پنجشنبه ۱۸ بهمن
|
|
این طایرِ دل شِکوه ز پرواز ندارد
بس راز درون دارد و همراز ندارد
|
|
|
|
|
کیم یاشایشدا سنی هُشدار ائدر
سان کی سنه مُشتولوق ایثار ائدر
|
|
|
|
|
ما در کمند عشق چه آرام خفته ایم
|
|
|
|
|
در برزخ کفر و دین، خدا یا شیطان
گاهی غم دین دارم و گاهی غم نان
من: پیر هــبلبافِ خــــــداگویی
|
|
|
|
|
عشق
گفتن عین و شین و قاف نیست
عشق
رفتن به کوه قاف نیست
|
|
|
|
|
چوبِ کبریت
آنکه از آتشِ او خرمنِ ما سوخته است
حاصلی جز ضررِ خویش نینْدوخته است
از ستم مُلکِ س
|
|
|
|
|
عمر بشر مسیر خودش تا خداست پس
از خود به خویش کرده سفر مرتضی علی
امین زمانیان
|
|
|
|
|
ابر است
که میبارد
یا ستاره
که میگرید
چه سکوتی
اینجا در من است
رساتر از کلام
پوشیدهتر از
|
|
|
|
|
عشق یک سویه برایت رنگ خواهش می شود
|
|
|
|
|
روزِ شهادت روزِ میلادِ حسین است
|
|
|
|
|
از چه بر این جنگ میکوشانیام؟
من دگر آن آدمِ کوشا نیام
دی بهروی چشم بودی جای پام
اینک امّا چ
|
|
|
|
|
اگر صد بار دیگر زندگی را از سر آغازم
تو را در هر نفس، در هر نگاهم باز میخواهم
|
|
|
|
|
تو یه خونریزی ومن ، غرقه به خون
|
|
|
|
|
تقدیم به ظالم ترین آدم دنیا ...
|
|
|
|
|
پرده دری می کنیم در هوس روزگار
هیچ نماند جز او هیچ نیاید به کار
|
|
|
|
|
وقتی جنون لباسِ بشر را قواره کرد
وارونگی امورِ جهان را اداره کرد
|
|
|
|
|
🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
من دلم سخت و عجیب
به تو وابسته شده
ونمیدانم که....
ونمیخواهم که....
|
|
|
|
|
جَاءَ القَضا ضاقَ الفَضا.
|
|
|
|
|
وصال یار میخواهی تو ای دل
بود قرب خدا منزل به منزل
|
|
|
|
|
میان غربت این کوچه های تو در تو
|
|
|
|
|
ای که نگارم تــویی ، شــــــــور بهارم تــویی /
مرغ دلم همنواست
|
|
|
|
|
مرا بر بلندای دار دنیا بیاب..
|
|
|
|
|
بهاران باشد آن روز که باشی
نباشد به دلم دیگر خراشی
شوم کامل ترین مرد زمانه
که بر قلبم تو نیکو ت
|
|
|
|
|
مدینه به وقت پریشانی است
ببین حال کوچه چه بحرانی است
|
|
|
|
|
ما تیر فلک خورده و آواره در این دهر عجایب
دنیا همه خوشبخت شد و بخت خوش از ما شده غایب
|
|
|
|
|
ای گلم دیدم تو را لبخند داری وقت لبخندت بخیر
|
|
|
|
|
شاید راه کج راهِ سعادت بود الله جان
سحر و ساحری علم طبابت بود الله جان
باشد این سخن دارِ مکافات من
|
|
|
|
|
رَهِ عــمــرت گــذر افــتــاد و در آن پــا بِــنَـهـادی :
کـه خـطــر دارد و لـذّت به درسـتـی ، جـری
|
|
|
|
|
معلمی هستم
در دهاتی دور دست...
|
|
|
|
|
ای قطار خاکستری
که رد شدی سوت کشان
از میان زمین بازی کودکانه ام
ای توپ لاستیکی دو لایه
|
|
|
|
|
راندی تومرابه شهرافسوس
افسوسکه حالوروزمن ندیدی
گفتی گرگندهمه به یک ترازو
افسوسکه بره قشنگ من ن
|
|
|
|
|
شعرهای تازه دم دارم برایت مزه کن
|
|
|
|
|
سکوت محض می خواهم
تماشا،حیرت و تسلیم
نگاه تو.....، نگاه من
|
|
|
|
|
دلخوشم با غزلی شاد بگو که چکنم
مُردم از این همه بیداد بگو که چکنم
|
|
|
|
|
مستان نظر مستان نظر بر روی دلدارم کنید
باده رها از جان کنید مستی ز پیمانم کنید
|
|
|
|
|
برای اولین کار مجسّمه سازی ام؛
$(آزیتا در بند)$
"""""""""""
آزاد تراشید
|
|
|
|
|
ببرد سوی دگر دفتر اسرار از گرگ
که چه گویم به حکایت که فرارم از گرگ
|
|
|
|
|
این خانه اگر مِثل تویی داشت مَثَل بود
|
|
|
|
|
در شعر به گفت وگوی جوانی نسبتا مغرور با پیری زیان دیده می پرداخته شده که در آن پیر بر موضوع کورکوران
|
|
|
|
|
از هر که گرفتیم خرامان خبرت را
|
|
|
|
|
زمان
زمان در عبور، چون نوری بیپایان
لحظهها میرقصند، در فضای گرانسنگ
قصههای کهن را با خ
|
|
|
|
|
عطر قمصر را یقیناً، در بغل آوردهاند
یا که شیرینی هر، قند و عسل آوردهاند؟!
وعده ی عشق تو را،
|
|
|
|
|
می دونم دلت گرفته خونه زندون سیاهه
به امید صبح فردا فصل خوشبختی تو راهه
|
|
|
|
|
برسان از لب گلدسته ی زیبا بوسه
|
|
|
|
|
حاصلی غیر از پشیمانی ندارد آرزو ..
|
|
|
|
|
زندگی برای زندگی کردن است…….
|
|
|
|
|
امشب که در حریر تو مهمانم
آمیزهی ترانه و بارانم
در شرجی هوای غزلهایت
پیداست استغاثهی چشمانم
|
|
|
|
|
در این دنیایِ فانی چون اسیرم
فـراقِ نـاگـوارت کـرده پـیـرم
|
|
|
|
|
عاشقان همه شاعر نیستند...
|
|
|
|
|
از زمانی که خدا این دفتر دل را گشود
|
|
|
|
|
ویرانه ی دل را دمی با مقدمت آباد کن!
|
|
|
|
|
راهی به سمتِ خانه ام از کوچه یِ نامت گذشت/تسکین قلبم یک تپش از نامِ بی آرامِ توست
|
|
|
|
|
بعد یک جنگ روانی و همه دردسرم
|
|
|
|
|
معلوم نیست اصلا برایش گریه کردی
|
|
|
|
|
مانند همیشه در خفا بد کردند
صد راه محبت و صفا سد کردند
با آنکه به روبرو شفیقند ولی
در پشت سرت آ
|
|
|
|
|
در خواب مرگ ، قطره سرابی نیافتم
|
|
|
|
|
با من بنوش این جام های آخرت را
|
|
|
|
|
جز عکس نیست قسمت برکه ز ماه، آه!
جز اشک نیست دیدهٔ ما را پناه، آه!
|
|
|
|
|
شبیه آینه از انعکاس لبریزی
شعاع روشن سیارهای دلاویزی
|
|
|
|
|
الف آزادگی شد درس اول/بشد ب حرف دوم بی معطل
|
|
|
مجموع ۱۲۹۶۲۶ پست فعال در ۱۶۲۱ صفحه |