سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 10 ارديبهشت 1404
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
3 ذو القعدة 1446
    Wednesday 30 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

      چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت

      چرا باران نمی گیرد

      شعری از

      افسانه احمدی ( پونه )

      از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ ۱۳:۱۷ شماره ثبت ۱۳۵۸۳۹
        بازدید : ۱۳۳   |    نظرات : ۱۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

      امشب که غم دارم چرا باران نمی گیرد
      آغوش من را شانه یا دامان نمی گیرد


      آنقدر اینجا سوت و کور است و غریبانه
      یک شبپره پرواز از ایوان نمی گیرد


      دیوار و در با پنجره قهرند اینجا هم ؛
      من را کسی بر گردنش آسان نمی گیرد


      دردی که جا خوش کرده در سینه طبیعی نیست
      با هیچ دارویی دگر ، درمان نمی گیرد


      تا بی نهایت از توان جذرِ خود دورم
      گوشی به مدّم بیش از این اذعان نمی گیرد


      با این چگالی در تناسب ها نمی گنجم
      یک جرعه ام را قالبی لیوان نمی گیرد


      تقطیع من ترکیب های مبهمی دارد
      با تجزیه این روح مرده جان نمی گیرد


      من میزبان ترکش از آماج عنصرها ؛
      یک جزء من را سایهٔ مهمان نمی گیرد


      تعریق فردی می شوم از حجم این آتش
      تبخیر نسبی با دما میزان نمی گیرد


      دارد تمامم را زمینی مُرده می بلعد
      دستی مرا از قلب این طوفان نمی گیرد


      هر برگِ این "پونه" به موج باد می چرخد
      امشب که غم دارم چرا باران نمی گیرد



      افسانه_احمدی_پونه

      ─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
       
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ ۱۹:۵۶
      درود شاعر عزیز
      عید اربابمان صاحب عصر والزمان
      امید محرومان و بیچارگان
      حضرت حجت ابن الحسن علیه السلام
      مبارک خندانک خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۰۹

      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۰۸

      خندانک خندانک

      ساسان نجفی(سراب)
      پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ ۱۱:۱۹
      درود بر استاد بانو پونه گرانقدر..
      بسیار زیبااست..
      در پناه حضرت عشق وجودتان پراز شادی..
      خندانک خندانک
      خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۰۹


      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ ۲۱:۵۲
      درود شعر زیباییست خانم احمدی
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۰۹


      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

      ارسال پاسخ
      بهــاره طـــلایـی زیدی
      پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ ۲۳:۴۵
      ❣️❣️👌👌👌👏👏👏
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۰۹



      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃


      ارسال پاسخ
      صفورا کمربسته ،
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۲:۰۶
      درود خانم احمدی عزیز
      حال و هوای شعرتان احوال مرا نیز عوض کرد
      مفهومی پیچیده اما دل نشین دارد
      اوقاتتان پر از مهر
      زیبا سرودید خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۰۹



      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃



      ارسال پاسخ
      محمد حسنی
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۳:۴۱
      سلام شعر زیبایی بود
      موفق باشید خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۱۰



      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃



      ارسال پاسخ
      منصور دادمند
      يکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ ۰۹:۵۶
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      امشب که غم دارم چرا باران نمی گیرد
      آغوش من را شانه یا دامان نمی گیرد
      آنقدر اینجا سوت و کور است و غریبانه
      یک شبپره پرواز از ایوان نمی گیرد
      دیوار و در با پنجره قهرند در این دل
      چرا باهم آشیانه نمی گیرند
      از ساقی جان یک جان به پیمانه نمی گیرند
      شب گریزان است از تن من
      ز خاطر آسوده آیدبه جان و تن من
      جز اشک های در(گوهر)دانه من
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1