سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 20 ارديبهشت 1404
    14 ذو القعدة 1446
      Saturday 10 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        امام علی ع :خودپسندی سر آغاز کم خردی است.

        شنبه ۲۰ ارديبهشت

        مجموعه شعر اَره

        شعری از

        پژمان بدری

        از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۲۱ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۷۶۱۱
          بازدید : ۴۱   |    نظرات : ۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان بدری

        شعر اول: اَره
        بدجور به هم ریخته ام
        با شیبی بسیار تند
        درونِ خودم سقوط می کنم
        به دره ای عمیق که حیات وحشِ؛
        نگرانی های من ست
        نگران که می شوم
        یاد تو می اُفتم
        یادِ چند آدم برفی که در نگاهَت
        به تور کویر رفته اند
        اصلا نگرانی
        نام دیگرِ جفت چشم تو بود
        وقتی به اضطرابی قرمز
        تن می داد
        با هر قطره اشک
        من اَره ماهیِ بیچاره ای شدم
        که به جرمِ قتلِ غیر عمدِ یک درخت
        به آکواریومِ پارک آبی
        تبعید شده است!!
         
        شعر دوم: نارنجستان
        راه ها
        همه انگشت به دهان مانده اند
        مانده ام از کجا شروع کنم
        که این کلمات در تنورِ توصیف
        از خجالت آب نشوند
        تعجبی نیست
        وقتی این گونه ای
        باید از مسیر آن دو دست سبزه
        به نارنجستان شیراز سفر کنم
        و در گردنه حیرانِ گردنَت
        که استراحتگاهِ چند فلامینگوی مهاجرست
        بنویسم هر رودخانه
        به زاینده رودِ همین واژه
        همین واژه ی ساده؛مثلِ "تُ" می ریزد
        تو ای محلِ تلاقیِ مناظرِ حیرت انگیز
        بگو از کدام سپیده دم آمده ای
        که هر پگاه یک اقیانوس دریا
        به امواجِ مشکی موهایت سپرده می شود؟؟؟
        همان هنگام که من
        پُلی اندوهگین بودم
        که خاطره های زیادی
        از شانه هایم به کفِ خیابان
        پرواز می کردند!!
         
        شعر سوم: آه
        صدای مویه می آید
        زنی بر مزارِ مردِ درونم
        این چنین گریه می کند:
        با اینکه یکی هر روز
        خورشید را در آسمان
        تفت می دهد
        من آن هااای سردی هستم
        که چشم انتظار تو
        پشتِ پنجره نشسته است!!
         
        شعر چهارم: همان
        زودتر از زود
        چند خزانِ نیامده را
        پشت سر گذاشته ام
        دوست داشتم بنویسم
        بنویسم شبیه میدانِ نقش جهانی
        و بهار با درشکه دور تو می چرخد
        دوست داشتم
        تا همیشه دوستَت داشته باشم
        وقتی به خودم نگاه می کنم
        مثل همان عکس دونفره؛امّا قیچی شده،
        که به دنبال نیمه ی دیگرش می گردد
        حیرانم وُ از تو
        چیز زیادی در یادم نمانده است
        به جز آن دو چشم واقعاً درشت
        که از حافظه ام
        این جمله را پاک کرده بود:
        ماهی ها
        به فکر خفه کردن دریا افتاده اند!!
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        سید مرتضی سیدی

        نقدها و نظرات
        سید مرتضی سیدی
        ۱ ساعت پیش
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام و درود فراوان بر شما خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2