چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
دفاتر شعر شبنم حکیم هاشمی
آخرین اشعار ناب شبنم حکیم هاشمی
|
نمیپرسم از تو چرا میروی
تو از غربت لحظهها میروی
ولی از تو میپرسم ای خسته دل
از اینجا کجا، تا کجا میروی؟
...
کجا میروی آشنای غریب؟
کجا میروی ای عزیز نجیب؟
...
غریبی، ولی میشناسم تو را
که دیدم تو را توی آیینهها
سکوتت پر از نبض فریاد بود
نگاهت پر از پغض بیانتها
...
عجب بیکران بود اندوه تو
ورای زمان بود اندوه تو
...
تو میخواستی عشق مرهم شود
که تسکینِ آه دمادم شود
تو میخواستی بر تن شیشهها
غباری که مانده به جا کم شود
...
نمیخواستی مات حسرت شوی
غریبانه غمپوش غربت شوی
...
و حالا تو از شهر من میروی
و تا لحظهی گم شدن میروی
...
ولی کاش اینجا بمانی، هنوز
اگرچه پری از غم سینهسوز
...
بمان تا بمانم به همراه تو
منی که نفس مانده در آه تو
بفهمم که بغض تو با تو چه کرد
که با تو چه کرده تب و تاب درد
که با تو چه کرده غم داغها
و باید شود مرهم داغها
نگاهی که جان دارد از عشق تو
که در خود نشان دارد از عشق تو
...
شبنم حکیم هاشمی
|
|