سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 13 ارديبهشت 1404
    7 ذو القعدة 1446
      Saturday 3 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

        شنبه ۱۳ ارديبهشت

        اشعار دفتر شعرِ رباعیات شاعر رامین خزایی

        رامین خزایی

        ما بدتر از آن چیز که خوانیم یالان فارغ ز کیانیم، کیانیم؟ کیان! از بختک اگر بخت بگردید دخان الحق ب
        ۷۴ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        گفتند که آه است و نمی بخشندت گفتم که مباح است و نمی بخشندت گر یک غلط از قافیه را می بخشید گفت عشق
        ۷۵ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        پرسید عزیزی که چه در مکنت ماست؟ گفتیم فقط یک دل و آن ملّت ماست گر دولت فرزانهٔتان فیض دهد صد کعبه
        ۶۵ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        آن شب که دلم دلش دلی تنها شد خامی بنمود و در دلش غوغا شد سوگند به نیمه شب دلم دریا بود تا اینکه ش
        ۷۶ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ما طالعمان همچو شب تار نبود لب تشنهٔ بی تاب و تب زار نبود ای کاش نگیرد چو مهی روی ز ما رویم سیه ا
        ۷۶ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        مینای دلم شکسته در خویش خودش یلدا شده هر شب شب تشویش خودش نادیدهٔ من دیده شود نیمه شبی ای کاش مر
        ۸۷ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        مژگان تو بر قافله ای چشمْ تر است هر چشم من از نافله ای چشمِ تر است یک نی بزنی سلسله جنبان من است
        ۹۳ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        من ساده بگویم دل ما خل شده بود همراه خودش آس مرا جل شده بود یک روز هوایش به هوایی که نبود نه روز
        ۸۸ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        مهر آمد و بی مهر مرا کشت به مهر همراه دلش کینه به دل کشت به مهر یخ بسته دلی سنگ دلش نیز شکست نیمی
        ۹۱ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        گفتند که آه است و نمی بخشندت گفتم که مباح است و نمی بخشندت گر یک غلط از قافیه را می بخشید گفت عشق
        ۸۲ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        من ساده بگویم دل ما خل شده بود همراه خودش آس مرا جل شده بود یک روز هوایش به هوایی که نبود نه روز
        ۱۰۹ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ما محرم رازیم نگو بند نبود هرمان هسه حرمان دلش هند نبود یغماگر چشمان خمارت غم ماست ناگفته نماند م
        ۱۴۷ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        من آدم و او همدم بدخوی نبود هابیل چو قابیل بدین سوی نبود این مَه، شبِ مهتاب ندارد شب او نیمی گُل
        ۱۲۵ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        میخانه و می کار مرا زار نمود هم سایه و همسار، چه بسیار نمود یاری که نداریم ولی یاورمان نادیده مرا
        ۱۲۳ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        مِی خواهم و مِی خواهد و مِی نیست چرا؟! هر جا که دلم خواست دِ لِی نیست چرا؟! یاقی شده این دل شده ام
        ۱۵۰ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ما نیز تماشای مهنّا کردیم همچون دگری حافظ و معنا کردیم یک شب دل سنگش بشکست این دل را نذری ننمودیم
        ۱۳۶ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        من هتکة بیجای تو را سر نکنم هرمانم و من فکر تو را در نکنم این گلرخ مهپارة ما ماه مرا نادیده گرفت
        ۱۲۰ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ما ترک نگفتیم که او درک کند شاید دل او کینهٔ دل چرک کند لیکن نکند روی به معراج دلش ترکی که خودش ر
        ۱۲۹ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ترسم دل او از گله آگاه شود فریاد دلم هلهله بر چاه شود تا بوده همین بوده ولی خرمن ما حسرت به دلش آ
        ۱۲۸ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        یا رب تو چه دانی که چه شد دوش مرا آن پیک تو حتی نکند نوش مرا یک گندم جنّت بس و آگاه شوم نوشم قدحی
        ۱۶۹ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ای اهل عبادت که نماز است تو را هم سایه و هم سوز گداز است تو را با وعدهٔ غلمان بدن لوءلوء ناز دیگر
        ۱۴۴ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        او گفت که دین است و دنا نیز منم روز از نو و روزی شما نیز منم تا تشت فضاحش که برافتاد بگفت آن زاه
        ۱۵۷ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        او دیر زمانیست برآشفت به ما من دانم و داند که چه ها گفت به ما تا کِلک خیالش گذری بر او کرد بشکست
        ۱۲۸ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ای کاش شبی نور ز مهتاب رود مجموع دوگاه از سر مضراب رود تاریک تر از شب شود این ماه و مهش کز خاطر ا
        ۱۱۲ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        گفتم من و مهتاب و تبش شعر شود گر ماه، شبی تاب و تبش شعر شود گفتا بنشین تا که سرودت همه عمر در سلس
        ۱۳۱ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        شاعر که شوی شاه شبت شعر شود هم محفل و هم ماه و مهت شعر شود شعری که تو را تا به ابد یاد کند امّا ن
        ۱۰۳ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        از آن شب مهتاب که گردید و ندید کس آیه و کس سوره ی تردید و ندید آن سایه ی بی پایه ی بی مایه ه ی ما
        ۱۳۹ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        آنکس که دلش سنگ و وجودش گِلِ زرد از عنصر خاک است و فلزش مس سرد با آن خود خصمانه ی خود آمد و گفت:
        ۱۳۶ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        روزی که نشانتان برافتاد مپرس آتش که به جان جنگل افتاد مپرس چون کرکس و یا شغال و یا جغد فلان با هر
        ۲۰۲ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        خورشید دلم بس که هوا بارانیست در کنج دلش خلوت و یا دالانیست دالان و تهش نیست که پیدا اما خلوتگه ا
        ۱۵۷ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        دیریست که اینگونه دَر و دَرهَمی در پنجره ات نیز دَر و دَر....، هَمی من کُنج اتاقم دَرَکِ سافِلین
        ۲۰۶ بازدید     ۰ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        بازار من این سرای نازک دل من با زار مزن ورای نازک دل من بیزار تو گر ز دار دنیا بشدی یک ناز بخر بر
        ۱۵۳ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        عمریست که ردّ یک مظالم بکنیم ما ظلم نکرده ردّ ظالم بکنیم گر حاکم خاممان تعلّل نکند دستی بزنیم و ح
        ۲۶۰ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ما فرض نقیضه های خود بخشودیم ناچار نقیصه های خود بخشودیم یا رب تو غریضه را حلالش فرما ما نیز تو
        ۱۰۰۰ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        این قیمت سیبتان گران است خدا انگور رقیبتان چنان است خدا یا رب تو تقاص آدم از ما مستان گوئیم که آج
        ۲۸۵ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        توصیف می از مست شنیدم روزی گفتا به بهشتم برد این بهروزی هرگز تو به فردا نتوانی رفتن امروزه اگر فک
        ۲۱۵ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        گل دید که بلبل ز فراقش نالان با ناز بخندید و رواقش باران سیل آمد و بشکست کمر مستان را گل نادم و
        ۲۰۷ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        افسانهٔ هرکس به سرم نیست دگر کاشانهٔ کرکس به سرم نیست دگر با کس ننشستیم و چو بی کس به سما از بس ک
        ۲۱۳ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ریشم چو دلم کیش بد اندیش مزن با گوشه ی ابرو و خم از پیش مزن با گوشه ی شمشیر دل ار نیش زدی شمشیرتو
        ۱۶۳ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        با خویشم و خویشان خوش از خویش خودم با حُقّهٔ حقّیه ولی پیش خودم این سفرهٔ دل تحفه ی درویش که نی ب
        ۱۹۳ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        خم های خیالش همه بدمست شدند دیگر چه خیال است که همدست شدند با دَرد دلش دُرد شرابم نکشند بی درد که
        ۲۵۶ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        بشکسته دل ار سرّ دلش فاش شود بداختر و امّاره ی اوباش شود یک آمر و عمّار نمک پاش بَرَش عمّاره بَرا
        ۱۴۲ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        از خاک بپرسید کجا کین بُوَدَش پایان مسیری که به بالین بُوَدَش آن وصل کزین وصله ی ناجور و خزان خاک
        ۲۲۷ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        هر روز به مستی و شبم غم شده بود تا دیده ز شبنم نم و نم نم شده بود من بیگنهم جام تو مستم شده بود خ
        ۲۰۰ بازدید     ۱ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        خیام و می اش کار به دستم دادند سردسته و پرگار به دستم دادند من نیز ز پیکش به شرابم دادم ناگه ب
        ۲۲۱ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        خیام چو من آنچه تو را هست بدید از کوی گذر کرد و مرا مست بدید بنشست و ز پیکم عرقی نوش نمود گفتا که
        ۴۳۲ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        دیشب من و خیام ز مستی گفتیم از جام به خم باده پرستی گفتیم خیام فقط جرعه ز جامی دادم زان پس من و م
        ۱۴۳ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        خرزهره و مرجان جمم اود کشند فیکوس و شقایق تب داوود کشند آن نرگس سمّی و لبم در همه عمر با هلهله آو
        ۱۴۶ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        ای آنکه خدای خطّ و مط اینجائی؟! ای صاحب دین بی غلط اینجائی؟! با اینهمه پتّ و مت چرا با ما پس؟! از
        ۱۵۳ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        گفتا رمضان و روزه ام کالا نی بی روزه ولی دعایمان بالا نی گفتم که اگر پیاله ام خالی شد یک روز بگیر
        ۱۴۶ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        گر توی بهشتی به دمی آهش کن گر اهل کنشتی به دلش آتش کن چون جام جهان جام و جمش جاری شد یک جام لبالب
        ۱۹۶ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        کدامیک بهتر است؟ اولی یا دومی؟ با عشق بیا تا بر ساحل بروی بر روی کلک بی کلک از گل بروی با غیر م
        ۲۱۴ بازدید     ۰ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        آن پیر مغان گفت به کرّات تو را در دست نگیر آنچه که هیهات تو را در کیشِ طَمَع آنچه که از آن تو نیست
        ۱۷۲ بازدید     ۱ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        با کشتن من فکر نکن بیخ شوی با مرگ پدر یکسره در سیخ شوی بدمست شدی تا که نه اینی و نه آن تاریخ نخوا
        ۲۴۲ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        شیخ از سَرِ سیریِ غَسَر داد بِداد او دینِ مرا یِک شَبِه بَر باد بِداد صَد شَحنِه و شاپورِ مرا با ف
        ۲۱۳ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        دیشب خفه ات کردم و باز آوردی در پرتو عشقش تو نیاز آوردی صد بار من ار خوف رجایش بودم لیکن تو چرا س
        ۱۹۹ بازدید     ۰ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        رِندی نکن اِی شیخ، تو ماهِر بِشُدی نَسلی به فَنا دادِه و قاهِر بِشُدی در مَحضَرِ ما زارِ تو ظاهِر
        ۲۶۴ بازدید     ۰ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        سي سال گذشت اَز مَن و مَن جار دَهَم حاشا کِه مُکَلَّا بَرِ اَغيار دَهَم اَز فَخر و مُباهاتِ مَن اي
        ۲۳۸ بازدید     ۰ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        من غنچة گلهای تو را دیدم و لَرز دیشب به خودم گفت: خودم، بیدَم و لَرز گفتم تو کهِ هَر بارِشِ باران،
        ۲۲۲ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        دیروز گذار از تو و فریاد، چرا؟! هر روز دچارم، من و صیاد، چرا؟! کابین تو آخر، سَرِ فرهاد مگر؟! یک
        ۲۱۰ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        اعجاز شود گر شَبِ اَهواز بُوَد آن شاخه نباتش دَمِ تاراز بُوَد اینها همه را گفتم و باور نکنم این م
        ۱۸۴ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        گر نام مرا یاز کنی میخرمش بی فاصله پرواز کنی میخرمش این دام مرا باز نکن هاز که من یک قِر بدهی ناز
        ۲۳۵ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        صد کوزه یکی دسته سبویش نزند جانم به لب آورده و جویش نزند پیمانه و یک جام شراب از لب یار نوشیده ول
        ۱۸۸ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        من هتکة بیجای تو را سر نکنم هرمانم و من فکر تو را در نکنم این گلرخ مهپارة ما ماه مرا نادیده گرفت
        ۲۲۱ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        بانگی که ضرار الضررش صبحِ اَزَل از شامِ غریبانِ اَبی اَنت رَذَل هی عَربده زد عَر زد و عَرعَر زِ هَ
        ۳۰۰ بازدید     ۱ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        احراز شود تو غاز و غاضی بشوی رازی نشوی ولی تو راضی بشوی ای کاش به جای این که غازی بشوی در محکمه ا
        ۱۹۰ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        نیلوفر و سوسن، رُز و یک بایِ بنفشه هم سرخ و سفیدش، هم از آنهایِ بنفشه بر یک گل گلخند و عذارش قَسَم
        ۲۱۲ بازدید     ۱ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        گفتم که مَخور غَم، غَم از این خانِه رَوَد گفتا که رَوَد، لیک، سَر اَز شانِه رَوَد من هم دو سه پیما
        ۲۴۱ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        دیگر نخورم گولِ تو ای زاهِدِ دِیر من کُنجِ کِنِشتَم تو ولی جاهِدِ دِیر سالی دو سه بار از سَرِ مَست
        ۲۴۴ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        یک رَهزَن از آن راهزَنان سَر بِه سَرَم آدینه بگفتا که شَهاب اَز پِسَرَم گفت آن پِسَرَک دَحیِه که آ
        ۱۹۰ بازدید     ۱ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        مِی نوش، تو عاقل، وَ مِی از لُعبَتِ عشق نوشیدن مِی در چمن از ساحَتِ عشق عشق است شرابی که تمنّای تو
        ۱۹۴ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        این پایه ی خلقت سِرِه اش مَشکِ کجاست دنیا همه اش کَشک و سرش پَشکِ کجاست سلّول به سلّول من اَر سَر
        ۲۴۸ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        هنگام غروبَش بِکِشَد زوزِة شُوم یا روز خُورَد یا شَب از آن ....وزِة شُوم چون وقت اذ...ان شد بِرَوَ
        ۱۸۱ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        شیخ از سر سجده سربرآورد، ببین! زاهد سر دیگ، لنگر آورد، ببین! از لحظه ی آمدش، حرم، بوی عفن باد آمد
        ۲۸۷ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        "آب آینه دارِ قابِ زیبایت شد" شاداب تر از فعلِ فریبایت شد میرابِ تو جویِ چشمِ مَن روشن دی شبنم بن
        ۲۲۳ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        دیدم کاین مرغ عشق، عاشق شده بود هر شب گریان و چون شایق شده بود چون بیماری من برایش لَعَبَست او هم
        ۱۹۶ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        هرگاه که او چشم به راهت نَشُدَست آنگاه که در کارِ گناهت نَشُدَست با اینکه سَرَت گرم و دلت سَرد ولی
        ۲۰۸ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        آمد موسمی از بهارِ پاکِ ما صد تاکِ دگر هم نثارِ خاکِ ما من هَمَش سلامم به شاه و شایدم لَم، لیک، ب
        ۲۲۴ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        دیروز که شد روزِ گُسَستِه ، بِه نِکو فردا و دو فردایِ نَشُستِه ، بِه نِکو آن روز، سَبَق وآن دِگَری
        ۲۲۱ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        رامین خزایی

        اِقلیمِ غَزَل رازِ اَزَل فاش کُند عِشقَت بِکِشَد عِشق به فَرّاش کُند بِیتی زِ رُباعی گِرِه از ما گ
        ۱۸۲ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مجموع ۱۱۴ پست فعال در ۲ صفحه

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7