پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت
|
|
هرچه بشر نام تو را ذکر کند، کم بکند!
|
|
|
|
|
آنچه کامل شد توهمی بیش نیست
|
|
|
|
|
خرم آن دم که به چشمان قشنگت نگرم...
|
|
|
|
|
او دخت فغان امّا
در غصّه نهان اما
|
|
|
|
|
از دیوار نگاهت بالا میروم...
|
|
|
|
|
کمی اشتباه
دردسرهای زیاد
رقص زندگی
|
|
|
|
|
بازوانت را به دور گردنم بسپار عشق
|
|
|
|
|
این شعری است که سال های خیلی دور در هنگام تحصیل سروده ام وبه شما عزیزان پیشکسوتم ودوستان تقدیم می کن
|
|
|
|
|
جهانی دیگر است لبخند مادر
|
|
|
|
|
خواهد گذشت دافعهٔ روزهای سخت
|
|
|
|
|
این قمار جان مرا باخت تو کم آوردی...
|
|
|
|
|
کسیکه بغض ِ غریبی نشُسته بر جانش
|
|
|
|
|
هر روز به دور از تو عذاب است مرا
بی فکر تو بودنم سراب است مرا
|
|
|
|
|
دردی که درمانش طبیب باشد
هیچ دارویی درد را درمان نکند ...
|
|
|
|
|
بر گلبرگهای نامت
چون شبنمی
شناورم..
|
|
|
|
|
ای خدا جان من بگیراما
دردهای مراتودرمان کن
|
|
|
|
|
به لکنت زبان آب
در شرق بیداری /
از خواب پریده بود
|
|
|
|
|
ستاره آی ستاره
با کوچ ات ، ز آسمونِ دلِ بی دل ،
چرا دلِشو سوزوندی ؟
مگه بی دل دل نداره ؟
|
|
|
|
|
مرا هنگام رفتن در بغل کردی ولی اینکار
دقیقا مثل بسم الله یک قصاب میماند
|
|
|
|
|
سخنی از تو شود یک غزل ناب از من
کلمات از تو و انگیزه ی اعجاب از من
گریه کردم به غمت ،خنده زدی
|
|
|
|
|
صبح بخیر21
بیا هرصبح صدایم کن
بیا خود را برایم کن
نگاهی کن به این عاشق
ز غم هایم رهایم کن
م
|
|
|
|
|
در پشت او رفتم ،بگویم دوستش دارم
وقتی صدایش کرده بودم گفت:فرمایش!
|
|
|
|
|
خس خس می کنند
برگ های پاییزی قلبم
زیر پایت
|
|
|
|
|
سر سردار چو بالا برود............................یر نی تا به ثریا برود
نفس گرم دمش جان بدهد........
|
|
|
|
|
کعبه در طوف مدار چشم توست
کم بگردان دور خود محراب را
هر شب و هر صبح دنبال خودت
می بری، می آوری مه
|
|
|
|
|
تا سفرهايم به دنياى درون آغاز شد
راه سبزى در زمستان وجودم باز شد
گام هايى را كه با ترديد
|
|
|
|
|
نامه عاشقانه عزیز به زیبایی یک شهر ♡
■فرشته جانم ،ماه من
انار سرخ و خوش رنگ من ، پرتقال زرد و خو
|
|
|
|
|
در من
نفس میکشد
اندوه!
....
|
|
|
|
|
ای بشر در این جهان آغازِ پایانی نباشد
|
|
|
|
|
از سرم افتاده شیرین هوسی
چشم دل را بسته ام روی کسی
بعداز این شاید بمیرم بی خبر
از غم دوری و بی
|
|
|
|
|
عطر نابت بوسه ات جا مانده در ایوان ما..
|
|
|
|
|
چه خوبست که گاهی به وصالی نرسیم
دل تــنـگ بـمانیم و بـه یـاری نــرسیـم
|
|
|
|
|
عطر گلهای کاملیا پیچیده در اتاقم عشق عطر آگین می شود
آئینه در مقابلم شفاف است
|
|
|
|
|
اسبی که عصّاری میکرد ، حالا مُرده ،
|
|
|
|
|
بذار تا بابایی موهاتو ببافه
بابا عاشق بویِ خوبِ موهاته
|
|
|
|
|
درد یعنی روی گردانی تو
درد یعنی غیرت بی جای تو
درد یعنی میشوی با دیگری
درد یعنی بی وفا میشی پری
|
|
|
|
|
زندگی جنگ و مصیبت بینوا زیبندۀ من
|
|
|
|
|
بگو آن را که من دارم خبردار
که چون من هستمت جانان دلدار
|
|
|
|
|
لنگرگاه اشک بود
آنجا که من بودم و
تو نبودی
قصه مرد بود و
حرف صبوری
بندری سوخته بود
آنجا که پای
|
|
|
|
|
در شب شیراز موهایت مرا در خواب کن/تا که مست از بوی نارنج تنت بیدار شم
|
|
|
|
|
در میان ساقه های سرد و بی جان
به دنبال پاییز بگرد،
|
|
|
|
|
هیچ خیابانی تنهاییم را باور نمی کند
|
|
|
|
|
دانم که چون تویی کامل همی هسن
|
|
|
|
|
بر نگاه زخمی اش نقش تورا میبینم
تو چه وحشتناکی
|
|
|
|
|
آن خنده ها از چهره مردم کجا رفته است؟!
|
|
|
|
|
روزگاری این جا مظهر عشق بود و صفا
شهر مملو از پاکی و محبت با هم
شهر ِ شرجی نفسهای دو یار
هر دو د
|
|
|
|
|
رفتی و باز هم آمدی تا من بدانم عشق
پیچیده است با ترس رفتن های تکراری...
|
|
|
|
|
آه آزادی، آزادی:
به دنبالِ تو
یک نفس خواهم دوید!
|
|
|
|
|
عروس شهر های گیلان، نگین انگشتری لاهیجان.
کوههایش سر سبز و جلگه اش دل پذیر است.
|
|
|
|
|
هیهات
دیریست
آوای مرگ می آید
|
|
|
|
|
جـریـان بـگرفـت و اتـصالـی کـردش :
" بـا مـرکـز دل ، مـرکـز نـاز چـشمـت"
|
|
|
|
|
تقدیرِ این آواره را پر شور گردان
|
|
|
|
|
ماتم از چشم و سوز از سخن
زندگانی تلخ و دل در کفن
چاره چوبیست که افتاده به آب
لج دنیاست نگرد پی س
|
|
|
|
|
دل به هر آینه بستیم ترک خرد ،شکست
تکه ها نور شد و پل به شب دریا بست
|
|
|
|
|
پیش از این شعر
دختری را دیدم
از دیار زاگرس
که سیاهی چشمانش
شبیه شعر سپیدی بود
که حلاوت واژه ها
|
|
|
|
|
شعری زیبا تقدیم به تمام بچه های زحمتکش محترم و از جان گذشته هلال احمر
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۸۰ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |