دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
|
هر آنچه می کنی با دل، خمار است
|
|
|
|
|
در حرمت چشمان تو تفسیر شدم
در برکه ی لبخند تو تطهیر شدم
...
|
|
|
|
|
نمی دانم که خوابیدم ، و یا بیدار بیدارم
|
|
|
|
|
بگو با من چه کردی دائما آواز می خوانم
|
|
|
|
|
ماری نیست اینجا دراین باغ ،
باغی ست پُر از،
پَری و پونه
|
|
|
|
|
ویرایش شده
ای چند هزار ساله از عهد کهن/از آنچه برفت بر تو افسانه بگو
|
|
|
|
|
جوخهی اعدام؛
در خوابی آشفته
به تفنگش تکیه دادهست...
|
|
|
|
|
اینکه تو با ابلیس باشی هر قدم
|
|
|
|
|
باران نمی بارید، بغضی ترک برداشت
دست تو جاری شد، یک قاصدک برداشت
من آرزو کردم سبزانه با گندم
برک
|
|
|
|
|
گاهی اشک میریزم
که بتوانم که کمی در
ظلماتم یک کمی آرام گیرم
من همانم که اگر یک شبی
در خلوت خو
|
|
|
|
|
چرا به زمزمه ای لب تر نمی کنی؟ ای دل !
دیوار سکوت خراب و فاصله کم نمی کنی ؟ای دل !
هست نشان هزار ع
|
|
|
|
|
شاید داشتنت مرا خدا میکرد!
|
|
|
|
|
سرش زیر برف
به خود نمی تواند
دروغ بگوید
|
|
|
|
|
تا پنجرهٔ چشمم، بر روی رُخَش وا شد
میدانِ دل و جانم، پر آتش و غوغا شد
در معبدِ چشمانش، وقتی که شدم
|
|
|
|
|
به من نجار پیری راز دنیا را چنین میگفت
تبر می دَرّد آخر پوستینِ بی ثمر هارا
|
|
|
|
|
به ابر سپرده ام
وقتی یادم به خاطرت آمد
بر پنجره ی خانه ات ، ببارد
|
|
|
|
|
بنشیـــــــــــــــن بکنـــــــــــــــارم
گـــــل سرسبـــــــــــــــز قرارم
تو ی صبــ
|
|
|
|
|
آن سوی اقلیم نگاهت
طبیعت بکری است
که بر شاخسار کنارها
بلبلان عشق را زمزمه می کنند
با هر پلک زدن
|
|
|
|
|
از خودم
می پرسم
یک اتوبوس/ خیالت
در کدام پایانه
پیاده می شوند
وقتی من
مسافر فرد
|
|
|
|
|
طلایه های حضور و ترانه های سحر
شکوه بیشه سبز و جوانه های سحر
|
|
|
|
|
در میان همیشه مردن هام
باز روز تولدم رسید
این دنیایی بود که میگفتید؟
حیف دردی که مادرم کشید!
ح
|
|
|
|
|
دلخوش به این دنیامباش
دلخوش به این دنیا مباش ای کزوفا جامانده ای
تنها وبی کس درخودت پنهان شدی و
|
|
|
|
|
شنیدم من به دشت کربلایت
به رقص خون خود تا بینهایت
سپَردی ساحت عرش الهی
تو، خورشیدی ز انوار ولای
|
|
|
|
|
شب های بعد از رفتنت مهتاب بی تاب است...
|
|
|
|
|
آرزوی وصل تو آخر به گور باید برم..
|
|
|
|
|
دو رباعی از مهدی ملکی الف همراه با عنوان
|
|
|
|
|
بی تو چشمان من از دوری تو باریدند
|
|
|
|
|
امشب شب مهر و وفا و عشق و یاری است
شعر و غزل از نام زیبای تو جاری است
|
|
|
|
|
تسبیح خداوند... از کتاب راز و نیاز.
|
|
|
|
|
...........................
|
|
|
|
|
نهال ذوق رشد می کند درون من
دوباره زندگی ، دوباره برگ می دهم
|
|
|
|
|
میسوزم در تب عشق..585
گر چه من تشنهی عشقم، شدهام غرقه به غم
قصهی هجر و فراقت غم سنگین من است
|
|
|
|
|
بخاطر یه مشت دلار ماریسونت رو نفروش
|
|
|
|
|
زیر و رو می شوم از زلزله ی زیبایی
|
|
|
|
|
شعری در مورد شادی دل ورسیدن به ارزوها
|
|
|
|
|
بعد دیدار شدم شاعر تک بیت سلام
|
|
|
|
|
سهمم از دریای دنیا ،
فقط غرق شدن بود
|
|
|
|
|
باید از ایستگاه شلوغ کلمات
یک "تو" را بر دارم
|
|
|
|
|
چشم برگیر از اندوه باران
دل به دریا بزن
پای بگذار روی برف زمستان
بی خیال باد و قاصدک
عطر گل یاس
|
|
|
|
|
اشک های دلتنگی چو شبنم به روی گلبرگ است..
|
|
|
|
|
حسین بی سر فتاده بود .......
|
|
|
|
|
زبل تاجری بود عهد قدیم
ز سوداگری داشت مالی عظیم
|
|
|
|
|
زیباییی زیبای من اشناییییئیی با من
|
|
|
|
|
شال سر کردی و گیسوی سیاهت پیداست
|
|
|
|
|
بر سر طوفان نشستم تا شکستم باد را
|
|
|
|
|
وقتی اولین بار نگاهم به تو گره خورد ، آنقدر پلک هایم سنگین شد، عشقت سخت دیده گانم را آزار میداد،
|
|
|
|
|
شب آبستن رازهای مگویست
که فریاد بر میآورند
از دل سیاهی
شب آبستن درد است
|
|
|
|
|
تو برقص کولی مست کافه های شهر شب/من جنونم تو هوس ، زخمه زدی بر جان من
|
|
|
|
|
این زائر دلسوخته ی تربتِ توست …
در هر نفسش از تو امان می خواهد /زینب حسنی
|
|
|
|
|
به گمانم خدا خودش میخواست که رضائی برای او باشد
|
|
|
|
|
یه لحظه مکث من باعث شده تا حرص دیروزم
بباره روی احساسی که دارم توش می سوزم
نمی دونم چرا درگیرِ پیش
|
|
|
|
|
نه فکر دل من و نه حوصله داری
انگار که از خلق جهان هم گله داری
|
|
|
|
|
به هـر قلبـی در او مهـرِ رضا بـود
یقیـن دارد کــه از لطـفِ خـدا بـود
کسی را گر به راهِ مصطفی رفت
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۴۴ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |