پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ اتاق من شاعر رسول رفیقی
|
|
پرنده پر کشید
در ایستگاهِ پایانی
در حوالی خاطراتِ ابرها
|
|
|
|
|
در من تاب و توانش نیست
کین طغیان را باور کنم
گویا زمان ایستاده بود
جایی که سکوت
آخرین کلام تو ش
|
|
|
|
|
اگر فریاد صدای آخرم باشد ....
....
|
|
|
|
|
خورشید که غروب کرد
کینه هایت را دور بریز
شاید فردا
بیکران را به تو هدیه دهند
|
|
|
|
|
مرا به کودکی ام ببر
یک کهکشان تنگ است دلم
یک اقیانوس تنهاست
|
|
|
|
|
تو حرف می زدی
تو شعر می شدی
ما مات و مبهوت
ما در هم و گیجِ تو
|
|
|
|
|
دوباره قدم می زنم
این مسیر پر از تکرار
پیاده روهای بیهودگی
سکوت مرگبار
|
|
|
|
|
سُرخرگ های متلاشی ام
خونابه های درونم را فَوَران کردند
من
آینه ای ترک دار در انتهای پرچین
انعک
|
|
|
|
|
دور و دور و دورتر
رها شده ام روی این کلک
و فاصله ی نگاهمان را
آب های زمان
دور می کند از هم
|
|
|
|
|
اینجا عصر حجر
عدالت
دست و پا می زند
برای دیده شدن
هنوز دو فرزند
به یک چشم نمی آیند
اینج
|
|
|