چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
|
|
دارا امید ندارد بر سر سفر نان ندارد
سارا غمگین خسته دیگر اشکی ندارد
شهر غمگین خسته درد عجیبی دارد
|
|
|
|
|
چشمان تو هرگز به کسی باج نداد...
|
|
|
|
|
نسیم جایش را
زیر قدم ها
آهسته آهسته
پیدا کرده بود...
|
|
|
|
|
یارب بـخواه چرخ کهن ، واژگون شود
تا آدمـی زِ جور و جفایـش برون
|
|
|
|
|
از چشمه ی بدبیاری بعضی ها
جاری ست غمِ نداریِ بعضی ها
در چاله و چاه زندگی افتاده
انگار که چرخِ گار
|
|
|
|
|
امشب از جام لبت باز دلم میخواهد
|
|
|
|
|
تو به اندازه من رنج کشیدی آیا ؟
یا چو من تلخترین طعم چشیدی آیا ؟
|
|
|
|
|
فریاد ساکتی است به هر استخوان من
از بار استخوان شکن آسیای عمر
|
|
|
|
|
خوشبختی برفی سپید که بر سیاهی می نشیند
پروانه ای که پیله بودنش را به خاطر نمی آورد
|
|
|
|
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
|
|
|
|
|
ای تو از من خسته تر دلبسته تر نابود تر
بودنت پیداست هرجا از همه مشهود تر
بی چراغ روشن چشم تو روز
|
|
|
|
|
سحری با آدینه
سحری با آدینه بیا که جهان لبریز از نام تو شود
همه جای این خاک سیه غزلستان پیغام تو
|
|
|
|
|
عاشق شدی و تا بن دندان مسلحی ...
|
|
|
|
|
دامن سبزت پر از گلهای ناز دلبری ست
|
|
|
|
|
دزدکی قسمت صدایم کرد و با هم ساختیم
عازم تقویم فرداها شدیم و تاختیم
|
|
|
|
|
هیاهوی ذکر
که بر لبها مترنّم است
و خنکای دل انگیز صحن
و نیایش های عارفانه ی مداح
دلم شادمان است
|
|
|
|
|
مرغ همسایه غاز و مرغ ما
..
|
|
|
|
|
آن که می داند چرا بستند بازوی علی
دختر پیغمبر و اُمِّ امامت فاطمه است
|
|
|
|
|
بیا جانا که قربانت شوم من
فدای ناز چشمانت شوم من
دمی چون بُلبُلانِ باغِ عشقت
به آوازی غزل خوانت ش
|
|
|
|
|
بابیت دوچشمت غزلی ساخته ام
|
|
|
|
|
ای درد، ای رفیق همه سالهای من
من در قفای یار و تو هم در قفای من
|
|
|
|
|
«غزلواژه پيرمرد کور»
محمود طیّب
قرمز! چراغ راهنما، پيرمردِ کور
لرزان، ضعيف، روي عصا، ...پيرمرد
|
|
|
|
|
بی خبر جام دل از دست تو افتاد و شکست...
یک نفر، مویه کنان بر در میخانه نشست...
|
|
|
|
|
خواهرم عزیزم..562
سلامی گرم از سوزِ به جونُم
بِدون از دوریِت بَندهِ زبونم
خداوندا به فرياد دلم رس
|
|
|
|
|
گردش كند از حكمت حق ، زندگي ما
صد حيف كه ما بي خرد وهوش و حواسيم1
ما بسكه پ
|
|
|
|
|
چه قشنگ بود آن ثانیه های
بسی جادویی
|
|
|
|
|
از حجم سياهى زمين غمگينم
دلتنگ نگاه سبز فروردينم
اى كاش بهار اجازه مى داد كه باز
نزديك نگاه ناب
|
|
|
|
|
به یک نگاه آشنا من از تو مست می شوم
|
|
|
|
|
در قرنطین مانده ایم و جمله بیماران عشق
ای طبیب درد ما تا چند بی ما می روی
|
|
|
|
|
آسمان لبخند زد
( 1 پیام جدید از طرف ماه ) رسید
|
|
|
|
|
در هزار توی غربت من
بوی تو،
در جریان است!
|
|
|
|
|
عطرشکوفه ی سیب
تومی دانی ومی دانم
زمانی را که می آیی .
زمانیکه سحرگاهان
گشایدیک دریچه .
|
|
|
|
|
داغ غمت نشسته در دل شیدای من...
|
|
|
|
|
داری میری نمیگم خدا حافظ
نمیتونم باور کنم نمیاد رو لبهام خدا حافظ
نمیدونم چه چیزی دست هامون از هم
|
|
|
|
|
روزت همیشه خوش، دلت از روزگار خوش
|
|
|
|
|
عمریست که من به جستجویت هستم
وابسته ی هر پیچش مویت هستم
|
|
|
|
|
کــاش میــشد با دلـی از غـم بـزرگ
در فراعون ، چشمه زهرا ، گله گرگ
دانه ای گنــــدم زنــو می
|
|
|
|
|
کاش میشد که دلت با دلِ من تا بشود
|
|
|
|
|
زمین را به خیال نمیآورند
(بعضی)!!ها که،
در آسمان نشستهاند...
|
|
|
|
|
دل در درونم نیستش، آن را چرا برداشتی
یادت بماند کینه را، خود در درونم کاشتی
اول گمان کردم که چون م
|
|
|
|
|
صد پینه گر زده دوست به دلم عجیب نیست
|
|
|
|
|
کلمه ای که صدایش
برخاسته از
گلویی التیام یافته
از زخم خارستان
نیوشیده
ازپشت پنجره ای چفت شکست
|
|
|
|
|
تا توانستند دوشیدند...
رخت پاکی بر جسم ننگ پوشیدند...
|
|
|
|
|
چون که باطل پشت حق پنهان شود
عالم و آدم همه حیران شود
آن چنان فتنه به پا گردد کنون
تا همه بیگان
|
|
|
|
|
تو رفتی غم به روی جسم و جان آمد
تمام پیکرم پیر و غمی هم در روان آمد
کشیدم درد بی درمان کجایی تا بب
|
|
|
|
|
« نقشه عشق (۱/۲) » بخش اول همین شعر هست
|
|
|
|
|
چشم هایت را ببند
و به روزهایی فکر کن ...
|
|
|
|
|
شعر بی تو سربار است در انجمن ذهنم
|
|
|
|
|
رفتهای تا قلب من درگیر ویرانی شود
|
|
|
|
|
اسمان هم تیره
کوچه ها باریک ودلتنگ
ومعبر ها خراب
|
|
|
|
|
ای شقایق ...راست بگو ...کجای دلت را گرفتم
|
|
|
|
|
بند دلم باز کنم گریه ای آغاز کنم
با لب مینا تری فکر جهان سرکنم
شاپرکم دل بری جام تما کن
|
|
|
|
|
حال من، دیگر بس است عشق زمین
عشق من ، عشقم خدا هست و همین
|
|
|
|
|
دیوانه منم که شدم عاشق تو باز
کبوتر با کبوتر باز با باز
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۲۴ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه |