سه شنبه ۱۸ مرداد
اشعار دفتر شعرِ عزیزحسینی شاعر عزیز حسینی
|
|
هرگز ندانستم مهر در کجای دلم لانه دارد
که اینقدر بی تفاوت در همه جا لانه میکنم
کبوتریم در گیسوانت
|
|
|
|
|
لبخند هایش را لا به لای مو هایم بافته ام
تا مبادا نسیمی بوزد
و لبخندش را به صحرا و بیابان ببرد
آن
|
|
|
|
|
وقتی...
صدای خنده هات
می پیچه توی کوچه ها
وقتی ...
خاطرات دست به دست هم میدهند
تا
|
|
|
|
|
تو همان
پروانه ی پیله کرده در دلم
من همان
شعر به پایان نرسیده
تو همان
تشنگی های دم دم اذان
|
|
|
|
|
1
عشق یعنی:نامه ی عاشقانه
گشته گشته ،خانه به خانه
تورا گم کرده دل دیوانه
ندارد جز تو بهانه
2
|
|
|
|
|
بعد رفتند
دیگر عاشق نشدم
کوچه ها دیگر شعری نگفتند
خاطراتت در لابه لای روزها
خیالت در گرد خانه
|
|
|
|
|
باز با ترانه بی بهانه با دل دیوانه آمدم
خانه ام کو ....؟
خانه ات کو....؟
آن دل دیوانه ات کو....؟
|
|
|
|
|
و من روزی تورا پیدا خواهم کرد
گاهی در نغمه های بهار و پاییز
گاهی در شعر و غزل
گاهی در پچ پچ با
|
|
|
|
|
هر روز در خیالم پرسه میزنی
عاشق دیوانه ام
بهای لبخندت را با قلبم پرداختم
فارغ از هر چیزی
م
|
|
|
|
|
با یک فنجان چای
و کمی لبخند
مرا ببر آنجایی که
باشد تورا
ببر آنجایی که
غروب جمعه را
در خل
|
|
|
|
|
کاش بشود بار دیگر
قاصدک آرزو هایمان را
از چهره گل جاری کنیم
دلتنگی هایمان را
هر روز در برکه خ
|
|
|
|
|
هزار شب آرزوی بودنت
همین خیابانهای شهر را
شاعر کرده است
گفتی می آیی
و دلم را سر به هوا
به
|
|
|