به نام خدا
...چاقی...
به چاقی گرای و بدو شو عریض
که با چاق گشتن نگردی مریض
اگر طول و عرضت یکی تر شود
نیفتی زمین حتی در جای لیز
کسانی که راحت زمین می خورند!
نیرزند از لاغری یک پشیز
برای رها گشتن از تنبلی
بخور آب آلوچه را با مویز
چنان بشکه ای بی سر و ته اگر
شدی کج بدارش ولیکن مریز
حقوق از که بگرفته ای ناقلا؟
چه می گیری از زیرکی زیر میز!؟
اگر چاق گشتی تو با نان نفت
مبادا بیفتی به فکر گریز
که هر جا روی آسمان آبی است
چه مسکو چه لندن چه حتی ونیز!
نیویورک و انتالیا را نگو
بهشت است اینجا کپرهای جیز
بیا قید رسوائیت را بزن
مگن آب انگورها را فریز
بجای دی اکسید کربن بیا
کمی مهربانی به جانت بریز
مبادا که شامت به دشمن دهی
که صبحش زند با تو لاف ستیز
"بخور تا توانی به بازوی خویش"
خورشت فسنجان خیلی غلیظ
شدی فیل پیکرتر از غول هم
بترس از توانمندی مور ریز
مشو دلخور از دست پروردگار
که خود کرده ای برخودت ای عزیز
اگر سیر گردیدی از وزن خود
مکن (بکن)میخکی را فرو در پریز
که این جبر در اختیارت کند
حضیضی عزیز و عزیزی حضیض
اگر هم زدی سکته را بی خیال
بهشتی شوی در کنار دو چیز
می ناب و یاری که سر در بر است...
چه خوش گشته پایان کار تو نیز
علی نظری سرمازه
و همینطور دغدغهمند و تلخ...
درود بر استاد طنزپرداز
فقط این مصرع حس میکنم از وزن خارج شده...
نیفتی زمین حتی در جای لیز
میشه برام تقطیع کنید چون من حتی رو دو هجای بلند دیدم...
موفق باشید