دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
|
دستم به نوشتن باز رفت
لحظه ای ناخودآگاه یاد زمانه رفت...
|
|
|
|
|
از جوانی ام بیش تر از جوانی
زخم خورده ام
...
|
|
|
|
|
شبهِ زیباییِ تن سانِ تو سیمای خداست
با کمی درک حضورت به فداه آمده ام
|
|
|
|
|
چون نت های فالش
واز ردیف خارج شده
وسر گردان یک آهنگساز بی پروا
که کارش این گونه نواختن است
|
|
|
|
|
کاش دل، به مهر وفا بود
زندگی پر ز مهر صفا بود
|
|
|
|
|
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
|
|
|
|
|
این هوایی شدن
میبرد مرا به قتلگاه
|
|
|
|
|
روزگار
بابَتِ دادن هر چیزی...
|
|
|
|
|
با آنکه بالای سرم، در قفل داشت
وپله
نمی ترسیدم که خیابانی...
|
|
|
|
|
پاییزم
مثه یه پاییز خیـــــــــــلی زرد
همین موقعه ها که میــــــشه
|
|
|
|
|
قدری ببین شب زنده دارم کردهای امشب
|
|
|
|
|
تانیمهشب به یادتوبیدارماندهام
باور نمی کنی توبهساعتنگاهکن
|
|
|
|
|
رفیق لاله داغ است این دل
سرای اشک و آه گرم دارم
ببارم در دیار لاله ی عشق
بدشتِ دیده ابر نرم دارم
|
|
|
|
|
درد آشنا
در کوی تو امشب ببین با پای بی جان آمدم
با یک دل پر حسرت و با اشک دامان آمدم
گشتم خما
|
|
|
|
|
شهلای من بی خواب بود
هم صحبتم همراز شد
|
|
|
|
|
مرا گدائى ِ تو. ، افتخار مى باشد
دل از جدائى ِ تو ، بيقرار مى باشد
|
|
|
|
|
در خواب تو را دیدم و چون غنچه شکفتم!
|
|
|
|
|
با طناب پوسیده ی عدالت
داروغه ی اختلاص گر را
به دار آویختند
|
|
|
|
|
از همون روزی
که با تو
از غم دنیا گفتم
گفت و گوی ساده بود
اما
|
|
|
|
|
بجو راهی به ایرادت ز چاره
|
|
|
|
|
گاهی فراموش می کنم
که جاذبه را دکارت کشف کرد
یا هایدن !
گاهی نمی دانم که
دیشب خوابیده ام یا نه
|
|
|
|
|
همرهی
نازم به غمزه ایکه تو سرو سهی کنی
دل را ز هر چه رنج و مرارت تهی کنی
چندی خبر نمی دهی از فص
|
|
|
|
|
چشمانت
دریایی است شورانگیز
که من در آن غرق می شوم..
|
|
|
|
|
یاد استاد
(منظومه کامل نغمه سیاوش)
****
"به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
|
|
|
|
|
زندگی خم شده در یازه ی بی حوصلگی
|
|
|
|
|
پاراگراف هایی از کتاب صدای پای احساس
|
|
|
|
|
میزند نبض ضعیفی وطنم که چه آرام به حال مردن است
خاک ، این در کهن را مفروش
|
|
|
|
|
دین یولندا جان قویان سردار اسلامه سلام
|
|
|
|
|
گفتم لب تو خواهم
گفتی لبم حرام است
|
|
|
|
|
دانه دانه های زیبای پنبه ایِ برف ، درآن شام
هنوز به خاطرم هست
|
|
|
|
|
روبرویت نشسته ام
لفظ دوستت دارم، از سراسروجودم میچکد
اما جنونِ عشق ، مرا به سکوت وادار میکند
|
|
|
|
|
شيـخ رياكار و تـحت الـحنك1
بستـه كـه بر خلق زَنـَد هـر كلك
هـر كل
|
|
|
|
|
واژه در واژه احساس پریشان شده ای
|
|
|
|
|
اگر من وطن دارم ... چهره شما وطن من است
واگر من خانه دارم ... عشق شما خانه من است!
|
|
|
|
|
وقتی من پشت این دیوار مرز
گریه می کردم
فرمانده فریادم برس
دل که دلتنگ مانده در عهد صلح
|
|
|
|
|
من تمام خویشتن در خویشتن گم کردم و مجنون شدم
چون تو لیلا دیدم اما بخت را آخر شدم، اما چه سود
|
|
|
|
|
امشب کنارم سر بکن تا من غزلخوانت شوم
با من سبویی سر بکش مستانه مستانت شوم
دستت به گردم شانه کن ز
|
|
|
|
|
نان گران یعنی گرسنه بر سر سفره زیاد
روغن و مرغ و تن ماهی به مهمانی باد
بچه های کار خود قربانیان
|
|
|
|
|
از شرر عشق سوز به دل این دلسوخته
|
|
|
|
|
چند وقتیست که مشروب عمل جانم شده است
عمل بی کسی و ورد زبانم شده است
جای پا های کسی بر سر راهم ما
|
|
|
|
|
شب من اینگونه بود که اصلا سحر نداشت
هیچ کسی ازحال وروز من هیچ خبرنداشت
قصه ای عشق من شده داستان چو
|
|
|
|
|
کما
چله نشین خود در خلوت گشتم
بی خبر به مهمانی عرش دعوت گشتم
لب تشنه تر از دریا من درپی ابر
|
|
|
|
|
بر وصیّ ِ خاتـم و منجیِ عـالــم گشته آغــازِ امـامت
غرقِ شادی زین نویدومژده جمع ِشیعیان و عاشقان
|
|
|
|
|
سیلی و کبودی، دَرِ آتش زده بابا
پنهان شده قبرم که به آغوش بقیع است
|
|
|
|
|
در این دنیای خالی از مهر ومحبت
مهر آمده
با مهر بانی اش
|
|
|
|
|
به جای اینکه پاکیزه کنی صورت مسائل را
|
|
|
|
|
رنگ و بو داره این عشق با تو
زندگی میشه عالی
هر جور که باشی میخوام با تو
جات نشه خالی
میدونی که ع
|
|
|
|
|
تو گمشده ای در کهکشان را ه شیری
و
|
|
|
|
|
کُشته یِ تیرِ نگاهت شده ام میدانی
محوِ چشمانِ سیاهت شده ام میدانی
|
|
|
|
|
در مـذهـب مـن دل شـکــنــی جـای نـــدارد ...
|
|
|
|
|
گَـزلـیکت را لـوطی غـلافـش کن که خرابـتم
نامرد حکمش ؛ خنجر فروکردن و بریدنسـت
زخمی خوردیم بر ر
|
|
|
|
|
همسر چو بر منزل رسید
سفره ای غذا رنگین بدید
|
|
|
|
|
فرض کن روزنی از نور به ایران بزند
|
|
|
|
|
خوشا آنکس که عقلش بر باد رفته باشد...
|
|
|
|
|
میهمان دلم هستی و باید که بچینیم
|
|
|
|
|
کی من از آواز چشمان تو دلگیرم قلم
|
|
|
|
|
فارغ از اینکه چه داریم و که هستیم
چقَدَر انسانیم؟!
|
|
|
|
|
در عهد ما کسی مجنون نمی شود
بر روی گلرخان مفتون نمی شود
|
|
|
|
|
پاییز گشته ام
سریز از جای کبود نبود تو بر لبم
ای شکوه شب زمستانی
مملو از من های خویش
بسان من ت
|
|
|
|
|
دلسرودههایی از چند کتاب.
|
|
|
|
|
کاش میشد می بنوشیم از سبو..تا تمام جام ها ساغر کنیم..کاش میشد لحظه هامون سبز بود، تا که عاشق بودن
|
|
|
|
|
انگار نگاهت از اصول فلسفه دستور دارد برای حلاجی جان این منصور
|
|
|
|
|
من عاشق تو هستم، 566
من عاشق تو هستم، من را تومبتلا کن
دل را بزن به دریا، وآنجا مرا صدا کن
از
|
|
|
|
|
تقدیم به ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها
|
|
|
|
|
می ترسم از بارانی که در خود می بارد
|
|
|
|
|
دل هوایی میشود
بی قرار در لحظه ها می شود...
|
|
|
|
|
یک روز تو با من سر لج بودی و درگیر آنگونه که فهم از سر کج بودی و جوگیر
|
|
|
|
|
وقتی می آیی همه ،
ارکانِ زندگی ام ،
تک تک به یغما میرود
|
|
|
|
|
جانا تو به دنیای دنی ، گر نبری پِی
بیهوده کنی وقت جوانی خودت طی1
|
|
|
|
|
اینجا ته دنیاست تو از مردان خبر داری
از سرزمین درد و نامردی این دوران خبرداری
|
|
|
|
|
و من مدهوش در گذر از دقایقی هستم
که گاه یک عمر می مانند که بی تو نه میگذرد
|
|
|
|
|
تو نارنگی به دست
در پاییز
سر می رسی و
پاییز از طعم ملس ات
چشمهایش را می بندد...
|
|
|
|
|
نازنینَم سرخوشم به لبخندی مرا شادابی بده
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۴ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |