يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
عنوان شعر: درخت کویر
(شعر در مورد تشب
|
|
|
|
|
ببینآن بوسهاتدرمانمنبود
ولی دراصل خودپایانمنبود
|
|
|
|
|
خندههایتباعثآرامشدل می شود
تاتورا حسمیکندیکبارهعاقل می شود
|
|
|
|
|
از مِهرِ محبّت شده دلگرم، درونم
|
|
|
|
|
بیچاره از گلولۀ پنهان ، هنوز هم
|
|
|
|
|
عندلیب ناز کشید ،
وقتی که گل ناز نمود
|
|
|
|
|
هزار اتش فشان برپا نمودیم ،
مازدانش گِردِ خود ، در هول تاریکی ولی محصور
|
|
|
|
|
احساسِ من به تو فقط
عشقی که تو نگامه نیست
|
|
|
|
|
الا ای عشق پر آتش کجایی
نباشد دوری تو خوش خدایی
|
|
|
|
|
عاشق تر از آنم که در پیش رقیبان
بنشینی و من هم به تماشای تو باشم...
|
|
|
|
|
همیشه خنده به لب با ترانه می گریم
|
|
|
|
|
بدون منت ومال
برای بودن تو
از دعای ندبه ی صبح
|
|
|
|
|
✍️ ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧 دکلمه : بانو هستی احمدی🕊️
|
|
|
|
|
عاشق و شب زنده لحظههایی قربت است
|
|
|
|
|
شاید همین خبرداری روزی واسه تو پیش فنگ شه
|
|
|
|
|
تا تو هستی و تو باشی چه غم از فردا هست؟
بنشان بوسه به لب چون که غم از فردا هست
|
|
|
|
|
بوسهایگربدهیجانبهعوضخواهمداد
مشگل اینجاست فقط بوسه من طولانیست
|
|
|
|
|
در کف ضرورت خیابان
سبک فیلم های وسترن
دوئل عشق
|
|
|
|
|
نگاه کهکشانی ات
دلتنگی ام را به آغوش میکشد
مرا به آنجا می برد
که طعم لب هایت چشیدنی بود
ساحل
د
|
|
|
|
|
ﺑﺰن ﻣﻄﺮ و ﺑﺰن ﻣﻄﺮ اﻟﻬﯽ ﮐﻪ ﺑﺎرش ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ رحمت اﻟﻬﯽ
|
|
|
|
|
ترویج اصول شیعه در پندارش- حقگوئی و روشنگری در گفتارش
|
|
|
|
|
روزی شاعر خواهم شد
رونوشت: دل هرزه گرد من
|
|
|
|
|
چنان محبت تو در وجود من جاری است
که کلّ دغدغه ام یاری و وفاداری است
|
|
|
|
|
چنان مادر ز من بگذر اگر گاهی خطا کردم
به آغوشت گناهش را ندامت میکند شاعر
همایون تخت شاهی را به
|
|
|
|
|
عاشق صادق امام صادق است
بر تو ای عاشق، سلام صادق است
اعتلای دین و دانش منجلی است
میر مذهب تا اما
|
|
|
|
|
گوساله ام وقت بسیار تا گاو شدن
کاش نشود کباب دلت با این همه کوشش ها
|
|
|
|
|
رنگ سرخ در دست
پای بدون جوراب
آبی خنک
|
|
|
|
|
فریاد می زند با زخمه
دل در تن تنبور
|
|
|
|
|
اسبِ بَد رامی ست؛
دوست داشتنت
|
|
|
|
|
نشستــــــــه ماه گردون در...........................................................نگاهـــــــــــ
|
|
|
|
|
خواب هایت را برایم تعریف نکن
|
|
|
|
|
مصادره میشود قوانین تجارت
|
|
|
|
|
شاعرچشمت شدم اما پشیمانم نکن
همچوگیسویت مرازاروپریشانمنکن
|
|
|
|
|
قفل و زنجیر شدم نیست زبانی ، ثمرش کو
|
|
|
|
|
نفس دارم ، گمانم زنده همچون رونویسِ مرگ
|
|
|
|
|
دستبرزانوگرفتنکارمرداناستوبس
ورنه آنکه بیخیالاست.روبهپایین میرود
|
|
|
|
|
باغی بود ،
باغی سیاه
راه راهی ، ز نورهای سفید داشت ،
باقی ، سیاه
|
|
|
|
|
بدان ای عزیز این جهان فانی است
همه اغیار در ان رو به ویرانی است
|
|
|
|
|
از خـــدا دم میـزنــد امـــا ریـا در سیــره اش
غــافـل از ایـن است کـه بـر فــردا چـــه کشت
گشته
|
|
|
|
|
نقّاشیِ عذاب به دیوار زندگی🎨
|
|
|
|
|
چو فردا نباشیم، اکنون چه غم؟/که دلشاد باشیم ،ما دم به دم
|
|
|
|
|
آسمان صاف است و
آفتابیش در میان
با تو گفتم اینجا رازیست
در سینه نهان
می زده و مست و مدهوش
می
|
|
|
|
|
شبیه شعر بود در ذهن خواموش من
کهکشان نوربود در دل پر جوش من
ار غوانی از سر زمین سبز بو
|
|
|
|
|
هر آنکه راه رسیدن به او بیشتر است
دل ها برای تپیدن به او بیشتر است
|
|
|
|
|
رانده از درگاه چشمانت منم شیطان شعر
شعر من شد دوزخ و آتش به دنیا میزنم
|
|
|
|
|
پالتوی پدرم را،،،
سخت در آغوش میفشارم...
***
تو؛
همیشه در منی
|
|
|
|
|
دوباره حوصله ها را صبور می سازم
|
|
|
|
|
شب آمد و به دیده ی تاجر نیامد خواب لب بسته و خموش به جزء نیاز ندارد کار
به هر سو میکند
|
|
|
|
|
شهید امر به معروف و غیرت و اخلاق
چه نسل ها که نشد قصه گویِ الداغی
|
|
|
|
|
جوان نیک و جوان نیکوپسند است
جوان دور از گناه و هر گزند است
|
|
|
|
|
گاهی این عادتِ دیرینه نمایان می شد
به همان تیره گیِ مطلقِ مرگ
که در آن َمسلخِ شکاکِ نگاه آلودش
به
|
|
|
|
|
در مسیر باد هر لحظه رهایم میکنی
|
|
|
|
|
شکوفه های عنابی چه بی چشمداشت در باغند
پراکنده گل و عطری ، صبا را غرقه دریابند
|
|
|
|
|
تا حسرت اوست خانه را نفروشم
|
|
|
|
|
جانا دگر از حسرت دیدار چه گویم
ترسم بمیرم و نبینم
امشب روی تورا
به ماه بنگر ،به ماه
عزیزحسین
|
|
|
|
|
ز هجرانش فغانی در نهادم شعله میسوزد / که هُرمش تیره میسازد رخ رنگین کیهان را
|
|
|
|
|
می سرایم این غزل از زیر خط فقر تا....
|
|
|
|
|
شهر ما از قصّۀ رنگین کمان خالی شده
|
|
|
|
|
ترانهسرا: زهرا حکیمی بافقی، کتاب ترنّم احساس.
آهنگساز و خواننده: مهرداد عزیزیان.
|
|
|
|
|
تویه سینمون یه دردی....داره ریشه میدوونه
داره جونمونو آهسته...به لبها می رسونه
|
|
|
|
|
شب گفتنیها دارم
در دلم چون و چراها دارم
از گل و لاله و گل زار جهان
هیچ دارم ، چه به جز ناله
|
|
|
|
|
دل من چون دلی پر خون و خسته
ولی معشوق در بستان نشسته
|
|
|
|
|
هرگز بیاد آورده ای
غروب سایه ها را
که از پس دیوارها
|
|
|
|
|
اینجا به سوی زندگی یک راهِ باز نیست
سبز است ،چراغ زندگی اما مجاز نیست
|
|
|
|
|
صبح بخیر..19
بیا هرصبح بغل واكن ، مرا در كنج دل جا کن
منم بى بال و پرمرغى،که آن جا لانه می خوا
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۴ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |