شنبه ۲۰ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ اولین بهار شاعر فریبا م(مشکبو)
|
|
جانم به لب آمد ولی عشقش زبانی بود
درگیر دل بودم اسیر زندگانی بود
|
|
|
|
|
نبض اشعار پریشان همه جنجال دلم
چه کنم تا که کمی رام شود حال دلم
|
|
|
|
|
باعث هر بغض گلوگیر من عامل این بی سر و سامانی ام
بوده غرورت که مرا رانده ای،شاهد من دیده ی گریانی ا
|
|
|
|
|
دیباچه ی عشقمان که آذین شده است
گلخانه شود دلی که تزیین شده است
|
|
|
|
|
باریدی و رنگین شده فصل بهارم
بر چشم تو دلبستم و شد افتخارم
|
|
|
|
|
شراب چشم تو دیدم پر از ترانه شدم
به ناز دیده ی تو شعر عاشقانه شدم
|
|
|
|
|
ببین غزل نوشته ام برای شعر و باورم
خطا نبوده دلبری در این زمان که گوهرم
|
|
|
|
|
برای رفع دلتنگی کمی مهر بغل لطفن
به تنهایی گرفتارم بگو یک راه حل لطفن
|
|
|
|
|
ای که در جان شده ای دلبر. چون ماه بیا
هر زمان شد دل تو چون غم جانکاه بیا
|
|
|
|
|
تو را به سوز دلم خواهش از خدا کردم
برای عاقبت عشق مان دعا کردم
|
|
|
|
|
امان از آن شب طوفان ناآرام بی باور
فدایت ای وجود زخمی تنهای بی یاور
|
|
|
|
|
با یاد تو آتش به تن خشک و تر افتاد
دل سوخت و با نام تو جان در خطر افتاد
|
|
|
|
|
در کوچه ی خزان زده با من قدم بزن
از خاطرات عاشق غمگین قلم بزن
|
|
|
|
|
نبودی طالعم ،بختم ،سرانجامم،چه حیف
نشد اقبال مادبا هم نه فرجامم چه حیف
|
|
|
|
|
تو مثل برکه ی دنجی پر از قصه ولی تنها
شبیه خواب شیرینی شبی در ساحلی زیبا
|
|
|
|
|
دل چون شکسته سازم غم روزگار دارد
چه ترانه های محزون که به یادگار دارد
|
|
|
|
|
پرواز شعر و معنا با ما ادامه دارد
با دوست زندگانی هر جا ادامه دارد
|
|
|
|
|
خسته از تکرار و تکرار سراب زندگی
خسته از بیهودگی های کتاب زندگی
|
|
|
|
|
غمی را اینچنین بغض گلو حس میکنم امشب
دلم را بسته چون راز مگو حس میکنم امشب
|
|
|
|
|
خسته ام از زندگی هر بار یادم میرود
لای لایِ مادر بیمار یادم می رود ؟
|
|
|
|
|
پنهان شده ام در خود ابهام فراوانم
خواننده ی خاموشم در خواب پریشانم
|
|
|
|
|
یاس خوش عطر دلارام خیال انگیزم
مهر جان پرور زیبا صفت گلریزم
|
|
|
|
|
بار هستی را به دوش خسته ام تا میکشم
راز سنگینی به جان و دل که تنها میکشم
|
|
|
|
|
بهار خفته در بالندگی بیدار شد بیدار
«جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
|
|
|
|
|
شعری بخوان حرفی بزن قلب مرا آرام کند
از حادثه بگذر بیا آشوب دل را رام کن
|
|
|
|
|
دلم افسرده شد از داغ دوری ها چه رنجیده
غضب کردم از این حال پریشانم که غمدیده
|
|
|
|
|
کلامت شور گلریز است باور کن
نگاهت بس دلانگیز است باور کن
|
|
|
|
|
بیا غمخوار دیرین یاد کن ایل و تبارم را
بگردان روزگارم فال و احوال دیارم را
|
|
|