يکشنبه ۲۲ مهر
اشعار دفتر شعرِ سایبان شاعر مجتبی رحیمی
|
|
ببین که نذر و نیازی نمیکنم، مرادی نیست
ز بود نبود کسی، که اعتقادی نیست
به تفکر نشستم و دیدم، بسی
|
|
|
|
|
وقتی تمام آینه سمتت نگاه شد
فجر از افق رسید و دوباره پگاه شد
شب بود و ماه، ولی ناگهان رمید
دیدم،
|
|
|
|
|
از لبان سیب سرخت بوسه چیدن سهم من
ناز کن ای نازنین نازت کشیدن سهم من
شهد شیرین لبت مخمور میدارد م
|
|
|
|
|
آسمان هـم امشب از قتل علی گریان شده
باز غم در سینهاش همچون دلم چندان شده
|
|
|
|
|
طبیب القلب دردم را، به دیدارت دوا گوید
دوای درد من باش و علاج جان شیدایم
|
|
|
|
|
بیسبب هرگز مسبب در مصیبتها مشو
طاقتش چون نیست، بر خُرد و کلان برمیخورد
|
|
|
|
|
گفتم ای دوست کجا خسته و بیمار شدی
فارغ از من شدی و با دگران یار شدی
|
|
|
|
|
بی تو فال حافظ و اشعار آرامم نکرد
کنج دنج خانه و دیوار آرامم نکرد
|
|
|
|
|
صد غاز و لک لک و بَت از شهر ما پریدند
رفتند سمت گرما، جایی ورای پائیز
|
|
|
|
|
من تمام خویشتن در خویشتن گم کردم و مجنون شدم
چون تو لیلا دیدم اما بخت را آخر شدم، اما چه سود
|
|
|
|
|
من در حـرمت یــارا، میرقصم و میگردم
من عاکــف کوی تــو، مـن پُر شده از دردم
|
|
|
|
|
"اگر آن ترک شیرازی، بدست آرد دل ما را"
خوشا بر ناز شصت او، بدست آورده دنیا را
به زعم رند تبریزی، "
|
|
|