جمعه ۱۱ فروردين
|
|
چندی تو را ترانه میشوم و دم نمی زنم
|
|
|
|
|
(گندم زار موهایت)
وقتی دلم برایت پر می کشد
بردار روسری ات را
که در راه رسیدن به تو
در گند
|
|
|
|
|
شعر پیشرو
سروش هایی در فتنه ی بابیت و بهائیت
|
|
|
|
|
دلداده به هر معجزه ایمان دارد..
|
|
|
|
|
توراهرلحظه میبینممیانخوابوبیماری
جوابمبوسهایباشدکه معنیاششودآری
|
|
|
|
|
در شهر یک نفر تو را بفهمد کافیست.
|
|
|
|
|
کسی به خاطرات کودکیام رنگ میزند
|
|
|
|
|
صندلی روی پا های خود نشسته
|
|
|
|
|
از هر قیاسی بین چشمان تو و دریا
آرایهی ناب جناس تام میگیرم
|
|
|
|
|
در راهِ عاشقی خودتان را رها کنید.
|
|
|
|
|
✍️ترانه م.مدهوش🌹
🎤 دکلمه : بانو هستی احمدی🍃
|
|
|
|
|
((((یاغی))))
کودکی باعدم درک زیرآوارمیخندد
|
|
|
|
|
روز ناخوش گشته عمرم حاصلم رنگِ سیاه
|
|
|
|
|
در مرامم مسلک آزادگی است / من تبارم شهره ی مردانگی است / ...
|
|
|
|
|
لب گلگون تو کاسه ی چشم من مست گُل و گلدان لب پنجره ای خواهد شد.
|
|
|
|
|
خود کرده چه تدبیر کند حالا نه
|
|
|
|
|
تنها گواهِ آخرِ بازی خدای ماست
|
|
|
|
|
خداوندا نصیبم کن یه عشقی ،
که درآخر نپوشد قامت ام لباسِ مشکی
|
|
|
|
|
به شهود، آنکه برخاست
به گمان، آنکه برجاست
قفل کلام را بستند
همه بی بهانه رفتند
آنچه ماند برجا ام
|
|
|
|
|
سرخ میگردد دلم، از شادی بودن، کنارت
آبی احساس دارد رنگ و روی خاطراتت
|
|
|
|
|
صد سال آمد و صد سال می رود
نعمت ز رحمتت جان ها می خرد
|
|
|
|
|
عیداست و کسی راهی دیدارم نیست
"سالی که نکوست از بهارش پیداست"
|
|
|
|
|
ای نام تو رمز زندگانی/ای ذات تو اصل جاودانی
|
|
|
|
|
سکوت یعنی شعور
– سکوت یعنی تفسیرساده ی عرفان
وقلب ، تنها بسترنورتا، به امید بهار
وعشق درمان
|
|
|
|
|
اشکِ مـادر همچـو مروارید گشت
از طبیبش پـرس گـواهـی میدهد
|
|
|
|
|
کاروان سحر آهسته به شهر می آید
ابر با بغضِ غریبی به سرم می بارد
|
|
|
|
|
کجایی عشق؟ بیا و بپرس حال مرا
ببین چگونه شکسته زمانه بال مرا
|
|
|
|
|
فردا که روم بر سر بالین نگاهت دیر است
بیچاره که من هر چه بیاید به سرم تقدیر است
|
|
|
|
|
سانفرانسیسکو شهر سختی است برای نوشتن
|
|
|
|
|
روز به شب وصله شد * چشم به راه دوخته شد*سوزنی صدتا یه غاز فروخته شد
|
|
|
|
|
در کنج خانه ی ذهن آرام نشسته بودم.
ناگهان باد خوش خبر بوی دوستم ملک را به مشام نشاند.
|
|
|
|
|
آه مردم عشق من معشوقه ی اغیار شد
|
|
|
|
|
پادشاهی بود با بازی رفیق
از برای یکدگر یاری شفیق
|
|
|
|
|
1-
زیر بارانی
که خواهد آمد
به نیت مترسک
غسل التماس_ ی!
خواهم کرد
شاید کلاغ پی
|
|
|
|
|
من شاعر چشمان سیاهت شده ام...
|
|
|
|
|
تمام آرزوهایم شبی آرام خوابیدند
میان خواب وبیداری شبیه ابر باریدند
|
|
|
|
|
در چهره ی مردم کمی شادی نمی بینم
در جمع کودک ها دگر بازی نمی بینم
|
|
|
|
|
او که دینش خرجِ دنیـا میکند
کی دگر سودی به فردا میکند
|
|
|
|
|
در اینهمه تنهاییِ خاموش ،
تا چه حد ، دیدارت خوب بود
|
|
|
|
|
The Winner of west minister church prize of london-England🇬🇧
|
|
|
|
|
آدم است دیگر
یک هو دلم گاز زدن یک سیب
با تو را می خواهد..!
|
|
|
|
|
یک برگ دگر ز دفتر عمر گذشت/ یک دورِ می و چرخش ساقی بگذشت
|
|
|
|
|
فرصت به گفتن یک شعر تازه نیست
|
|
|
|
|
ای پرنده ای که درشکوه آرامش خزان آواز سرمی دهی
به خیال کدام روزنه امید داری
دردستان کدام حضورت
|
|
|
|
|
خدایا چقدر سخت فراموشت کرده بودم ...
فهمیدم حتی اگر همه بروند باز هم خدا ماندگار است🌿🤍
|
|
|
|
|
توی این عصر جدید / توی این دنیای پَست
|
|
|
|
|
از آن غم با دلم دائم خلیل است
که کوته دست و خرما بر نخیل است...
|
|
|
|
|
بدو گفت نیلوفر آبیام
بیا تا بسازیم آبادیام....
|
|
|
|
|
باز یک مرتبه گریان شدهام با عشقت
|
|
|
|
|
پروانه ها . . .
مدتی در پیله بودم سایه سار لاله ها
بغض اشک آبسنتی در لابلای ناله ها
|
|
|
|
|
بر سر سجاده دارم این دعا
من تو را خواهم همیشه از خدا
گر براورده شود این حاجتم
عقد گردانم تو را من
|
|
|
|
|
اگر درآیینه دل کردی نگاه .....
|
|
|
|
|
این اضطراب، با خفقان می کشد مرا...
|
|
|
|
|
اگــر خـود را مسلمــان می شماری
چرا دل را به شیطان می سپاری
|
|
|
|
|
ساقیا دست این مست بگیر...
|
|
|
|
|
آن دم به فدایت که ، روی تو ببینم باز
بی روی توچشمانم ، همسایه ی باران است
|
|
|
|
|
شیخ شهر آشوب شهر ما شکایت میکند
|
|
|
|
|
متأسفم برای ادبی که ،
نم کشیده
|
|
|
|
|
شب است و بیدار ماندهام هنوز
کجاست نوازش دست مهربانت
شب همه شب در فکر تو بودم
کجاست لغزش موی افشا
|
|
|
|
|
گویند به من ،ز شعر ، شادی باید/صد پند بیاموزد و تعلیم آید
|
|
|
مجموع ۱۱۳۳۵۵ پست فعال در ۱۴۱۷ صفحه |