سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    راز هستي( در باب شعر و شاعري)

    شعری از

    محمد رضا لطفی

    از دفتر دستم را بگیر نوع شعر نیمائی

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۳ ۱۷:۱۰ شماره ثبت ۳۳۷۴۲
      بازدید : ۶۲۴   |    نظرات : ۴۹

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

     

    در اینجا شعر ِ هر شاعر

    به وحدت می کند دعوت

    دلش را هرکس اینجا می دهد وسعت.

    اگر وسعت دهد هر کس دل خود را

    نه اینکه منزل خود را،

    به دردی مبتلا هرگز نخواهد شد

    که درد از واکنش ها

    از تنش ها

    می شود پیــدا

    اگر حرفی به ما برخورد

    و ما را از درون ِ خویش بیرون بُـرد،

    همانجا دردها عارض شود بر ما

    در اینجا

    شاعران کمتر سرود ِ خویش در لفافه می پیچند 
     
     
    به صد آرایه و لایه نمی پیچند           
     
     
     
     
    سخن هاشان تمامن استعاری نیست

    و ابزاری برایِ پاچه خواری نیست

    و قفل ِ ذهنی خواننده ها را باز خواهد کرد

    و او را با معمّاهایِ خود دمساز خواهد کرد

    و با روشنگری ها زندگی آغاز خواهد كرد
     
     
     
     
    نشانی می دهد شاعر

    تلنگرهایِ آنی می دهد شاعر

    به ما دید ی جهانی می دهد شاعر

    نشاطی از جوانی می دهد شاعر

    و در شهری که ما هستیم

    از اقیانوس ِ امواجی

    که بر شاعر شود نازل

    همان را او

    بدون بازبینی، منتشر هرگز نخواهد کرد!

    به زعم ِ شاعران ِ این دیار ِ ما

    هرآن چیزی که شد الهام، کامل نیست

    برای یک بنایِ ماندگار از شعر

    فقط الهام عامل نیست

    و خیلی نکته های دیگری باشد

    که باعث می شود آن شعر ِ او از هم نمی پاشد

    و از آن نکته هایی که در اینجا شاعران خیلی نظر دارند؛
     
     
     
     
    شاعر در زمان انتشار شعر خود باید رها باشد

    و تنها در کنار ِ او خدا باشد

    و از هر قیل و قالی هم جدا باشد

    و باید با مکانی هم که آنجا شعر می گوید

    حسابی آشنا باشد

    در اینجا شاعران ِ این دیار ِ ما

    به هرجا خاکِ آن غصبی است

    و حتّـا با مدادی که نمی دانند آنها صاحب ِ آن کیست،

    کلامی منتشر هرگز نخواهند کرد

    در اینجا این دیار و سرزمین ِ ما

    و این مجموعه یِ زنها و مردانِ امین ما

    تمام ِ شاعران ِ ما

    برای شعر خود یک احترام ِ خاص قائل می شوند آری

    از این رو چونکه خود را دوست می دارند

    به خود هم عاشقانه عشق می ورزند

    و از بهر مخاطب هم-

    - پیامی خوب را چون هدیه می سازند ،

    - برای هر مخاطب می شود حجت
     
     
     
     
    در اینجا شعر ِ شاعر چون کلیدی

    قفل ِ ذهن ِ این مخاطب های ِ خود را باز خواهد کرد

    و از دل غم زدایی می کند شاعر

    خدایی می کند شاعر!

    کجا بر دردشان دردی بیفزاید!؟
     
     
     
     
    در اینجا هیچ شعری را نمی خوانی

    که دارد ظاهری زیبا

    ولی در متن ِ آن مفهوم ِ خاصی نیست

    و شاعر ضعف ِ شعر خویش را

    پوشیده در لفافه ی ایهام و آرایه

    بنای شعر او ویرانه ای باشد

    ندارد هیچ از پایه

     

    در اینجا هیچ شعری را نمی خوانی

    که متن و ظاهرش زیباست

    ولی در باطنش مفهوم ِ خاصی نیست

    در اینجا شاعری کِـیْ ضعف شعرش را

    میان استعاره می کند پنهان

    و یا در لایه یِ زیبایِ آرایه؟

    که او هرگز نمی خواهد

    نمای شعر او باشد فقط زیبا

    بنایش بی پِـی و پایه
     
     
     
     
     
     
    برشي كوتاه از منظومه ي  

    پنج هزارسطري " راز هستي "

    باب شعر و شاعري

    با احترام
     
     
     
     
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند
    محمد حسنی

    درد اگر این درد مشترک بود همه هم درد بودند اما انگار بی تفاوتی زنجیر زندگی را از پایشان باز کرده است بداهه
    سید مرتضی سیدی

    هوای با تو پریدن نشسته در بالم ااا سراغ همسفری بی بهانه می گیرد

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1