چند قاب در یک‌نگاه

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─

زچشمان پر آشوبت غزل اندر بغل رندانه می گیرم
به رقص شُرب چشمت تانگوی شادانه می گیرم
چه دارد شرقی چشمت که در آنی دلم را برد
ز این غارت به چشمم دیگران بیگانه می گیرم
یقین دارم که چشمان تو شاعر کرده جان و دل
منِ دیوانه از دیوان چشمت فال را عشقانه می گیرم
تمنا در رگ و جان، ناز و عشوه در دو چشمانت
تورا ای جان وطن اندر بغل شیدانه می گیرم
تمامم در عطش از تشنگی در نوش چشمانت
به شب شعر و شراب و شاعری شاهانه می گیرم


‎
✍️حسین گودرزی"تشنه"
۱۴۰۴/۰۲/۰۷

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅

متحیر شده ام
بُهت گریبان تمامم بگرفت
چیست در زاویه ی مست نگاهت ای جان
لطفا این شوق شدن را تو مگیر
لکنت افتاده به جان شعرم
واژگان گیج و سراسیمه و در حیرانی
دل بیتاب به غارت شده ها می ماند
ره زن از سمت کدامین دم و اکنون شده ای
که چنین برده ای و حال کنونم شده ای
با دلم راه بیا
متحیر شده ام
شوق و ذوقم به فراوانی بسیار
تماشا لازم
مهلتی از تو فقط میخواهم
قَد و اندازه ی بسیار که ناید به حساب
بی حساب از تو تمنای تماشا دارم
مابقیش بماند
تو خودت
از نگاهم که خمار است بخوان
که فقط می گوید
دوستت می دارد
دوستت می دارد
دوستت می دارد


‎
✍️حسین گودرزی"تشنه"

۱۴۰۴/۰۲/۰۹
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅

من همان لحظه ی آغاز
که رفتم ز خودم
خود به خود فهمیدم
که چپاول
آنقدر ها ، هم که، دیگران می گویند
بد نباید باشد
معترف هستم و می‌گویم که
پر از شوقم و بسیار دلم می خواهد
زیر چتر نگهت باشم  و بازم آیی
مُهر تمدید زنی بر دل غارت شده ام

‎
✍️حسین گودرزی"تشنه"
۱۴۰۴/۰۲/۱۹

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─

گم شدن را دوست می دارم
بغل وا میکنی؟

‎
✍️حسین گودرزی"تشنه"
۱۴۰۴/۰۲/۱۹

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─