دوشنبه ۲۱ خرداد
|
|
گفت: «پرنده نیستم، اما پرواز میکنم...»
...
|
|
|
|
|
یارب به کَرَم خوب نما حالِ دلِ ما_با آمدنِ "منجیِ" ما، یوسفِ زهرا
|
|
|
|
|
حبابم روی آب از ساحل و دریا نمیدانم
شدم درگیر امواجی که سر از پا نمیدانم
|
|
|
|
|
دل به هر ناکَس نباید بست، این رمز خوشیست!
آن کسی که معرفت دارد بهایش قابل است
|
|
|
|
|
لای کاشی های دفترم
به جا می ماند
لمس ماهی های پُر احساس...
|
|
|
|
|
ای دریا
رودخانهی جوشان عشق
دلم را دریایی کرده
موجهای خروشان دل
مرا به سوی تو میآورند
و تما
|
|
|
|
|
من هنوزم با تو باران را نرقصیدم کجا رفتی
|
|
|
|
|
از جام تهی حاصل، مستی نشود جانا
|
|
|
|
|
فکرمکن که سربه تن زیادی کرده ،
هرکه درمقابل جُور،
خود را کامل ،
بی انقیاد کرده
|
|
|
|
|
مسئولِ محترم سلام،خوب هستین
|
|
|
|
|
تویی افسانهی زیبای این خاکِ کهن، سیمرغ
که داری با خودت دنیایی از آیین و فن، سیمرغ
بیا کاری بکن ما
|
|
|
|
|
که گفته که ماه ز خورشید نور می گیرد
|
|
|
|
|
آن دم که لبم بر لبِ ایمانسوز است...
|
|
|
|
|
حالم اصلا خوب نیست افتاده ام از های و هو
|
|
|
|
|
در خلوت مستوران ساغر به کف آمد یار
آتش زده در طاعت هم زاهد و هم هشیار
|
|
|
|
|
شمیم ناب حضورت نمی رود از یاد
نمانده تاب فراقم کجا رسد فریاد
نه هوش ماند و نه مستی در این کشاکش گن
|
|
|
|
|
تنهاترین خیالِ خوشِ جستجوی من
|
|
|
|
|
در صفوف دشمنان جز آشنا نیست رفیق
عافیت را چاره جز شکر خدا نیست رفیق
هر که می آید فلان روزی به خل
|
|
|
|
|
درودی بیش بر یار دل افروز
که از یاری وی هر شب شده روز
سلامی بر تو ای هور پر ازنور
که
|
|
|
|
|
وای بحال من دیوانه اگر دیر شود
قصه عشق اگر با دگری پیر شود
|
|
|
|
|
─┅═༅𖣔📖𖣔༅═┅─
فــضـای سـبــز بــودم ، بـچـه تُـخـسـی :
بــدیـدم سـمـت گـربـه سـنــگ مـیـــزد
|
|
|
|
|
ای آوای شالیکاران و چایزاران
|
|
|
|
|
عنصرخاکم خدا رنگین نمود
پنج کيفيت مراسنگین نمود
|
|
|
|
|
بنازم بر امیدیه دیارم
گرامی مردمانش افتخارم
|
|
|
|
|
ببین چگونه به صلابت تهی جهان میخندم
|
|
|
|
|
🌹با نی و می نابت، ️ساقیا بکن یاری🌹
🌹 ساقیا بده جامی،️ زان شراب هوشیاری🌹
|
|
|
|
|
نمیخواهم که امشب را سحر باشد
|
|
|
|
|
شکسته ام...
اما دوا نمی کنم!
|
|
|
|
|
یه بشکن ، یه خنده ، یه بلرزون ،
همه ش رفکسی ازحالی باحاله
|
|
|
|
|
ساده طی شد عمرمان در وادیِ بیهودگی
|
|
|
|
|
بیزدن سلام اولسین مسلمانلارا
اوروج توتوپ ناماز قیلان جانلارا
|
|
|
|
|
از شیخ خبر آمده بنشین و دعا کن
|
|
|
|
|
به ظاهر چهرهای خوشرنگ داری
|
|
|
|
|
کودتا نمی خواهد
فتح آغوشم
جو گندمی موهایت
انقلابی سپید است
بر کشور احساس
شیدا_شهبازی
|
|
|
|
|
گر هدیه بود بغیر مردم ندهید
|
|
|
|
|
از لحضهی اول که نگاهم کردی
به دکمهی پیراهنت آویزانم
|
|
|
|
|
ای دوست جانم بفدای لب پروانه ی تو
بفدایت همه عمر قامت سرو گانه ی تو
در باغت همه باز می نابت همه جو
|
|
|
|
|
هیچ میدانستی نوازنده ای؟
|
|
|
|
|
وَ من در آغوش
میگیرم تورا
به وقتِ خیال
آن هنگام که ستارگان
در آسمان میرقصند.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
ماه جانم به چه می اندیشی؟
|
|
|
|
|
صد پنجره آغوشم و از تو خبری نیست
صد چشم تماشا شدم از تو اثری نیست
|
|
|
|
|
شود آیا...؟
من از عاقل بودن فیضی نبردم
شود آیا.؛ کمی دیوانه باشم.؟
بشوق یک قدح درباب مستی
گد
|
|
|
|
|
بوی گنداز بودن گندیده می آید برون
از خبر بشنیده ها نشنیده می آید برون
کاش بودم قافل. از این عقل
|
|
|
|
|
خداوندا به حق زن ذلیلان
به حق جور زن بر مرد نالان
به حق پیکر زخمی بلبل
که خون میگرید از خار تن گل
|
|
|
|
|
هر آنچه دیدم تو بود
هر چه شنیدم تو بود
|
|
|
|
|
گیر قفس افتاده ام در حسرت دلدادگی 💖💚
|
|
|
|
|
عشقه یاری شده امْ عاشق و دلدار
هشیارتر و بیدار هیهات از این دل
|
|
|
|
|
وقتی بهار از راه میرسد
شیرین زبانیات
گل میکند
راه میروی و
ترانه میچکد از لبانت
ببین ای
|
|
|
|
|
کیف کوکَت گشته گویا برقرار، آهسته تر
|
|
|
|
|
من اینجا مانده ام در انتظارت روی برگردان
|
|
|
|
|
ما حاصلِ دوتا غزلِ نصفه کاره ایم
|
|
|
|
|
🪴شعرتلفیقی
طنزغناییحماسیاجتماعی🪴
|
|
|
|
|
به فریبایی چشمان قشنگت سوگند
که فریبنده تراز چشم تو در عالم نیست
|
|
|
|
|
ای قلعه افلاک دیار خرم آباد
در سایه ی سنگین نگاهت اثرم نیست
|
|
|
|
|
_قهر خورشید و آفتابگردان؟!
_عشق؛
تمام معادلات را
به سُخره می گیرد...
|
|
|
مجموع ۱۲۴۶۷۰ پست فعال در ۱۵۵۹ صفحه |