر گل یاسی نبود
همه جا غم و بود غمخواری نبود
|
|
|
|
|
سردار چون روح تو راه جنان گرفت
شانت زمین نبود تو را آسمان گرفت
تازه مست روی سردار شدیم
سنگ
|
|
|
|
|
وه چه بی امان گشته ناله های بارانی!
|
|
|
|
|
مالک رهبر
خبر رسید که مالک رهبر آوردند
ولی مالکی بی بال وپر آوردند
رها تر از نفس صبح بانسی
|
|
|
|
|
قراربود ما زندگی کنیم تا زنده باشیم
|
|
|
|
|
ای دوست که آشیانه داری // بر بستر نرم خانه داری //
مدفون نشده است در کنارت // فرزند و سرا و غمگسارت
|
|
|
|
|
اَلا اِی ساقیِ کوثَر
کِه خونین است پَهلویَت
بیا بَرگَرد از غُربَت
کِه طِفلان ناگران هَستند
|
|
|
|
|
ای پرستـار نمونه ، آسمانی خواهرَم __
عاشق خدمت همی سرشارِ احسان و کَرَم
|
|
|
|
|
پیوسته جان برکف به راهِ مهر و ایثار
پاک و صبور و مهربان باشد پرستار
روحِ زلالِ عاطفه ، عشق
|
|
|
|
|
ماه آسمان
یک شب پیدا ویک شب نهان شدی
ای مهربان من ز چه نامهربان شدی
باز در حسرت آ
|
|
|
|
|
درباره حضرت زهرا سلام الله الیها...
|
|
|
|
|
منِ خاموشِ به ظاهر آرام
شهر ذهنم مثل تهرانِ دم نوروز است
بعدِ این همهمهها و تکرار
این همه هول و
|
|
|
|
|
پنجشنبه ، سنگین ترین بغض هفته است،
|
|
|
|
|
خاموش شد شمع وجود اقتداری
رفت از بر ما سوی حق با اعتباری
|
|
|
|
|
خطّه ای سرسبز و زیبا در جهان
وصف آن هرگز نگنجد در بیان
دشت ودامانش همیشه پُر ز گل
گلشن
|
|
|
|
|
آن برگ خشکیده افتاد از درخت امّا چه سود
دیشب که مادر بزرگم رفت ، باران باریده بود
|
|
|
|
|
سرزمینی مفتخر با حاکمی بر مسند شاهانه اش
اسوه قانون دنیا شد هزاران سال بر شکرانه اش
|
|
|
|
|
به یاد شهریار
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
مرده ام، از من سراغ زندگانی می کند
نیستم ،
|
|
|
|
|
آخرین حلقه وصل محمّد او نگین خاتم است
|
|
|
|
|
پدر
آن لحظه ی زیبای نگاهت آغازم بود
لبخند پر از مهر و وفایت نازم بود
با هزار شوق مرا در
|
|
|
مجموع ۵۰۲ پست فعال در ۷ صفحه |