سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
|
|
ما به آدما بخاطره قابل اعتماد بودنشون اعتماد نمی کنیم ...
|
|
|
|
|
زیبا و با وقار در آغوشِ من شدی
یک دستهگل که در بغلش باغبان گرفت!
|
|
|
|
|
و تو بزرگترین مفهوم حجاب زن ها و زمان ها در بالا ترین نقطه آسمان شهر های دود آلودی
|
|
|
|
|
داد غم سردادن ونگارین یار را یادکردن وبی خودی وشیدایی وشکوه های جان سوز وجان گداز و خودخواهی وبد بخت
|
|
|
|
|
خمِ ابرو
ای به قربانِ خمِ ابرویِ تو
بَه ،چه تیری زیرِ آن پنهان شده!
|
|
|
|
|
امید
***
بغضی نهفته در گلو دارم من
دشتی ز سراب پیش رو دارم من
می سوزم و چون شمع خموشی گیرم
باز
|
|
|
|
|
ایران من ایران ای سرو. رعنا قد تو
|
|
|
|
|
بی وقفه، تا مسیر عبورت، دوید باد
بعد از گذشت هزاران شبانه روز
از راه دور.....
|
|
|
|
|
ساده نیست زندگی بیتومشکل هست
شهررا،آتش میزندچشمات ازبس خوشگل است
|
|
|
|
|
سر و روی و هیکلِ پُر از نظمت را ،
ای آدمیزاد !
پیکاسو طوری کشید ،
درهم آمیخته
|
|
|
|
|
الا اي مـرد نيكـوي نـكوكار
نـكوكاران نـمودنـد ، كار بسيـار
اگـر
|
|
|
|
|
گرچه چو پائیز پُر از زردی ام
لیک بدنبال شکوفایی ام
|
|
|
|
|
نورِ امیدی در دلم کز لطف دادار
برتیرگی ها فائق آیم در شبِ تار
|
|
|
|
|
من گمشده در گرد و غباری پی اویم حیران شده در حال و هوایش که بجویم
|
|
|
|
|
کفترِ جَلد توام جای دگر چیست مرا
|
|
|
|
|
آری آن روز که در باور من گل کردی
من تنها و غریب
بیشتر از عدد خاطرهها خندیدم
و یقین بود مرا با
|
|
|
|
|
بیا بنگر تو اینجا را
که گل در بوستان
بلبلان شاد وغزل خوان
در کنار گل چنان شور
وغوغایی کرده ا
|
|
|
|
|
این خصلت عشق است گاهی تلخ و گاهی گَس!
فرمانده ی عاشق همیشه اعتقادش اعتماد است!
|
|
|
|
|
شبی در خلوتم با دل نشسته راز میکردم
|
|
|
|
|
امشب کنارم گیسوانت را هویدا کن
|
|
|
|
|
عقربه ها حوصله ام کم شده
باز غروبم گسل بم شده
|
|
|
|
|
ناگهان دیر شد و زود مهیا شد و رفت
|
|
|
|
|
هر چقدر دوست داری
برگهای را خزان کن
من رنگین کمان را دوست ندارم!
|
|
|
|
|
شهریارا شهر زاد قصه خوابت کرده است
|
|
|
|
|
با خودم میگویم
که اگر زین شب تار جان بدر بردم باز
|
|
|
|
|
جامانده
یکی به پشت در این حصار جامانده
گلی به پنجه دستان خار جامانده
نگاه پنجره آوازه ای نمی خو
|
|
|
|
|
دامن کشان همی شد در شرب زر کشیده
هوش از سر صدعاقل صد بار پرکشیده
|
|
|
|
|
خفت چه می پذیری بهر مطاع دنیا
کم کن غذای دل را ای دل ورای خود شو
|
|
|
|
|
کاش روزی
خودم را در آئینه
چشم های چشمه مانندات
می دیدم.
تا خودم را
از برون تا درون
به تمام مع
|
|
|
|
|
موهایت را که به نظاره میگذارم
به اقیانوسی بیپایان میرسم
|
|
|
|
|
من آمده ام تا که قَــرارت باشم
دلباخته ام ، که در کنارت باشـم
من صد قَدَم آمدم،تُو یک پا
|
|
|
|
|
مدح میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه
|
|
|
|
|
نگارم،غمگسارم،غصه دارم،من تو را چشم انتظارم
|
|
|
|
|
دنباله ی این بازی بی قاعده با تو
|
|
|
|
|
نه تکیه ای دارم وُ
نه دیواری که به آن پشت دهم
...
|
|
|
|
|
حیرت همین است ....خدا تویی
|
|
|
|
|
با ساحل آرام تو جان خو كرده
|
|
|
|
|
از این امروز و فردایم دلم یک دوست می خواهد
|
|
|
|
|
گم شدمدر کوچه ای خلوت ندارم آشنایی
خسته ام همچون سرابی که ندارد انتهایی
|
|
|
|
|
یغما
***
آمدی امید فردا داده ای
هم زدنیا هم ز عقبا داده ای
کرده ای سرمستم از نجوای خود
لیک جسم
|
|
|
|
|
من درون قلب تو همچون خزی پیچیده ام من برای هم صدایی، نبض خود برچیده ام
|
|
|
|
|
سفر دراز کردهای دلم تو را ندیده است خواب خوش بودن تو از سر من پریده است
|
|
|
|
|
اگرچه با دل ما کرد جفا جوانی یار
وفا نمی کند این روزگار هم به نگار
|
|
|
|
|
آفرين بـر شيعيان ، صد آفرين بـر آن علي(ع)
رهبـرس بر مسلمين ، فرمانده در فرما
|
|
|
|
|
در توقفِ ممتدی ، درآن خیابانِ تنگ ،
داشت همه جا را دود می گرفت
داشت همه جا را ،
صدای سرسام آورِ
|
|
|
|
|
اگرقلبم به قلبت عشق بازه
دگر کاردلم را پاک سازه
محبت ناگهان درکوی و برزن
میفته توی قلب مردو ه
|
|
|
|
|
چه بی رحمانه است انتظار وقتی نمی دانم هوای دلت این روزها با من است یا نه
وقتی هوای دل من ابری ست و
|
|
|
|
|
خواستن تو
نه شب
که بلوری
آنسوتر از رویاهاست...
|
|
|
|
|
نازنین رعنا شوریده و شیدای من
سپهر بویه سایه بخت و همای من
|
|
|
|
|
فصل خوبیست که عاشق بشوم ؛ رویایی
|
|
|
|
|
خیال انگیز وپُر راز و
نیازی
به جام زهر غم
شهد وشرابی
|
|
|
|
|
هر گلی کز خاک راهت سر برون می آورد
ارمغان بر عاشقان ، شور جنون می آورد
|
|
|
|
|
به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی تا چند
تا چند ورق خواهد خورد؟
|
|
|
|
|
من ندانسته چرا بهانه دستت دادم
از چشمِ قشنگِ تو زمین افتادم
|
|
|
|
|
ای بسا چشم که بازند و به خواب آلوده
چه زبانها که خموشند و خطاب آلوده
|
|
|
|
|
چرا بیگانهایم نسبت به تاریخ
|
|
|
|
|
به آغاز ستایش کنم بر کردگار
که بنوشت تقدیر ما در روزگار
|
|
|
|
|
من بیشتر از تو به غم عشق دچارم
|
|
|
|
|
آن آتش خانه خراب، بر زیر خاکستر منم
|
|
|
|
|
زنها مثل شبهای زمستان ...
|
|
|
|
|
با خیال آمدنت،
--چندیست،
خیالاتی شدهام!!!
سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
|
|
|
|
|
مهر آمدهست وُ،
دارم کوچههای شهر را
مشق میکنم...
|
|
|
|
|
میروم جایی نباشد اسم و نامی از بشر
زندگی کردن میان آدمیزاد اشتباهِ اشتباه
|
|
|
|
|
و درختی تنها وسط صحرا بود
|
|
|
|
|
به مناسبت روز جهانی نابینایان
در چمــن پــژمـردن گلهای نــاز
جـوشــش گلهای صحرایی نگــر ...
|
|
|
|
|
زدم به هستی ام آتش ، شرار می دانی ؟
به آبرو زده ام بی گدار ، می فهمی ؟
|
|
|
مجموع ۱۲۴۰۸۷ پست فعال در ۱۵۵۲ صفحه |