سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 11 ارديبهشت 1403
    22 شوال 1445
      Tuesday 30 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۱ ارديبهشت

        خواب خوش 2

        شعری از

        منصور شاهنگیان

        از دفتر گذشت ايام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۳ ۱۳:۳۳ شماره ثبت ۳۳۷۰۸
          بازدید : ۴۴۲   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور شاهنگیان
        آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان

        با سلام و احترام :
         
        ویرایش ِ " خواب شیرین "
        بهانه ای شد برای دیدار مجدد ، آنهم پس از مدت ها ...
        بنابراین با اجازه ء دوستان :
         مجددا و با تغیراتی تقدیم میشود ...
         
        پریشب بود ، خوابم را چه زیبا ، من ، سحر کردم
        چه خواب ِ حکمت آموزی ،که آن را من،ز بَـر کردم
         
         به یک باره ، خودم را ،  در لباس ِ حاکمی دیدم 
        که جمع ِ شاعران ِ نُـخبه را ، یک جا ، خـبر کردم
         
        ز ، یک سو ، حافظ  و  فردوسی و  خیام  و مولانا
        دگر سو هم ، به ، بابا طاهر  ِ عریان ، نظر کردم
         
        چنان ژولیده وعریان و غمگین بود و افسرده 
        که من هم آشکارا ، چون رعایا ، دیده ، تَر کردم
         
        وزیران را ، بفرمودم : که خلعت ، بهر  ِ  او ، آرند
        تَـفَـقّد کردم  ُ  همیان ِ  او را ، پُـر ، زِ ، زر ،کردم
         
        وَ شعر ِمرگ ِ "پروین "را به روز ِ پُـرسهء "سیمین"
        به سنگ ِ قبر ِ او حَـک کردم ُ رو ، بَـر، قَمر کردم
         
        به آرامی قمر را پیش ِ خود خواندم  وَ  فرمودم
        بخوانَـد ،چون گذشته ، اَمر، بَـر، مرغ ِ سحرکردم
         
        چنان شاهان کشیدم من یکی زنجیر،در ایوان
        و عدل ُ داد را در کشورم ، گسترده،  تَـر کردم
         
         به خود گفتم چه کم ، از امپراتوران چین ِ دارم
        وَ دیوار ِ  عظیمی را ، به نامم ، مستقر کردم
         
        تزار روس را بر لغو ِ "پیمان گلستان" امر فرمودم
        و سهم ِ  آب را  افزون ، به دریای ، خَـزر کردم
         
        نمدانم ،  چه شد حالم ، که یکباره ،هوس کردم
        خورانم،قهوه ای بَر دشمنانُ یاد از عهدقَجرکردم
         
        برای عبرت ِ  مردم ، مثال ِ  فرّخی ، من  هم
        دهانی دوختم ، وانگه زِ  شهرش،در به در کردم
         
        از این فرمانروایی، دستها ، بَـر سینه ، آهسته
        شدم خود کامه و  دنیای دون را پُـر ، شَرَر کردم
         
        دَمادم ، زیر ِ لب در خواب با افسوس ، میگفتم 
        چرا با مردم ِ خوبم ، چنین ، خصمانه ،سَر کردم
         
        چه قَدری دارد این قدرت ، که سازد طُرفَتالعِینی
        من ِ دل رَحم را ، آنسان ، که بانوع ِ بشَر کردم
         
        به بیداری چنان ، از ظلم ِ خود شرمنده گردیدم
        که صد ها بار ، عفو ِ خود ، طلب از ، دادگر کردم
         
         
        اصفهان ...زمستان 93
         
         
        ۱۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0