پنجشنبه ۲۷ دی
|
|
دو سه ماهی میشه، که به یادت هستم
تو یه کاری کردی، که به تو دل بستم
|
|
|
|
|
یک سفره پر از انار دارد یلدا
دلداده ی بی شمار دارد یلدا
در بین تمام سادگیها انگار
معشوقه دو صد
|
|
|
|
|
صبحی که تو باشی
دم نوش محبت
پر می کند از عطر خودش
حال و هوا را
حسین گودرزی"تشنه"
|
|
|
|
|
هفت سال است خبر یوسف کنعانی نیست
بوی پیراهنِ او در تن زندانی نیست
|
|
|
|
|
وقت است تا حضر به سرای دگر کنیم
|
|
|
|
|
پرتگاهی ست میان من و تو بی تردید
.....
|
|
|
|
|
در محضر عشق و کوی عشاق چه سر
بی ترک سر این حضور نبود بهتر
|
|
|
|
|
مرهمی غیر تو بر عاشق تب دارت نیست
|
|
|
|
|
یاد یک روز خوش پاییزی
باد میباخت دلش
در هوس قطع و شکست همه شاخهها بود
پای برداشتم و
جا
|
|
|
|
|
حمید همیشه بهار:
*قصه عشق*
******
عمرم گذشت وماند دلم همچو بخت خواب/
غافل از اوج لذت افسانهءشباب
|
|
|
|
|
این اولین باری نیست که به قتل می رسم
|
|
|
|
|
تا التیام پذیرد زخم های خشمگین که خون بی مهری میفشاند
جراحاتِ پر شمار که دهان باز کرده تا فریاد اس
|
|
|
|
|
چه زیبا این طرفُ
آن طرف می پری...
|
|
|
|
|
تشرف قسمت دل شد عجب جادوی جذابی خدا قسمت کند بازم
بهمُلک دل تو زندی و وکیلی، ناب و نوابی خدا قسمت
|
|
|
|
|
سر زیر برف به قیمتِ جان می کنی چرا
بد گویی از زمین و زمان می کنی چرا
گیرم که از خاکِ خراسان گذشته
|
|
|
|
|
تو همچون هُرم پاییزی بتاب از برج شیدایی
|
|
|
|
|
من تنها شاخه این درختم که وعده ی سیب می دهد
|
|
|
|
|
از زیر برف ها
برگ های نارنجی..
|
|
|
|
|
بیا از کوچه های سرد و غمگین
|
|
|
|
|
یا دو فنجان چای داغ داغ داغ
|
|
|
|
|
فریادهایِ خفته ام را ، می نویسم سالهاست
این غزل مجموعه ای از زخمها ،فریادهاست
واژه ها گم می ش
|
|
|
|
|
به یاد ِ دُور ِ مرادم گهر ز دیده روان شد
|
|
|
|
|
سلام ای عشق افسونگر، شبت ماه و خدا قوّت
|
|
|
|
|
شعری برای ایران خسته اما نیرومند
|
|
|
|
|
تا حسن گفتیم اشک جاری شده...
|
|
|
|
|
با نفَسِ خویش حیاتم بِبخش
یخ زده چون برفِ زمستانی ام
|
|
|
|
|
وشبی آرزو در دلش به گل نشست
وهم چو زورقی سرگردان
در ته ذهن ش به گل نشست
|
|
|
|
|
*(پند معلم)*
*******
زبس کفران نعمت شددر ایران
شده زاینده رودش خشکرودی
مگر لطف الهی چاره سازد
و
|
|
|
|
|
مانند تو دوست
در زیر بارش نور آبی آسمان
باور میکنی.
کَسـی ندیده…
|
|
|
|
|
فکر کردم هدیه گل آرم ،سرایت مادرم
بعد دیدم گل شود پژمرده ،جایت مادرم
|
|
|
|
|
اگر تقدیر میخندد به تدبیرم
توکل بر خدا دارم اجیرم
|
|
|
|
|
از دور تو را دیدم و لبخند زدم
|
|
|
|
|
سحر به خلوت خویشم نیاز می کردم
|
|
|
|
|
تو را دیدم عجب حالی! شدم عاشق به یک آنی
نگاهم خیره شد در چشم تو آن روز بارانی
|
|
|
|
|
برگهای "تقویمِ" سالِ نو! پایانِ من کجاست؟
جانم به لب، رسید بگو شوکران من کجاست؟
خورشید از فروغِ
|
|
|
|
|
جانا جهان جانان جور و جفا ندارد
جاه و جلال و جنت بی تو صفا ندارد
|
|
|
|
|
اینجا چار دیواری ترسناکی ست
|
|
|
|
|
هر که بر تو مهر افزون کرد لزوما یار نیست
|
|
|
|
|
در قصهی دلدادگی ام گم شدم حالا
برگشتهام از خود به سرایی که ندارم...
|
|
|
|
|
در امتداد طلایی بالهای بی احساس
نوریست ک چشم را می آزارد
|
|
|
|
|
عاشق بدم یا نیستم لایق بدم یا نیستم
دل بسته ام بر کوی تو دیوانه ام دیوانه ام
|
|
|
|
|
افتاده راهم سمت باغی بس تماشایی
|
|
|
|
|
منم اون جزیره ای که ،
داره میره سوی اعماق
|
|
|
|
|
تفصیل شعر
علت تنهایی. روانشناسی
هر کس که دلی رنج دهد او
گرگ است؛ دگربنی بشرنیست
تنهایی ما
|
|
|
|
|
در دل تنگ بشر خاطرهها سنگین بود!
|
|
|
|
|
حمید همیشه بهار:
*(فریب)*
""""""""""""
0همسنگر عزیززدنیا دلم گرفت/
ازاین جهادتشنهءجانها دلم گرفت
|
|
|
|
|
انشای جبر دیکته جغرافیای مرگ
|
|
|
|
|
وقتی خدا از خلقت تو گفتگو می کرد
گویا که خود را با جمالش روبه رو می کرد
جان ملائک در سماع
|
|
|
|
|
آچیلدی گُلّو چیچکلر چولاشدی باغچامیزا
|
|
|
|
|
یک غزل و یک رباعی از مهدی ملکی الف
|
|
|
|
|
حیات خانه ما که نه آفتابگیر است
و نه مهتابچین
و نه ایوانی دارد به سوی سر دیوار آشنایی،
|
|
|
|
|
دوباره عاشق شده ام
ندیده و نشناخته !!!
|
|
|
|
|
اگر یارم رسد پایش، میانِ باغ و گلزاری
نه بیننده ز گل مانَد ، نه نامی و نه اخباری
|
|
|
|
|
هفتم دی سالها من پیش از این
آمدم بهرِ وجودی در زمین
|
|
|
|
|
به مخلوقات جون راز نباتی
گلستان جنان را ذکر ذاکر
|
|
|
|
|
آنچنان رقصید دنیا پیشِ چشمم دلفریب
تا به خود باز آمدم شیطان مرا تسخیر کرد
|
|
|
|
|
دیرگاهیست که در بند نگاهت شده ام
ام...
|
|
|
|
|
روحم به یادت نماز میخواند
|
|
|
|
|
بادا مبارک در جهان این زادروز عیسوی
شد از رخش گیتی پر از نور و در خشندگی
هم گبر وترسا را خوش بود
|
|
|
مجموع ۱۲۹۱۴۳ پست فعال در ۱۶۱۵ صفحه |