بغض گلوگیر

فریبا م شعر و سکوت:
باعث هر بغض گلوگیر من،عامل این بی سرو سامانی ام

بوده غرورت که مرا رانده ای،،شاهد من دیده ی گریانی ام

محو تماشای تو بودم هنوز،برق نگاهت به دلم تا نشست

شعر تو را ساختم و سوختم،بار دگر قصّه‌‌ی ویرانی ام

چشم گریزان تو در لحظه ای،متّصلِ حزن نگاهم شدهِ

سایه ی غم بار دگر بر دلم،حاصل عشقم شب طوفانی ام

مرغ سعادت ننشیند بَرم،،شکوه‌ی دل رحم ندارد دلت

قلب خزان گشته ی من را ببین،حاصل این
عشق پریشانی ام

شعله به جانم زده چشمان تو،سوز و گدازم همه از عشق تو

مهر به جان دارم و بی اختیار،،ناله ی جانسوز نیستانی ام


#فریبا_م_بداهه

1402/8/5