سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
|
|
باران
عشق بازی زمین ست و آسمان...
|
|
|
|
|
دروغ مرگ ندارد دروغ بیدار است
شبیه آینه هایی به روی دیوار است
|
|
|
|
|
شنیدم گوجه ارزان میشود لیک
گمانم گفته او بر من جفنگی
بدیدم گوجه سبزی را که میگفت
که فاتح گشته بر
|
|
|
|
|
دلم آهنگ سرمستی زقلب عاشقت گیرد
|
|
|
|
|
تو رفتی
شدی بهانه واسه ترانه هام
|
|
|
|
|
تمام خاطره هامان حراممان شد نه !؟
|
|
|
|
|
دلخوش که باشد در جهان از تابشی همچون شهاب شهاب..
|
|
|
|
|
تقديم به همه آنها كه عزيزي را از دست داده اند.
|
|
|
|
|
یه میدونِ خاکی دنیاس ؛ منم بازیگـرِ مِیدون...
|
|
|
|
|
چندی است که از «طارق» و شعرش خبری نیست
استــــــــاد «خراســـــــــــــــــــــانی» ما کوش؟ کجا رفت
|
|
|
|
|
گفتم كه دگر پرسه به كويت نزنم///
از مي نخورم، لب به سبويت نزنم
|
|
|
|
|
از قضا حضرت قاضی شده گوساله پرست .. !!
|
|
|
|
|
من و فرهاد و مجنون و زلیخا
چه شبها را کنار هم گذشتیم...
|
|
|
|
|
صداجانبازا بلنده،میگه دنیا بی وفا شد
رمز سرفه های بابا،آره دیگه بر ملا شد
|
|
|
|
|
در پی آن عطری هستم
که در فضای عسل پراکنده بود !!
|
|
|
|
|
افتاده عکس ماه/ وارونه روی آب ...
|
|
|
|
|
دلی که ذکر تو را کرده نان روزی خویش
شه است اگر چه به ظا
|
|
|
|
|
میان جمع و تنهایی که تن ها جمع تر می شد
|
|
|
|
|
بر قایقی نشسته و سمتِ تو رانده ایم
اما دریغ، در وسطِ راه مانده ایم
|
|
|
|
|
دستم نمی رسد به کعبه تو
بهانه نکن
|
|
|
|
|
و قاب زندگی برای سیب...کوچک.
|
|
|
|
|
ای باد صبا مکن خانه به خرابات
|
|
|
|
|
چرا با من وفاداري نميكرد؟/مرا در عاشقي ياري نميكرد -- براي عشقمان از اشك و لبخند/ مهيا بود و او كا
|
|
|
|
|
بعد تو لبهای عشق باز من برای همیشه بسته میشود
بسته از تمام بوسهای نا تمام
و بسته از تمام فریاد
|
|
|
|
|
می سوزد !
می سوزد جایِ حرف هایی که دوش ،
وقتِ خداحافظی گفتی و رفتی ...
|
|
|
|
|
به خود میگویم هر شب من ؛ ز دل بیرون کنم مَهرَت
ولی آهسته میگویم ، شَوم قربان آن قَهرت
|
|
|
|
|
این پیچ در پیچ بی تو
تنها
نامش زندگیست
|
|
|
|
|
سلام دوستان
چندیست جبرزمانه
بشکلی ناجوانمردانه
روی نموده و یکی ازکاربران خیّر وفعال سایت شعرناب
|
|
|
|
|
سال هاست
حیران وادی عشقم ....
|
|
|
|
|
بفرمایید داخل،،
قدمتون روچِش پادری{تضمین ازجناب مجاهدنیا}
|
|
|
|
|
*تازه ترین شعر طنز شاطرحسین
|
|
|
|
|
بر مزارم بنویسید اگر اینک بود
در پی معصیت و غیبت بود...
|
|
|
|
|
چه سکوتی شد بین جاده و مهتاب
باد بوز که شاید سکوت را تو شکستی
غم مهتاب را ابری کردی وآسمان ب
|
|
|
|
|
هر جا عقابی می پرد
همسان او پرواز کن...
|
|
|
|
|
مبارك باد نام آن دلارا ،
كه آسان گردد از آن، مشكل ما ...
|
|
|
|
|
وقتي كه برگ زرد//
در فصل زرد درختان
|
|
|
|
|
یادش بخیــر آن روزگار
آن روزهـایِ چون بهار
بادوستان خوش بوده ایم
بدجور دلخــوش بو
|
|
|
|
|
رازِ هستي
در بابِ شعر و شاعري
|
|
|
|
|
ساق سيمين تو با ساغر مستان راه است
يوسفى رفته ز كاشانه و كنعان راه است
|
|
|
|
|
ای دوست از من جان طلب؛ در راه تو جان میدهم
سهل است جان در راه تو؛ هستی به یک آن میدهم
|
|
|
|
|
آلوده
دراین شهر پراز غـــوغا؛ صـــــدای شار آلوده
زمین آلوده شد هـــــــــــرجا در و دیوار آلو
|
|
|
|
|
نه بر کوه دردم نشانی تو مرهم
نه بر خاک راهم نشانی ز پایت
|
|
|
|
|
هر روز مرغان سحر میکنند فریاد
ای گم کرده ز راه بر خیز به قیام و ثنا
|
|
|
|
|
یک نفر اینجا هست
پیش تو خوابیده.....
|
|
|
|
|
دست ِ الله نگهدار ِ تو باشد ؛ رفتم !
مي روم تا دگري يار ِ تو باشد ؛ رفتم !
|
|
|
|
|
دیگر بس است بیا اشکهایمان را پاک کنیم دنیا همیشه بی وفا نیست!
مبهوت یک شکست ،مغلوب یک اتفاق...
|
|
|
|
|
درد می کند
لبخندم
پشت هزار خاطره
|
|
|
|
|
نه شبی را با ستاره همبستر شدم
نه صبحی را با با بوسه ی خورشید آغاز کرده ام...
|
|
|
|
|
او بر همه ی قلمرو من شاه است
دست دلم از خزانه اش کوتاه است
اقبال من این است که در بازی عشق
هموا
|
|
|
|
|
دریا
خون پارو می کند
و ساحل جنازه ها را می شمارد
ملوان های شکست خورده
|
|
|
|
|
من امشب در هوای تو غمم را زار می گریم
|
|
|
|
|
امشب چشام برای تو، خیس و کمی بارونیه
|
|
|
|
|
قسم خوردم نشم بازیچهء دل
دیدی راست بود تموم اون قسمهام
|
|
|
|
|
عمرم به تمنای وصالت طی شد!
|
|
|
|
|
نان ...
آن زنگ، زنگِ جمله¬نویسی بود
هر واژه¬ای که اَز دهنم می¬ریخت
با دست¬های لاغر و لرزانش
|
|
|
|
|
اعتراض می کنم
به گذر پر شتاب زمان عمر
|
|
|
|
|
درمحکومیت توهین به پیامبر(ص)
|
|
|
|
|
آندم که خسته بودم رفتم سراغ مستی
شاید توان بگیرم از برگ باغ مستی
|
|
|
|
|
امشب زغمت چشم سر خواب ندارد
جان دوری جانسوز تو را تاب ندارد
|
|
|
|
|
روزگاري يكي به نيم كمال //
ياد ارباب خود شدي به جمال
|
|
|
|
|
پهنای وجودشان عجیب است
دیواره عرضششان عریض است
ویروس سلامشان شدید است
احوال کلامشان مریض است
|
|
|
|
|
لاله ز چه رو ناله داری وافر
|
|
|
|
|
دلم ،
زمستانی از یادهایش را
در بارانی شعرهایش
جا گذاشت
تا شهربانوی قصه ها
در صفحه صفحه
|
|
|
|
|
ای ناز دلپذیر
بالا نشین دل خسته ام ، ای عشق
|
|
|
|
|
دید مجنون را بتی سیمین عذار
|
|
|
|
|
پس از آن بود ،
خود را در لباس حاکمی دیدم ...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۶۲ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |