پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت
|
|
به جای باده خون دل بریز در سبوی ما
|
|
|
|
|
کاش باشد در جهان باز انتخاب دیگری
بشکفد خورشید عشق با یک نقاب دیگری
|
|
|
|
|
گفتی سفر کنم تا از خاطرت روم من
|
|
|
|
|
من مدتی ست که دست ،
از جانِ خویشتن شسته ام
|
|
|
|
|
ماه عاشق زمین
زمین عاشق خورشید
خورشید عاشق کهکشان
کهکشان عاشق ......
و آن ع
|
|
|
|
|
وقت اخمت میشوم من مبتلایت بیشتر
|
|
|
|
|
درويـش اگر ره بِبَـرد سوي خرافات
از گمرهي آن بتوان گفت كـه هيهات
در
|
|
|
|
|
آتش زده چشمان تو خلوتگه ی جانم
|
|
|
|
|
ای جاری همیشه
(به یاد زاینده رود)
*******************
همچون کویر
آرام و در سکوت
تازیانه های
|
|
|
|
|
نشد بغل کنمت غرق دردسر نشوم
|
|
|
|
|
ز چشمان غزالانت غزل گلنار می بارد
به دشت سینه ام باران گوهر بار می بارد
|
|
|
|
|
وقت جان دادن. کجایی. همدمم که تو را نفس کنم
بوی تنهایی می دهد کفنم که ردای. تو را قبا کنم
گذر
|
|
|
|
|
یک حادثه من را سرِ سطرِ خطر انداخت
|
|
|
|
|
از پشت سینوس جدایی مان با رویتت وقتی شفق در زد....از دورههای این تناوب ها دل، دل خوشی ها را ورق می
|
|
|
|
|
پری رو ناز من شیرین زبونه
|
|
|
|
|
نگرانم ، نگران
نگران از شب پر تشویشی که مدام ....
|
|
|
|
|
گفتم به دلم دست از این عشق بدار /آغاز مکن این قصه ی بی اعتبار/
|
|
|
|
|
روزاروز
به کسرِ فزون
آه
ای عمرِ دورو
|
|
|
|
|
می شود تکرار مرگ و زندگی در حال ما
عشق ما اعجاز انفاس مسیحا میکند
|
|
|
|
|
جان من جایِ خودت باش نه رويایِ خودت
ديگران هرچه بگويند، بمان پایِ خودت
|
|
|
|
|
تو چـــه باده از نـــگاهت به مـن خـــراب دادی /
که تو صبر و عـــقل ما را
|
|
|
|
|
دویدن است زیستن
از به پا خواستن خود
تا به پا خاستن
|
|
|
|
|
تو گذشتی و دلم سمت رها مایل شد
|
|
|
|
|
شادمانم که دلی همچو یه دریا دارم
|
|
|
|
|
من که دیوانه و قربانی این خانه شدم
عاشق و حیرت دردانه ی دیوانه شدم
|
|
|
|
|
هبوط اشک
به درد می تپد دلم همیشه دل به راه تو
هبوط اشکهای من به درد نابگاه تو
شبیه برف قط
|
|
|
|
|
عشق با هر نفش شانس مرا خواهد یافت. تو بخوان عشق که احساس تو میچند
|
|
|
|
|
با کدامین دل
می توان کرد آزاد
عشقِ در کُنجِ بیشه را
|
|
|
|
|
تمام حرف من
یک جمله بود
و جز معنای عشق نبود
دوستت دارم
حرفی که از
|
|
|
|
|
زندگی یعنی همین شیرینی لبخند تو
زندگی یعنی شب زندان ولی در بند تو
|
|
|
|
|
دارد امروز هوایی آرام
یوسف آباد قَوام
|
|
|
|
|
درويش غلط كرد،كه حكم ازديگران رانـد
در بندگي اش غيرخدا ،خط كسي خوانـد
درويش كـه ذ
|
|
|
|
|
ترانه(تقدیم به بچه های با وفا)
|
|
|
|
|
مژده ده طرب ما، هم نفسی می آید
ساقیا باده بدار یار و کسی می آید
|
|
|
|
|
دلم میداند چقدر، دوست داری تو مرا
ولی مانده ام چرا ، اینقدر این دل ، جفتک میزند
|
|
|
|
|
پرسه می زند زمستان
در حوالی خیابانهای پاییز...
|
|
|
|
|
من از زاگرس ،نما دِکشورِ ایرانم
من از زرد کوه ،نشانِ شیر مردانم
|
|
|
|
|
آهوی دلم در پی صیاد دوانست
از هجر رخ یار بجان بار گرانست
بشکسته پر از شوق وصالش پر کشد جان
چو
|
|
|
|
|
کشتیِ دل
نا امن است از
دستِ امواجِ موهایت
بگذار
آرام بگیرد این دریایِ طوفانی
آن سرکش موجِ وی
|
|
|
|
|
موج موهای پریشان تو، یعنی دریا
خواب آشفتگی ساحل ما را دیده
|
|
|
|
|
ياوران از جور دنيا ، غصه اي دارم به ياد
دين ومذهب شد ضعيف از جور خلق كج نهاد
|
|
|
|
|
ماه آسمان
یک شب پیدا ویک شب نهان شدی
ای مهربان من ز چه نامهربان شدی
باز در حسرت آ
|
|
|
|
|
پرید طیر جانم تا حبیب اش برسد
پر شکستند ، باش طبیب اش برسد
|
|
|
|
|
صدای هر کسی مثل اثر انگشتش منحصر به فرده
|
|
|
|
|
راه بده من رو به خودت همیشه
منتظرم دروازه قلبت وا شه
|
|
|
|
|
ملاقاتِ خود دردنیایِ پوچی
|
|
|
|
|
آمــدم تا کـه بگــیرم نفـسی
شـوق دیـدار تو آمـد به سـرم
|
|
|
|
|
حضرت عالیجناب عشق پیدا میکند، پیدا
پیدا کن مرا
|
|
|
|
|
نمیبینی چرا در روزگارم باد و بوران را
|
|
|
|
|
برای از تو سرودن بهانهها دارم
در آتش دل خود عاشقانهها دارم...
|
|
|
|
|
یکی را دوست داشتم دستم نرسید
جدایی، سر آمد زورم نرسید...
|
|
|
|
|
شد وقت رفتن و ابر بهاری ام
|
|
|
|
|
من فقط با تو فقط پیش تو معنا داشتم
با تو که بودم در آغوش خدا جا داشتم
سهمم از این زندگی پاییز طو
|
|
|
|
|
چه کسی بهتر از تو ابراعیل؟!
که برای من از زهرمار
حتی کمتر از سیانور آب می خورد
|
|
|
|
|
دیگر برای هیچ کس
گریه نمی کنم
حتی برای خودم
...
|
|
|
|
|
ما درختان سوختهٔ جنگل سوخته
یکی شدیم با خارهای آتش پرست
نه انکار میتوان کرد نه حاشا
لقمهٔ زبا
|
|
|
|
|
شرط عروج آدم است
سمفونیِ پر نشاط اپرا....
|
|
|
|
|
ای قاب رخت زینت پرواره ی دیوار
کمتر دل تنگ من دیوانه بیازار
|
|
|
|
|
سکوت من
صبرش زیاد بود
در خود جان داد...
|
|
|
|
|
ننگ بر آن ناکسی که قلب یاران را شکست
|
|
|
|
|
دلم به بودنت خوش است
ای آفتاب راه من
|
|
|
|
|
اي ديوِ ستـم شعار بغداد
از جور و ستم ،فزون زِ شدّاد2
از نسل و نـژاد
|
|
|
|
|
یاد آن شبها بخیر
آن شبِ رؤیاها
آن هبوطِ شادی
شادیِ رؤیاها
|
|
|
|
|
شاعران وصفِ رخِ ماه می کنند
ولی
من شاعرِ چشمانِ تو شده ام
یا شاید شاعرِ لبخندت
|
|
|
|
|
بروی گل وسبزه ها آنچنان
زند سایه بان تاک
با دلبری
گل سرخ با آن همه راز ورمز
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۱۹ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |