شنبه ۱۳ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ گاو یک چشم شاعر محمدرضا آزادبخت
|
|
گاهی تابستان هم سن و سال خواهرم
|
|
|
|
|
جستاجست جنون افتاده ی جهان
|
|
|
|
|
فر فریاد در سیر سکوت فواره ایست
|
|
|
|
|
باد ،آفاق اجل بود در قهر خورشید
|
|
|
|
|
ای بغض شده در سرنوشت
نام تو گلو گیر پرنده هاست
|
|
|
|
|
بر می گردم
به سمت حنجره های فقر در فهم حیا
|
|
|
|
|
چقدر سایه ی چموش
ازدیدن باغچه ،مرثیه فصلها را خواهد خواند
|
|
|
|
|
دربهت کدام شب
پرندگان لانه ی آتش خواهندشد؟
|
|
|
|
|
چه تقدیری از دست خواهد رفت ؟
|
|
|
|
|
خورشید به تاراج رفته ی من
|
|
|
|
|
روی پله ها ...
تاریکی سوال موکد روشن توست
|
|
|
|
|
هیچ موکبی از مرکب باد گریزان نیست
|
|
|
|
|
من از میقات به سیرت باغ مشکوکم
|
|
|
|
|
مرگ دیگر گونه کودکی بود
انگشت های باد راهمواره می شمرد
|
|
|
|
|
گاهی یک سکه فاجعه ی زن فاحشه خواهد بود
|
|
|
|
|
مادرم هر روز می گفت
مرگ بوی سیب آدم را می دهد
|
|
|
|
|
آنان که مرا در ...........
|
|
|
|
|
گاهی کفش ها یم را بر می دارم
|
|
|