يکشنبه ۲۹ تير
|
|
یک مرد میانسال حدودا دو سه شب پیش
آمد به در شرکتمان با پسر خویش
|
|
|
|
|
کاش می شد پرسید!
تا طلوع خورشید چه کسی وقت دارد
چه کسی آفتاب صبح را خواهد دید...
|
|
|
|
|
خود ز خود گم شَم ز خود آیم برون
|
|
|
|
|
میخندم و میخندم، چون که دگر آزادم
میرقصم و میرقصم، سرمستم و دلشادم
|
|
|
|
|
خاطرههای ما، مثل شعله میسوزند
در تاریکی شبها، مثل نور میدرخشند
|
|
|
|
|
من دلم دیگر برای این همه غم جا ندارد
|
|
|
|
|
توقع نداری که من بگذرم، زجذاب جیران چشمان تو
جمیع جهات جمع در جلوه ی پر ازعیش لبنان چشمان تو
|
|
|
|
|
مامان میگه برگردیم
بابا ، میگه نه
|
|
|
|
|
پرسیدم آقا اتوبوس می رود مشهد ؟!
|
|
|
|
|
باید که بر کنم قمار بی هدف
کشانده است مرا به جای بی علف
|
|
|
|
|
با صدای هر باران
راه میبازد دلم
پر میگشاید
قلب لرزان
شکل ترانه میگیرد
این خیال خام
با صدای
|
|
|
|
|
چو ماهی میتپد جانِ بیقرارِ من
|
|
|
|
|
تو غایب از نظری و به جستجوی توام!
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش( یامور)🕊️
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی💫
|
|
|
|
|
نور به ظلمت تابید با نام بزرگ فاطمه
حس حضور خداوند آمد به رنگ فاطمه
با طلوع مولود عترت نور به قلم
|
|
|
|
|
دلم در حسرت یک آدم انسان
که پیدا میشود فردا و پس فردا
|
|
|
|
|
چند قدمی مانده به رفتن پاییز
این دخترک پر عشوه ی فصل ها
با پیراهن بلند نارنجی و
گیس های بافته ش
|
|
|
|
|
نگاهش آتشین و لشکری از ناز دنبالش
|
|
|
|
|
به نگاهت به مهتاب شب تار
به لطافت گل به بوسه بهار
|
|
|
|
|
ای کمان ابرو شهیدِ ناوکِ مژگانتم
من فراوان فیض از تو دیده ام قربانتم
|
|
|
|
|
"چتری" از پاییزِ غم، در دلم "وا" مانده است
در حضـورِ "پنجره" مهتـاب، تنـها ماندهاست
بُغضی از جن
|
|
|
|
|
نسل ما زائده ی تف شده روی علف زائد این باغچه بود
|
|
|
|
|
در دل شب، چراغی روشن است ...
|
|
|
|
|
قرب این قلب های شکسته
خدا مریض شده
|
|
|
|
|
صبح بخیر24
صبح این چنین پیامی، آمد زکوی جانان
هرجاست یارجانان، كانجاست صبح تابان
مردم خبر نمائيد
|
|
|
|
|
خدایا قلب من شفاف چون آیینه گردان
|
|
|
|
|
جان از تنمان رفت کو آمده برپا
دل از دلمان رفت کو آمده پیدا
|
|
|
|
|
برام چی مونده بجزیک بلم و دو پارو؟
|
|
|
|
|
بانوی بهاراست وپر از روسری زرد
|
|
|
|
|
وز قانون چرخ گردون شنیدهای
چرا خویشتن را زیاد بردهای
از نور و ظلمت و کمالت انسان
از وصف معدن
|
|
|
|
|
به آنی نگاهت دلم را ربود
دلی که فقط در خودش غرق بود
شده مات ومبهوت در آنِ آن
ز وحشی چشمان پر جذ
|
|
|
|
|
بیا که آبِ زمـــزم است، خیـال تـو
|
|
|
|
|
به نام خدایی که برای انسان عقل آفرید
به نام خدایی که به انسان قدرت تعقل بخشید
مانند لی
|
|
|
|
|
با تمام عشق و ایمان از وطن باید نوشت
|
|
|
|
|
سعادتیست مر این خستهی فراق حبیب
که فصل وصل شکوفد از اتفاق بهار
|
|
|
|
|
من زخم تو را،به هیچ درمان ندهم
|
|
|
|
|
سرشک دیده شوقم اگر ترانه شدم
طلوع نکهت صبحی پر از جوانه شدم
|
|
|
|
|
بارون بهاری
تو چشماته
وقتی نگاهش میکنم
پره اشکاته
بیرون میری
خدا تو مواظبته
حتی باهاش نیام
ک
|
|
|
|
|
چیزی نگو ، دستانِ من ، محتاجِ لمسِ مویِ توست / با یک سرابِ فاصله از مویِ تو محرم شدم
|
|
|
|
|
ز یک سلسله ایم ..؟
ای دل افشا مکنی نزدکسی راز مرا .؟
مزنی پیش رقیبان خودت سازمرا
همنشینی مکنی
|
|
|
|
|
مگه میشه دل من برای تو پر نزنه
|
|
|
|
|
«شکوفههای خیال»
آوای جغدی،
در هم شکست
سکوت شب را.
غم،
غریبهای آشنا،
در کوچههای بیانتها
|
|
|
|
|
من باشم و او باشد،یک جام و سبو باشد،من باشم و وی باشد،اهل دل و می باشد
|
|
|
|
|
🌷در خواب، فرشته دیدم آنی، گفتش🌷
🌷خندید و مرا بداد نانی، گفتش🌷
|
|
|
|
|
دریا شده ام وسعت دریایم نیست...
|
|
|
|
|
انگار شاه سوریه لشکر ندارد
|
|
|
|
|
چه خـوش خـط و خـال و
بــه حـــــد کــمـــــــال و
|
|
|
|
|
ای عشق ای روشنای همه هستی
زینت انس تا اوج جان پرستی
فارغ ز غمت زمانه حیران شود
گیتی پسندی به ج
|
|
|
|
|
من و تو ما شدیم
فرخنده یار شدیم
همدل روز ها شدیم
چراغ شب ها شدیم
|
|
|
|
|
بیدار شد بخت من از این روز دلخواهت
|
|
|
|
|
همیشه شعرهای تند میگم، شاید این هفته
برای "پارهای توضیح"، از اینجا برم گونی!
|
|
|
|
|
عفو نشد، توبه نشد، کیفر و تهدید نشد
رقبت پر درد من افسوس چه ها کرد و چه شد
|
|
|
|
|
آه ای دنیا
چه اندوه تلخی داری تو
|
|
|
|
|
چون بخت خویش شام سیاهی نیافتم
هر قدر کوله بار تو را گشتم ای فلک
|
|
|
|
|
به گورخر، الاغ گفت دست من به پاچه ات
مرا به گله ات ببر، اگر كه شر نمي شود
شنيده ام كه گله تان رهاس
|
|
|
|
|
بر طریق عشق باید مست رفت
ابتدا باید فنا تا هست گشت
نیت قربت.شهود حق نمود
بهترینها را دراین منز
|
|
|
|
|
مثنوی هفتاد منِ انقلاب می نویسم
|
|
|
|
|
آمد و با یک نگاه از من گُذَشت
|
|
|
|
|
نمایشِ غریبی است
زندگی
در گرگ و میش بازی تزویر و
سادگی
|
|
|
|
|
خدا بیامرزد این خیابان را
|
|
|
|
|
فرزند ارشد نردبان پیشرفت است
اما برای بچههای بعدی ، آری
|
|
|
|
|
الـهـی بـاقـیِ عـمــرم مـبــادا
به دست ناکسان دردم مـداوا
|
|
|
|
|
قلب و قبل از دیدنت من پرورش دادم چرا؟
تا کسی آمد نگیرد قلب را از دست ما
|
|
|
مجموع ۱۳۲۷۵۱ پست فعال در ۱۶۶۰ صفحه |