جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
جوان قلبِ جهانِ بیکران است
جهانِ جاودان آنِ جوان است
|
|
|
|
|
اشک میبارد زچشم تا ابد بارانیام
|
|
|
|
|
جان من رفت و از او داغی بر این دل دارم..
|
|
|
|
|
پادشاه آمد بر تالار قصر این مجسم خواب نیست بیداری است! این دوشس لی آنتس اله
|
|
|
|
|
رفتی و تا بیکران آرامشم از دست رفت
|
|
|
|
|
رها بودم از عشق،از بازی سرنوشت
تو گویی خدا این قصه را بد نوشت
|
|
|
|
|
مثل این دامن کوتاه
که به آن پاهای بلند نمی آید
|
|
|
|
|
سروده ای عاشقانه تقدیم به همه عاشقانه های این سرزمین
|
|
|
|
|
تابوتبراهسته تر یعقوب دوران رانبر ازیوسفش دارم خبر
|
|
|
|
|
دلم به غیر تو از این جهان نمی خواهد
مراد خویشتن از دیگران نمی خواهد
|
|
|
|
|
ای رهبر والی مقام ** ای عشق شیعه بر کلام
|
|
|
|
|
اهالی را تَشَر ترسانده بر بیداد میرقصند
|
|
|
|
|
من و این زخمه و این تار،
سه رفیقیم دراین راه
|
|
|
|
|
📌ترانه
م.مدهوش🖤
🎤خواننده : میثم مرزدشتی🍃
🎹اهنگساز: رضا معینی🌸
|
|
|
|
|
من از این زندان بگریزم کجا باید روم؟
هرکجا هم میروم پایم به غربت می رسد !
|
|
|
|
|
دنیای من
پر از صندلی های خالیست
که هر کدام
آواز دلتنگی خودش را می خواند
|
|
|
|
|
خاطراتبوسههایگرمتوبراین لبم
قبلجاندادن بیابابوسه هایآخرت
|
|
|
|
|
کاش امروز
یک بار دیگر
از خیابان رد شوی
تا فال فروش دوباره عکسم را
لای فال هایش به تو بدهد و تو
|
|
|
|
|
عجب چون عقل مردم چشمشان است ...
زبان آتش بود آتشفشان است ...
|
|
|
|
|
خون من ریخت و از دیده به دامان آویخت
که از آنجا تا به گلستان آویخت
چه کند در دل من چشم تو با آن
|
|
|
|
|
تُو طلوعِ بکرِ یک ترانه ای
|
|
|
|
|
ای خدایی که نمی دانم که ای
مهربانی یا تو خشمگین زآدمی
من منم یک زن نماد مادری
دل کف دست لرزد از
|
|
|
|
|
در بین انوار سر بر آورده
از دل شاخه های غول پیکر
در میان
مِه جا مانده در جاده ی خیال
تو را گم
|
|
|
|
|
شب آمد و سکوت غریبانه های من
باران گرفته غربت دیوانه های
|
|
|
|
|
کی میایی
تا به یک فنجان شعر
مهمان کنم تورا؟؟
درهمهمه ی این روزگار
تورا درمیان اشک ها و لبخندها
|
|
|
|
|
تا جوان است و جنون عشق جوان میماند
|
|
|
|
|
تو مرا نگاه کردی خوش و رو به راه کردی
|
|
|
|
|
از میان من رفتی،گویی که همه رفتند
|
|
|
|
|
اولا بولر کی اینسان
اوزون ایتیرمیه
|
|
|
|
|
جان و جانان میشوی تا درد و درمانت شوم...
|
|
|
|
|
همیشه با خودم درگیرم ای عشق
چرا یک چاره بر هجران نباشد؟
بهار آید یقینا بعد سرما
تمام فصل ها بورا
|
|
|
|
|
از کلامِ سر بریده , واژۀ پرپر شکستم
|
|
|
|
|
سرفه ی ضعیف ظروف روی اجاق دلتنگ
صدای موسیقیِ بسیار خسته کننده
تنهایی ام به دیوار تکیه داده
|
|
|
|
|
از ازل چون دیده بر حُسنت فتاد
|
|
|
|
|
تو با زخمهایت مصمم شدی...
|
|
|
|
|
مادر ازعشق بگو
دلم چه بی رحم شده
|
|
|
|
|
خفتگان در کشتیِ مرگ و شَهابی در کمین
|
|
|
|
|
آهای ،چشمان تو یاغی !
بوسه هایت طعم باران خاک خورده میدهد!
دستی از دور تو را می خواند،
گیسو
|
|
|
|
|
سگ همسایه پوزهاش لرزان
بوی تنپوش کهنهات بر جان
به هوای تو میکند عوعو
پوزهاش را به خاک غم مال
|
|
|
|
|
وقتی کنارتم
در هم کشیده دنیا را گوشه ای می گذارم
|
|
|
|
|
عروسی رینونی
(عروسی در رهنان)
..........................................
شبی جمعه کا گذِش تو سی
|
|
|
|
|
من دخترِ زشت پدری بی پولم!
|
|
|
|
|
خیام چو من آنچه تو را هست بدید
از کوی گذر کرد و مرا مست بدید
بنشست و ز پیکم عرقی نوش نمود
گفتا که
|
|
|
|
|
خدایا! از کَرَم، سیراب فرما
زمين و دشت با بارانِ رحمت
|
|
|
|
|
ز هر بوسه که چون مرهم به زخمم
مرا در هر کجا چون یک طبیب است
|
|
|
|
|
تو هستی دخترم زیبای بابا
نباشی دل نبندم من به دنیا
|
|
|
|
|
بی تو این عالم
هیچ توجیهی ندارد...
|
|
|
|
|
و بلند فریاد می زنی دوست داشتنت را...
|
|
|
|
|
آغوش
یادمه وقتی کوچیک بودم
وقتی می ترسیدم
وقتی گریه میکردم
وقتی حالم بد بود
وقتی همه منو دع
|
|
|
|
|
هر آنچه می کنی با دل، خمار است
|
|
|
|
|
در حرمت چشمان تو تفسیر شدم
در برکه ی لبخند تو تطهیر شدم
...
|
|
|
|
|
نمی دانم که خوابیدم ، و یا بیدار بیدارم
|
|
|
|
|
بگو با من چه کردی دائما آواز می خوانم
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۶ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |