دوشنبه ۱۰ مهر
شعر شعر و شاعری
|
|
جای شادی در عروسی صحبت ناباب نیست
|
|
|
|
|
یالا دستتو بده به من رفیق / من اجازه نمیدم سقوط کنی
|
|
|
|
|
خوشبختیِ من یک خیال و یک توهم ود
|
|
|
|
|
درود ای ادیبانِ ایران زمین_سفیرانِ فرهنگِ ناب و وَزین
|
|
|
|
|
گذشت، از روی شرف
کاروانِ تازه به دوران رسیده ها
خراب شد، دیوارِ آرزو
بر سرِ محنت کشیده ها
|
|
|
|
|
نه از هر کس بر آید این چنینی
که از حرفش بسازد بهترینی
|
|
|
|
|
قاصدک می گوید:
پرِ پروانه اگر می لرزد
چون به پایندگیِ شمع نمی بندد دل
گاهی افراط، ضمادِ یأس است
|
|
|
|
|
از زمانی که تو رفتی و نگاهی
به رخ زرد من و سینه پر درد من و
حسرت دیدار نکردی،
برگ های سبدِ خاطر
|
|
|
|
|
این شعر درباره غرور بیجاست
|
|
|
|
|
این جمعه های لعنتی از درد لبریزند
|
|
|
|
|
مَرا تغییر حاصل نشُد یک روز..
|
|
|
|
|
تلنگر می زند امشب ، غمت بر سقف چشمانم
|
|
|
|
|
🖊🖊🖊🖊🖊🖊🖊🖊🖊
زندگی،
چه حریصانه تو را سر می کشم،
آغازی بر یک پایان،
|
|
|
|
|
نیست کاری که دَرآرَد روز؛ ..
|
|
|
|
|
نُطق ، امروز؛ بالا نمیآید از حُلقِ من..
|
|
|
|
|
گاهی چه حس بی ثمری داری، آدمی!
چنان که گمان می کنی
همۀ راه ها به اقیانوس
و اقیانوس،
به سرزمین
|
|
|
|
|
آسمان ابری و امشب به هوای سفری
|
|
|
|
|
سرنوشت هر درختی ، چوبِ داری می شود
|
|
|
|
|
نمیخواهی بخوانی چندبیت از عمقِ قلبِ من؟
|
|
|
|
|
گفتی بزن به سیم بی خیالی
زدم نشد
مغزم دمی رها
ز کهنگی طاق و طاغیان
|
|
|
|
|
با حیله و ترفند مخِ شاهم زد
|
|
|
|
|
غصه و غمخوردن و دیوانه گشتنرا چه سود؟.
|
|
|
|
|
دلتنگ شبی بود و نگاه و تنِ دیوار
|
|
|
|
|
دیگر از این پرسه های عاشقانه خسته ام
|
|
|
|
|
با دردهای بی شماری که به من دادی
|
|
|
|
|
شاعر دلش برای ستاره چه تنگ بود
آمد به یاد او که ستاره قشنگ بود ...
|
|
|
|
|
من مردهام ، به گور سخن ، زار میزنم
|
|
|
|
|
تا تنِ مردابِ پیر آغوشِ نیلوفر گرفت
|
|
|
|
|
چه شعری سُرایم که شایسته باشد
|
|
|
|
|
جایی که یادِ یار، فراموش می شود
گل در میان خار، فراموش می شود
در گفته های مَردُم و رفتارِ حاکمان
|
|
|
|
|
شور این قلب پر از تاب و تبی، عصیان گری
|
|
|
|
|
شاعرم شعرهایم به لطف حق گر بماند، راز بقای من است
منتی نیست ، این لطف ایزدی و فیض خدای من است
|
|
|
|
|
من از این قصهی پر غصه شکایت دارم..
|
|
|
|
|
گردبادی از کلماتِ زیبا و پر جنب وجوش
به سراغم آمد...!
|
|
|
|
|
من از دنیا تمام عمر پوچم را طلبکارم
|
|
|
|
|
هرشب فر میریزی از هر گوشه ی چشمم
|
|
|
|
|
عشق یاری، گر که داری ، صحبتش با کس مکن
|
|
|
|
|
ای درنای آبی
بگو چگونه بنشانم کلمات روشن را
بر سطرهای زخمی
که بغض این خیابان تمام نمیشود
|
|
|
|
|
بیا بشکن سکوتِ هر شبِ این جامِ خالی را
|
|
|
|
|
شاعران
عمر کوتاه
و مرگهای بلند دارند
شاعران
سنگ صبور زمیناند
اندوه ما
فقط اندوه ما نبود
|
|
|
|
|
با تن دیوار و در هم فرق چندانی ندارد
|
|
|
|
|
کامن!
محبوب ترینم!
چرا چرا..
|
|
|
|
|
ای عشق به جز نام تو محبوب نباشد
|
|
|
|
|
دیر زمانیست که غریبی شده دامنگیرم
|
|
|
|
|
پروانه های مضطرب در من نشسته است
|
|
|
|
|
دورۀ سوز و گداز است، بیا اشک بریز
راهِ بهروزی دراز است، بیا اشک بریز
روبه حیله گری، سازِ تعارف زد
|
|
|
|
|
اَبرها اَشک کم میآورند
من خون
...
|
|
|
|
|
راه بن بست مرا باز کنید آشوبم
|
|
|
|
|
چرا بر جان هامون صد جفا شد
عطش دارد نفس هایش جدا شد
|
|
|
|
|
گوشها پر شد از این افغان و آن فریادها
|
|
|
|
|
یک عمر شدم بازیِ دستان تو چو موم
|
|
|
|
|
به دنبال خوشی رفتم
ندیدم جزپریشانی
|
|
|
|
|
بیا تمومش کنیم
ای دل تنها مونده
بیا تمومش کنیم
جات تو سینه جامونده
|
|
|
|
|
چون سوار مانده در راهی که اسبش مرده است
|
|
|
|
|
از بغل شکاف خورده دیوار ببین
آیا چشم درست می دید؟
|
|
|
|
|
خاطرت، خانهٔ عنکبوت رؤیا شده است
خواهشت را، هوسی تازه مهیّا شده است
در خم و پیچِ رهی گم شده در درّ
|
|
|
|
|
کسی حال خیابان های خالی را نمی فهمد
|
|
|
|
|
همیشه و همه جا دیده ام فقط او را
به چشـم می بینم انعکـاسِ جـادو را
|
|
|
|
|
مرا از تو جدا کردند و من در حصر خود ماندم
|
|
|
|
|
همپاترین همپای ویرانی ست این تنها
|
|
|
|
|
یک عمر از عاشقیِ مجنون گفتند
|
|
|
مجموع ۲۰۰۸ پست فعال در ۲۶ صفحه |