مردگان غریب

دلم زیارت اهل قبور می خواهد
جایی که همه ساکتند و آرام
محرم و نامحرم
در کنار هم آرمیده اند
هرچند این روزها
بازهم پولدارها اینجا خودنمایی می کنند
سنگ مزارشان چند میلیون می ارزد
بعضی نیز آرامگاهی ساخته اند تا در سایه باشند
اما هرگز نمی توانند حرفی بزنند
اعتراضی داشته باشند
خوب که نگاه می کنی
فقیر و غنی
از تو دعایی می طلبند
شاید برای خلاص شدن از سکوت
خاموشی زجرآور
راستی شب ها این جماعت چه می کنند...
با این همه تنهایی خسته نمی شوند
نجوایشان چیست
اکنون آنها تنهاتر از همیشه
در خلوت خویش چه می خوانند؟!...